۱۲ فیلم و سریال برتر هوش مصنوعی

۱۲ فیلم و سریال برتر هوش مصنوعی

فیلم و سریال هوش مصنوعی

دیتا ساینس و ماشین لرنینگ

۱۲ فیلم و سریال برتر هوش مصنوعی

مهسا مژدهی, 1 سال قبل 0 زمان مطالعه:9 دقیقه مشاهده مطلب

۱۲ فیلم و سریال برتر هوش مصنوعی کدام‌اند؟ هوش مصنوعی زندگی ما را از بسیاری جهت‌ها متحول کرده است. از ابررایانه‌ها گرفته تا ماشین‌آلات بزرگ، هوش مصنوعی تغییرات غیرقابل توصیفی را در زندگی انسان‌ها ایجاد کرده است. علاوه‌براین، هوش مصنوعی از اواسط قرن بیستم در فیلم‌ها نیز به نمایش درآمده و فرار خلاقانه از واقعیت را ممکن کرده است. هوش مصنوعی به ما این امکان را می‌دهد که به فناوری‌های پیشرفته‌تر آینده فکر کنیم.

فهرست مطالب پنهان‌کردن فهرست

  1. 1. فیلم و سریال برتر هوش مصنوعی که باید ببینید!
  2. 2. ۱. Finch
  3. 3. ۲. The 100
  4. 4. ۳. Blade Runner 2049 / Blade Runner
  5. 5. ۴. Westworld
  6. 6. ۵. The Matrix
  7. 7. ۶. Star Wars
  8. 8. ۷. The Terminator
  9. 9. ۸. Wall-E
  10. 10. ۹. Her
  11. 11. ۱۰. Black Mirror
  12. 12. ۱۱. Superintelligence
  13. 13. ۱۲. Ex Machina
  14. 14. نکته پایانی
  15. 15. علم داده را آسان بیاموزید!

فیلم و سریال برتر هوش مصنوعی که باید ببینید!

در سال ۱۹۵۱ اولین فیلم حول محور هوش مصنوعی اکران شد. کارگردانی آن را رابرت وایز (Robert Wise) بر عهده داشت. این فیلم براساس کتاب هری بیتس (Harry Bates)، Farewell to the Master ساخته شده است. نام هوش مصنوعی استفاده‌شده در این فیلم Gort بود که موردعلاقه تماشاگران قرار گرفت و از آن زمان، هوش مصنوعی بیشتر و بیشتر در سینما ظاهر شد. در این مطلب ۱۲ فیلم و سریال برتر هوش مصنوعی را معرفی می‌کنیم که اگر علاقه‌مند حوزه هوش مصنوعی هستید، لازم است حتماً آن‌ها را تماشا کنید.

۱. Finch

کارگردان: میگل ساپوچنیک (Miguel Sapochnik)

تاریخ انتشار: ۲۰۲۱

قهرمان فیلم، Finch Weinberg ، یک مهندس است که با سگش در دنیایی پساآخرالزمانی زندگی می‌کند. یک روز او رباتی می‌سازد که هدف منحصربه‌فرد آن محافظت از حیوان خانگی خود است. پس از چندین تعامل و تجربه، ربات شروع به یادگیری زندگی، عشق، دوستی و معنای انسان‌بودن می‌کند. این سه به یک خانواده تبدیل می‌شوند و با هم به دنبال مکانی جدید می‌گردند تا آن را خانه بنامند.

۲. The 100

کارگردان: جیسون راتنبرگ (Jason Rothenberg)

تاریخ انتشار: ۲۰۱۴–۲۰۲۰

سریال 100 در دنیای پساآخرالزمانی ۹۱ سال پس از یک جنگ هسته‌ای ویرانگر که بازماندگان بسیار کمی را روی زمین برجای گذاشته‌ است می‌گذرد. این بازماندگان که در دوازده ایستگاه فضایی در حال چرخش به دور سیاره زندگی می‌کردند متحد شدند تا یک ایستگاه واحد به نام «The Ark» ایجاد کنند. با توجه به محدودیت منابع، مجازات همه جرم‌ها اعدام است، به‌جز مواردی که افراد زیر ۱۸ سال انجام دهند. با شروع ازکارافتادن سیستم‌های پشتیبانی حیات ایستگاه شورا ۱۰۰ زندانی نوجوان را به زمین می‌فرستد تا مشخص شود آیا این سیاره قابل‌سکونت است یا خیر. نوجوانان به‌سرعت متوجه می‌شوند که تنها نیستند و باید با محیط جدید خود سازگار شوند و درعین‌حال با چالش‌هایی ازسوی محیط و دیگر بازماندگان انسانی روبه‌رو شوند.

ممکن است ابتدا این‌طور به نظر برسد که این سریال ارتباطی با هوش مصنوعی (AI) ندارد، اما با پیشرفت داستان مشخص می‌شود که هوش مصنوعی نقش مهمی در آن ایفا می‌کند. یکی از نکته‌های کلیدی داستان حول محور برخورد شخصیت‌ها با یک سیستم هوش مصنوعی به نام «ALIE» است که مسئول نابودی تمدن بود. تأثیر هوش مصنوعی بر تصمیم‌ها و اقدام‌های شخصیت‌ها در فصل‌های بعدی بررسی می‌شود و نگاهی جذاب به رابطه میان انسان‌ها و فناوری در دنیایی پس از یک رویداد آخرالزمانی ارائه می‌کند.

۳. Blade Runner 2049 / Blade Runner

کارگردان: ریدلی اسکات (Ridley Scott) (۱۹۸۲) / دنیس ویلنوو (Denis Villeneuve) (۲۰۱۷)

تاریخ انتشار: ۱۹۸۲ / ۲۰۱۷

بیایید به سراغ یکی از شناخته‌شده‌ترین فیلم‌های هوش مصنوعی برویم که زمانی را به تصویر می‌کشد که مردم با انسان نماها همزیستی دارند. چه مشکلی وجود دارد؟ تصور کنید شما یک ربات هستید که تنها چهار سال از زندگی شما باقی مانده است. آیا این به شما زمان کافی می‌دهد تا فرار کنید و مردی را پیدا کنید که شما را آفریده است و به شما فرصت می‌دهد عمر خود را افزایش دهید؟ این کار چندان هم آسان نیست. بلید رانر (Blade Runner) در حال شکار این موجودات هوش مصنوعی است. نسخه اصلی، به‌کارگردانی ریدلی اسکات، در سال ۱۹۶۸ براساس رمان Philip K. Dick’s آیا اندرویدها رویای گوسفند برقی را می بینند؟ (?Do Androids Dream of Electric Sheep) ساخته شده است. Blade Runner 2049، به‌کارگردانی دنیس ویلنوو، سی سال به جلو می‌پرد و حتی عمیق‌تر به موضوع تکامل هوش مصنوعی می‌پردازد.

۴. Westworld

کارگردان: مایکل کرایتون (Michael Crichton) (فیلم) / جاناتان نولان و لیزا جوی (Jonathan Nolan & Lisa Joy) (سریال)

تاریخ اکران: ۱۹۷۳ (فیلم) / ۲۰۱۶ (سریال)

تصور کنید بتوانید تاریک‌ترین خیالات خود را زندگی کنید. این همان چیزی است که در دنیای Delos که پر از اندرویدهای انسان‌نماست اتفاق می‌افتد. هر بازدیدکننده با پرداخت ۱۰۰۰ دلار در روز می‌تواند زمانی را در یکی از سه مکان سپری کند: دنیای غرب، دنیای قرون وسطی، یا دنیای روم و به هر جا که تخیل آن‌ها را می‌برد برود. همان‌طور که ممکن است انتظار داشته باشید، همه‌چیز خوب پیش می‌رود تا آنکه یک روز، نرم‌افزار ربات‌ها را یک ویروس آلوده می‌کند و در نتیجه، آن‌ها بیهوش می‌شوند و به بازدیدکنندگان پارک حمله می‌کنند.

۵. The Matrix

کارگردانان: لیلی و لانا واچوفسکی (Lilly & Lana Wachowski)

تاریخ انتشار: ۱۹۹۹، ۲۰۰۳، ۲۰۲۱

به‌جرئت می‌توان گفت که همه درباره ماتریکس شنیده‌اند. اگر هنوز آن را ندیده‌اید، حالا وقتش است! این فیلم یکی از نسخه‌های بزرگ‌ترین ترس بشریت را به تصویر می‌کشد: دنیایی که هوش مصنوعی آن را تسخیر کرده است. واچوفسکی‌ها دنیایی را به تصویر می‌کشند که در آن مردم در داخل یک شبیه‌ساز زندگی می‌کنند و فقط تعداد انگشت‌شماری از انسان‌ها از حقیقت آگاه هستند. در این زمان، یک هکر کامپیوتری به نام نئو (Neo) وارد معرکه می‌شود، تصمیم می‌گیرد به گروهی از مبارزان آزادی بپیوندد و با اطلاعات شیطانی مبارزه کند.

۶. Star Wars


خالق: جورج لوکاس (George Lucas)

تاریخ انتشار: ۱۹۷۷– اکنون

سری جنگ ستارگان یک سفر میان‌کهکشانی حماسی است که لوک اسکای واکر و متحدانش را دنبال می‌کند تا پرنسس لیا را نجات دهند و یک امپراتوری شیطانی را متوقف کنند. در این سری دو کاراکتر هوش مصنوعی وجود دارد: C-3PO و R2-D2. آن‌ها دو دروید (droid) یا ربات انسان‌نما هستند که قادر به درک احساسات، برقراری ارتباط و بیان نظرات هستند. هر دو دروید هوش مصنوعی دانشمند هستند و شخصیتی شبیه به انسان دارند و قادر به ابزار احساسات نیز هستند. بااین‌حال جالب است که این دو دروید مانند رابطه نزدیک میان یک حیوان خانگی و صاحبش رفتار می‌کنند. استفاده از هوش مصنوعی در این فیلم بسیار قابل توجه است و مخاطب را به فکر درمورد جامعه‌ای که در آن خواهیم بود و نحوه برخورد با هوش مصنوعی در آینده وادار می‌کند.

پیشنهاد می‌کنیم مطلب هوش مصنوعی چیست و چه کاربردهایی دارد؟ را هم مطالعه کنید.

۷. The Terminator

کارگردان: جیمز کامرون (James Cameron)

تاریخ انتشار: ۱۹۸۴، ۱۹۹۱، ۱۹۹۶، ۲۰۰۳، ۲۰۰۹، ۲۰۱۵، ۲۰۱۹

فیلم دیگری که تهدید ناشی از هوش مصنوعی را به تصویر می‌کشد. در دنیای ویران‌شده‌ای که Skynet مجهز به هوش مصنوعی آن را اداره می‌کند مردم در زیر زمین پنهان شده‌اند تا اینکه یک روز شورش می‌کنند. بنابراین نرم‌افزار شیطانی یک قاتل سایبورگ به نام The Terminator را از سال ۲۰۲۹ به سال ۱۹۸۴ می‌فرستد تا جلوی تحریک‌کننده اصلی را بگیرد.

وظیفه ترمینیتور یافتن و کشتن زنی است که جان کانر (John Connor)، رهبر شورش، را به دنیا می‌آورد. از طرفی کایل ریس (Kyle Reese) می‌خواهد سایبورگ را نابود کند و زن را از خطر قریب‌الوقوع نجات دهد.

۸. Wall-E

کارگردان: اندرو استانتون (Andrew Stanton)

تاریخ انتشار: ۲۰۰۸

زمان آن فرا رسیده است که به دنیای انیمیشن برویم و داستانی درمورد ربات کوچکی به‌نام WALL-E دنبال کنیم. او به‌تنهایی روی زمین زندگی می‌کند و وظیفه دارد همه زباله‌های باقی مانده بشر را تمیز کند. در طول سال‌ها کار سخت، او توانایی درک احساسات، ازجمله تنهایی و عشق، را در خود پرورش می‌دهد.

سپس ربات دیگری به نام EVE روی زمین ظاهر می‌شود و به دنبال نشانه‌هایی از حیات می‌گردد. این دو با هم ملاقات می‌کنند، سپس با هم وارد ماجراجویی می‌شوند. WALL-E نمونه نادری از فیلمی است که جنبه مثبت هوش مصنوعی و خوبی‌هایی را که می‌تواند برای جهان به ارمغان بیاورد نشان می‌دهد.

۹. Her

کارگردان: اسپایک جونز (Spike Jonze)

تاریخ انتشار: ۲۰۱۳

دستیارهای صوتی مانند سیری یا الکسا هم در محل کار و هم در کارهای روزمره به ما کمک می‌کنند، اما نقش آن‌ها محدود به کارهای ساده است. در مقابل، Her نسخه بسیار پیشرفته‌تری از دستیارهای صوتی را ارائه می‌کند. شخصیت اصلی تئودور (Theodor) نرم‌افزار مبتنی بر هوش مصنوعی سامانتا (Samantha) را خریداری می‌کند که مانند یک انسان معمولی با او در تعامل است. با گذشت زمان رابطه آن‌ها به‌حدی پیش می‌رود که عاشق هم می‌شوند.

۱۰. Black Mirror

خالق: چارلی بروکر (Charlie Brooker )

تاریخ انتشار: ۲۰۱۱-۲۰۱۹

مجموعه آینه سیاه به نگرانی جمعی ما درمورد دنیای مدرن و تحولات تکنولوژی اشاره می‌کند. هر قسمت داستانی متفاوت را روایت می‌کند که به موضوع تکنوپارانویای معاصر می‌پردازد که در یک واقعیت جایگزین یا آینده نزدیک قرار گرفته است. مشکلات منعکس‌کننده جامعه ما یا پیامدهای اعمالی است که ممکن است برای نوع بشر بسیار خطرناک باشد.

برای مثال، یک قسمت واقعیتی را به ما نشان می‌دهد که در آن افراد تراشه‌هایی در سر دارند که همه وقایع را ضبط می‌کند و اجازه می‌دهد مانند یک فیلم پخش شوند. این سریال احتمالاً خوشحال‌تان نمی‌کند، اما بسیار قابل‌تأمل است و وادارتان می‌کند تا به جنبه‌های مختلف زندگی فکر کنید.

۱۱. Superintelligence

کارگردان: بن فالکون (Ben Falcone)

تاریخ انتشار: ۲۰۲۰

بسیاری از فیلم‌ها جنبه منفی هوش مصنوعی را با استفاده از درام تیره‌وتار و دیستوپیایی نشان می‌دهند، اما این فیلم مسیر متفاوتی را دنبال می‌کند و مشکلاتی را که ممکن است هوش مصنوعی ایجاد کند به‌شیوه‌ای سرگرم‌کننده و اغلب مضحک ثبت می‌کند. فیلم داستان کارول پیترز (Carol Peters)، یک زن معمولی، است که زندگی خود را می‌گذراند تا اینکه یک روز شروع به شنیدن صداهایی از دستگاه‌های مختلف می‌کند؛ درواقع اولین هوش مصنوعی کنترل زندگی او را در دست می‌گیرد. این اولین قدم هوش مصنوعی برای حکومت بر جهان است و کارول تنها کسی است که می‌تواند جلوی آن را بگیرد و درنهایت بشر را نجات دهد.

۱۲. Ex Machina

کارگردان: الکس گارلند (Alex Garland)

تاریخ انتشار: ۲۰۱۴

Ex Machina داستان یک دانشمند کامپیوتر جوان به‌نام Caleb را روایت می‌کند که در یک مسابقه در محل کار برنده می‌شود. سپس او به آزمایشگاه فرستاده می‌شود تا به مدیر عامل شرکت، Nathan، بپیوندد.

در آنجا Caleb با Ava آشنا می‌شود: اولین هوش مصنوعی «زن» جهان. در این مرحله، Caleb متوجه می‌شود که او همتای انسانی در آزمون تورینگ برای تعریف آگاهی Ava است. بااین‌حال به‌زودی مشخص می‌شود که ربات انسان‌نما بسیار بیشتر از آن چیزی که هر یک از آنان گمان می‌کنند خودآگاه است. این فیلم مانند Her بر شخصیت همیشه در حال تکامل ربات تمرکز می‌کند.

نکته پایانی

در این مطلب ۱۲ فیلم و سریال برتر هوش مصنوعی را معرفی کردیم. به‌طور کلی، این فیلم‌های هوش مصنوعی برای دهه‌ها مخاطبان را مجذوب خود کرده‌اند و هم منبع سرگرمی و هم سوختی برای بحث‌های فکری درباره آینده هوش مصنوعی هستند. این فیلم‌ها سؤالاتی را درمورد ماهیت آگاهی، اخلاق و پیامدهای بالقوه فناوری‌های پیشرفته هوش مصنوعی مطرح کرده‌اند. آن‌ها تخیل ما را برمی‌انگیزند و ما را وادار می‌کنند تا درمورد مرزهای میان انسان و ماشین‌ها، مزیت‌ها و خطرات بالقوه هوش مصنوعی و روابط پیچیده‌ای که می‌تواند میان انسان‌ها و موجودات هوشمند شکل ‌گیرد فکر کنیم.

علم داده را آسان بیاموزید!

اگر ورود به حوزه علم داده و دیتا ساینس برای شما جذاب است و دوست دارید در بازارکار جذاب این حوزه فعال شوید، همین حالا می‌توانید دست‌به‌کار شوید و قدم‌های ابتدایی را بردارید.

کلاس‌های آنلاین و ویدئوهای آموزشی کافه‌تدریس به شما کمک می‌کند با به‌روزترین و کامل‌ترین آموزش علم داده و دیتا ساینس دسترسی داشته باشید.

برای آشنایی با کلاس‌های آنلاین و ویدئوهای آموزشی و همین‌طور مشاوره رایگان دوره‌های علم داده روی این لینک کلیک کنید:

Her

. Her

کارگردان: اسپایک جونز (Spike Jonze)

تاریخ انتشار: ۲۰۱۳

دستیارهای صوتی مانند سیری یا الکسا هم در محل کار و هم در کارهای روزمره به ما کمک می‌کنند، اما نقش آن‌ها محدود به کارهای ساده است. در مقابل، Her نسخه بسیار پیشرفته‌تری از دستیارهای صوتی را ارائه می‌کند. شخصیت اصلی تئودور (Theodor) نرم‌افزار مبتنی بر هوش مصنوعی سامانتا (Samantha) را خریداری می‌کند که مانند یک انسان معمولی با او در تعامل است. با گذشت زمان رابطه آن‌ها به‌حدی پیش می‌رود که عاشق هم می‌شوند.

معرفی 14 فیلم با موضوع هوش مصنوعی (4+ فیلم به‌روزرسانی)

معرفی 14 فیلم با موضوع هوش مصنوعی (4+ فیلم به‌روزرسانی)

بسیاری از کسانی که به حوزه هوش مصنوعی(AI) علاقه مند هستند یا در این حوزه فعالیت میکنند تمایل به دیدن فیلم های مربوط به این حوزه را دارند ما در این مقاله 14 فیلم با موضوع هوش مصنوعی را به شما معرفی میکنیم.

“Ex Machina” (2014):

این فیلم رابطه بین یک برنامه نویس، یک مدیر عامل ثروتمند و یک اندروید واقعی به نام آوا را بررسی می کند. هنگامی که برنامه نویس تست تورینگ را روی آوا انجام می دهد، شروع به زیر سوال بردن انگیزه ها و خواسته های واقعی او می کند.

Ex Machina

“Her” (2013):

داستان این فیلم در لس آنجلس آینده ای نزدیک است و داستان مردی تنها را روایت می کند که عاشق یک سیستم عامل هوش مصنوعی به نام سامانتا می شود. این فیلم مضامین عشق، تنهایی و خطوط مبهم بین بشریت و تکنولوژی را بررسی می کند.

Her

«بلید رانر» (1982):

این فیلم علمی تخیلی کلاسیک در آینده‌ای دیستوپیایی اتفاق می‌افتد که در آن موجودات دستکاری شده ژنتیکی معروف به replicants توسط واحدهای پلیس ویژه معروف به Blade Runners شکار می‌شوند. این فیلم سوالاتی را در مورد معنای انسان بودن و اخلاق ایجاد موجودات باهوش مطرح می کند.

بلید رانر

«ماتریکس» (1999):

در این فیلم نمادین، بشریت توسط ماشین‌های هوشمندی که واقعیت شبیه‌سازی شده‌ای به نام ماتریکس ایجاد کرده‌اند به بردگی گرفته می‌شود. این فیلم مضامین واقعیت، اراده آزاد و ماهیت آگاهی را بررسی می کند.

ماتریکس

“هوش مصنوعی هوش مصنوعی” (2001):

این فیلم به کارگردانی استیون اسپیلبرگ در آینده ای اتفاق می افتد که روبات های پیشرفته امری عادی هستند. این فیلم سفر رباتی به نام دیوید را دنبال می کند که برای عشق برنامه ریزی شده است و به دنبال تبدیل شدن به یک پسر واقعی است.

“I, Robot” (2004):

این فیلم بر اساس رمانی به همین نام اسحاق آسیموف، در آینده ای اتفاق می افتد که روبات ها به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شده اند. وقتی یک دانشمند مرده پیدا می شود، یک کارآگاه باید بررسی کند که آیا یک ربات مسئول است یا خیر.

i_robot

“Transcendence” (2014):

این فیلم دانشمندی را دنبال می کند که آگاهی خود را در یک ابر رایانه بارگذاری می کند تا به جاودانگی دست یابد. با افزایش قدرت دانشمند، او به طور فزاینده ای خطرناک می شود و آینده بشریت را تهدید می کند.

هر یک از این فیلم‌ها دیدگاه منحصربه‌فردی در رابطه بین انسانیت و هوش مصنوعی ارائه می‌دهند و همه آن‌ها ارزش دیدن را برای هر کسی که علاقه‌مند به بررسی احتمالات و خطرات بالقوه فناوری پیشرفته است، دارد.

Transcendence

مقاله: هوش مصنوعی Poe

مقاله: ChatGPT ابزار جدید مبتنی بر هوش مصنوعی، معرفی و راهنمای استفاده

هفت فیلم جدیدتر از 2018 به بعد:

“Tau” (2018):

این فیلم اصلی نتفلیکس زنی را دنبال می کند که توسط یک مخترع ثروتمند ربوده شده و اسیر می شود که از او به عنوان سوژه آزمایشی برای فناوری پیشرفته هوش مصنوعی خود استفاده می کند. این فیلم به بررسی مضامین کنترل، دستکاری و خطرات پیشرفت تکنولوژیک کنترل نشده می پردازد.

Tau

«ارتقا» (2018):

این فیلم اکشن علمی تخیلی داستان مردی را روایت می‌کند که با یک تراشه هوش مصنوعی کاشته می‌شود که توانایی‌های فیزیکی او را افزایش می‌دهد و به دنبال انتقام قتل همسرش است. این فیلم سوالاتی را در مورد اخلاق هوش مصنوعی و ماهیت اراده آزاد مطرح می کند.

ارتقا

«من مادر هستم» (2019):

داستان این فیلم در دنیایی پسا آخرالزمانی می گذرد و داستان یک دختر نوجوان را روایت می کند که توسط روباتی به نام مادر بزرگ می شود. وقتی غریبه ای از راه می رسد، دختر شروع به زیر سوال بردن ماهیت وجود خود و نیت واقعی ربات می کند. این فیلم به بررسی موضوعات هویت، مادری و اخلاق هوش مصنوعی می‌پردازد.

من مادر هستم

Ad Astra» (2019)>>:

این فیلم ماجراجویی فضایی فضانوردی را دنبال می‌کند که مأموریتی را برای یافتن پدر گمشده‌اش که در مأموریت جستجوی حیات هوشمند در جهان بود، آغاز می‌کند. این فیلم به موضوعات تنهایی، جستجوی معنا و پیامدهای بالقوه تماس با زندگی فرازمینی می پردازد.

Ad Astra

“ترمیناتور: سرنوشت تاریک” (2019):

این دنباله بر فرانچایز کلاسیک “ترمیناتور” دهه ها پس از اتفاقات فیلم های قبلی رخ می دهد. یک ترمیناتور جدید برای کشتن یک زن جوان در زمان به عقب فرستاده می شود و یک سرباز انسان تقویت شده برای محافظت از او فرستاده می شود. این فیلم به بررسی موضوعات سرنوشت، رستگاری و خطرات هوش مصنوعی می‌پردازد.

ترمیناتور

“سکو” (2019):

این فیلم اسپانیایی زبان در یک زندان عمودی اتفاق می افتد که در آن زندانیان سطوح بالاتر بهتر از زندانیان سطوح پایین تغذیه می شوند. این فیلم به بررسی مضامین نابرابری اجتماعی، طبیعت انسانی و پیامدهای بالقوه اتکای بیش از حد به فناوری هوش مصنوعی می‌پردازد.

سکو

«میچل‌ها در برابر ماشین‌ها» (2021):

این فیلم انیمیشن خانواده‌ای ناکارآمد را در یک سفر جاده‌ای دنبال می‌کند که باید بشریت را از شورش ربات‌ها نجات دهند. این فیلم با ترکیبی از طنز و قلب به بررسی موضوعات خانواده، فناوری و اهمیت ارتباط انسانی می پردازد.

هر یک از این فیلم‌ها دیدگاه منحصربه‌فردی در رابطه بین انسانیت و هوش مصنوعی ارائه می‌دهند و همه آن‌ها ارزش دیدن را برای هر کسی که علاقه‌مند به بررسی احتمالات و خطرات بالقوه فناوری پیشرفته است، دارد.

میچل‌ها در برابر ماشین‌ها

مطالب کاربردی: Igram چیست و چگونه از اینستاگرام فیلم دانلود کنیم؟

(2023) “The Creator”

فیلم آفریننده یک فیلم اکشن و علمی تخیلی آمریکایی است که در سال 2023 تولید شده است. در پس زمینه جنگ بین انسان ها و ربات های دارای هوش مصنوعی، یک سرباز سابق سلاح مخفی را پیدا می کند، روباتی به شکل یک کودک خردسال.

درحالی‌که جنگ آینده بین نژاد بشر و هوش مصنوعی در جریان است، جاشوا مأمور نیروهای ویژه سابق برای شکار و کشتن Creator، معمار گریزان هوش مصنوعی پیشرفته، استخدام می‌شود. Creator یک سلاح مرموز ساخته است که قدرت پایان‌دادن به جنگ فی‌مابین و تمام بشریت را دارد. هنگامی که جاشوا و تیم عملیاتی نخبه‌اش وارد سرزمین‌های اشغال شده توسط دشمن می‌شوند، به‌زودی متوجه می‌شوند که این سلاح جهانی در واقع یک هوش مصنوعی به شکل یک کودک خردسال است.

The Creator فیلم هوش مصنوعی

“Avengers: Age of Ultron” (2015)

وقتی تونی استارک و بروس بنر سعی می‌کنند یک برنامه به نام Ultron را شروع کنند، همه چیز به طرز وحشتناکی اشتباه پیش می‌رود و در ادامه این به قدرتمندترین قهرمانان زمین بستگی دارد که اولترون شرور را از اجرای نقشه وحشتناک خود باز دارند.

تونی استارک با کمک بروس بنر یک سیستم هوش مصنوعی به نام Ultron می‌سازد. زمانی که آلترون باهوش برنامه‌هایی برای ازبین‌بردن نسل بشر طراحی می‌کند، انتقام‌جویان تصمیم می‌گیرند تا او را متوقف کنند.

Avengers Age of Ultron فیلم هوش مصنوعی

“Ihuman” (2019)

این مستند صنعت پررونق هوش مصنوعی، فرصت‌ها و چالش‌ها و تأثیر آن بر جامعه جهانی را دنبال می‌کند. با دسترسی منحصربه‌فرد به صنعت پررونق هوش مصنوعی، فیلمساز Tonje Hessen Schei بررسی می‌کند که چگونه قدرتمندترین فناوری تمام دوران در حال تغییر جامعه و آینده است.

Ihuman فیلم هوش مصنوعی

مستند “A.rtificial I.mmortality” (2021)

اگر می‌توانستید نسخه‌ای جاودانه از خود بسازید، آیا می‌خواستید چنین کاری کنید؟ زمانی این موضوع یک موضوع علمی تخیلی بو، اما کارشناسان هوش مصنوعی اکنون این آرزو را ممکن می‌دانند. این مستند به بررسی آخرین پیشرفت‌های تفکر و فناوری در هوش مصنوعی می‌پردازد.

A.rtificial I.mmortality مستند هوش مصنوعی

مقاله: 10 ابزار مهم هوش مصنوعی

مقاله: مقایسه چت‌بات‌های sage و Chatgpt در هوش مصنوعی Poe

4/5

مستند «زن چیست» از قاب شبکه دو سیما

مشاهده خبر

مستند «زن چیست» از قاب شبکه دو سیما

مستند «زن چیست» به کارگردانی جاستین فولک 16 مرداد حوالی ساعت 23 روانه آنتن شبکه دو سیما می شود.

به گزارش روابط عمومی شبکه دو سیما؛ این مستند که محصول ۲۰۲۲ امریکاست جنسیت و ترا جنسیت را مورد بررسی قرار می دهد. در مستند «زن چیست»، «مت والش» مجری برنامه نگاهی دارد به جامعه ترنس ها و همجنس‌گرا ها در آمریکا. آقای مت والش در این مستند سعی می‌کند از اشخاص مختلفی که در مورد مسائل جنسی ترنس ها و همجنس‌گراها تخصص و تحصیلات دارند این سوال را بپرسد که از نظر شما زن چیست؟ در این مستند مت والش به سراغ افراد گوناگونی از جمله روانشناس مانند جردن پیترسون، روانپزشک، متخصص اطفال، محقق حوزۀ مطالعات جنسیت، افراد ترنس و مردم عادی رفته است تا بتواند به این سئوال پاسخ دهد.

این مستند که به کارگردانی جاستین فولک تهیه شده است سه شنبه 16 مرداد حوالی ساعت 23 تقدیم نگاه مخاطبان می‌شود.

برچسب ها :

    • #اخبار
    • #اخبارشبکه
    • #زن چیست
    • #مستند زن چیست

زن چیست؟

زن چیست؟

زن چیست؟

کارگردانژوستین فلک

تهیه‌کننده

  • ژوستین فُلک
  • دالاس سُنیِر
  • شارلُت رُلَند

بازیگران

  • مت والش
  • جری کامفری
  • مارسی باورز
  • دن سوچر
  • میکائیل فرُسیر
  • پاتریک
  • میریام گرسمَن
  • رودریگو لتینن
  • جردان پترسُن
  • نایا اُکامی

راویمت والش

موسیقی

  • Scott McCrae
  • Ryan Rapsys

تدوین‌گرجارُد لیسلَند

شرکت
تولید

The Daily Wire

توزیع‌کنندهدیلی‌وایر

تاریخ‌های انتشار

  • ۱ ژوئن ۲۰۲۲ (The Daily Wire)

مدت زمان

۹۴ دقیقه

کشورایالات متحده آمریکا

زبانانگلیسی

زن چیست؟ (به انگلیسی: What Is a Woman?) یک فیلم مستند آمریکایی محصول ۲۰۲۲ دربارهٔ جنسیت و تراجنسیت و مسائل مربوط به آن است. مت والش منتقد و مفسرِ محافظه کار آمریکایی در این فیلم ادعا می‌کند که بحث‌های امروزین دربارهٔ سیال‌بودن جنسیت و اجتماعی‌بودن جنسیت، ویژگی‌های کاملاً غیرعلمی دارند و زنانگی و مردانگی ریشه‌های کاملاً زیستی دارند. این فیلم توسط دیلی‌وایر منتشر شده و کارگردان آن جاستین فولک است. بازخوردها و واکنش‌ها به این مستند پس از نمایش آن، متفاوت و شدیداً جناحی بود.[۱][۲]

خلاصه

[ویرایش]

در این فیلم، والش، پرسشِ «زن چیست؟» و پرسش‌های مرتبطی را از افراد مختلف مانند سیاست‌مداران، یک متخصص اطفال، یک استاد مطالعات جنسیتی، یک روان‌پزشک، یک خانواده و روان‌درمان‌گرِ تاییدکنندهٔ جنسیت، یک تراجنسیتی مخالفِ تراجنسیدنِ خردسالان، یک جراح متخصص در جراحی تغییر جنسیت، پدرِ یک پسرِ ۱۴ ساله تراجنسیتی و جردن پیترسون می‌پرسد.[۳][۴][۵][۶][۷][۸] والش همچنین پیرامون اصطلاحات «نادودویی» و «تراجنسیتی» با یک قبیله ماسایی در کنیا گفت‌وگو می‌کند و با یک مرد هم‌جنس‌گرا که در سانفرانسیسکو در ملاء عام برهنه بود مصاحبه کرد.[۳][۹][۱۰] این فیلم در مورد جراحی تغییر جنسیت، مسدودکننده‌های بلوغ، جوانان تراجنسیتی و ورزشکاران ترنس در ورزش زنان بحث می‌کند.[۱۱][۸]

همچنین فیلم شامل یک سخنرانی از والش در جلسه هیئت مدرسه شهرستان لودون است که برای مردم برگزار شد تا بتوانند نظرات خود را در مورد سیاست ۸۰۴۰ که اجازهٔ به‌کارگیریِ ضمایرِ دلخواه را به دانش‌آموزان می‌دهد را بیان کنند. این قانون همچین به ترنس‌ها اجازه می‌دهد تا از حمام‌ها و رختکن‌هایی که با هویت جنسی‌شان همخوانی دارند، استفاده کنند. والش در طول این سخنرانی گفت: «همهٔ شما کودک‌آزار هستید. شما کودکان تأثیرپذیر را شکار می‌کنید و فرقهٔ ایدئولوژیکِ جنون‌آمیز خود را به ایشان تلقین می‌کنید؛ فرقه‌ای که دیدگاه‌های متعصبانهٔ زیادی دارد اما هیچ‌کدام به اندازهٔ این ایده که پسرها دختر هستند و دخترها پسر هستند، آشفته نیست.»[۱۲]

در پایان فیلم، همسر والش، درحالی که یک بطری شیشه‌ای به والش می‌دهد، یک زن را به‌عنوان یک مونثِ بالغ معرفی می‌کند که نیاز به بازکردنِ این بطریِ شیشه‌ای دارد.[۱۳]

استقبال

[ویرایش]

گفته می‌شود که این فیلم «به‌طور گسترده توسط کارشناسان، رسانه‌های سنتی و پلت‌فرم‌های رسانه‌های اجتماعی مخالف مراقبت جنسیتی و به‌ویژه مخالف استفاده از ضمایر، سرویس‌های بهداشتی و رختکن توسط افراد ترنس تبلیغ شده‌است.»[۱۴]

دیمیتریجی وزنو(Dimitrije Vojnov) از رادیو تلویزیون صربستان گفت که والش می‌تواند معادلِ راستِ مایکل مور (چپِ آمریکایی) باشد؛ به همان اندازه سوگرفته.[۱۵]

مثبت

[ویرایش]

ریچ لوری از نشنال ریویو نوشت همان کلیپ‌هایی که از «زن چیست؟» را هم که دیده‌است بسیار «محیرکننده و بسیار آزاردهنده» هستند.[۱۶] راد درهر از دی امریکن کنسروتیو استدلال کرد که این فیلم نشان می‌دهد که والش «شجاعت پرسیدن سوالات و درخواست پاسخ» را از مخالفان خود داشت.[۱۷] کیلی مک‌گی وایت از واشینگتن اگزمینر گفت که این فیلم «کوششِ در راستایِ پاک‌کردن هویت زنانه و حقیقت عینی، آسیب رساندن به افراد، خانواده‌ها و جوامع را نشان می‌دهد.»[۱۸] لئور ساپیر از سیتی ژورنال، این فیلم را با کتاب‌ها و فیلم‌های دیگری که جرقه‌ای برای اصلاحات اجتماعی برمی‌انگیزند، مانند «ناامن در هر سرعتی» اثر رالف نیدر مقایسه کرد و گفت که «عملاً توسط رسانه‌های چپ نادیده گرفته شده‌است.»[۱۹] مت تایبی نیز کوششِ والش برای گرفتن تعریفِ زنانگی از فعالان ترنس، دانشگاهیان و متخصصان پزشکی را ستود. بلر وایت، یوتیوب‌باز (یوتیوبِر) و مفسر سیاسیِ تراجنسیتی، فیلم را تمجید کرد.[۲۰]

دانته جیمز به آن امتیاز ۸ از ۱۰ داد و آن را «غواصی ژرف در گفتمانِ «زنان ترنس زنان واقعی هستند» اهمیتِ زیست‌شناسی» دانست. جیمز اظهار داشت که «بسیاری از به‌اصطلاح منتقدانِ فیلم، به‌دلیل ترس از واکنش‌های منفی جامعهٔ ال‌جی‌بی‌تی‌کیوآی‌اِی+، ترجیح دادند «زن چیست» را بررسی نکنند. من می‌خواهم این افراد را ترسو خطاب کنم.»

لورا دادسورت استدلال کرد که «موفقیت فیلم در پیگیری قاطعانه‌اش برای پاسخ به یک پرسش است»، اما از آن انتقاد کرد چون «معنای جنسیت را تا آنجا که می‌توانست وا نکافته است.»[۲۱] دبی هیتون استدلال کرد که فیلم، نمایانندهٔ «ساده‌لوحی در تشکیلاتِ هویت جنسیتی» است، اما افزود که «در حالی که والش از ایدئولوژی هویت جنسیتی انتقاد می‌کند، او توضیح نداد که چرا چنین ایدهٔ عجیب و غریبی جامعه را مجذوب خود کرده‌است».[۲۲] نینا پاور از کامپکت گفت: «این مستند کیفرخواستی تلخ و فراموش‌نشدنی از ایدئولوژی جنسیتیِ امروزی را ارائه می‌کند که باید اقداماتی را در سراسر طیف سیاسی برانگیزد؛ اتحادی حزبی در دفاع از زن، مرد و واقعیت».[۲۳] کریستین توتو، منتقد سینما و مشارکت‌کننده در روزنامه دیلی وایر، نوشت که «سؤال ابتدایی والش به پرسش‌های بزرگ‌تر و نگران‌کننده‌تر منجر می‌شود»، اما گفت که فیلم «می‌تواند از برخی داده‌های سخت، همراه با کارشناسان بیشتر» و همدلی با افراد ترنس‌جندر استفاده کند.[۲۴]

منفی

[ویرایش]

کلر گوفورت، فیلم را ترنس‌هراس نامید و استدلال‌کرد که «دوگانگی، محوری برای خلق این مستند است». جان کندال هاوکینز این فیلم را «حماقت محافظه‌کارانه‌تر» خواند و نتیجه گرفت که «فقط به صدای سفید بی‌رحمانه‌ای می‌افزاید که به نظر نمی‌رسد از آن رها شویم و چیزی به انسانیت ما نمی‌افزاید. این فیلم ارزش دیدن ندارد اما قابل توجه است.»[۲۵]

ناتان جی رابینسون استدلال کرد که فیلم «جهل محافظه‌کار» را نشان می‌دهد و «تعصب‌های بی‌رحمانه و بی‌معنایی را به عنوان «عقل سلیم» در نظر می‌گیرد. زن چیست؟، صدمات واقعی‌ای به ترنس‌ها وارد می‌کند، و در حالی که من عموماً سانسور را غیرمولد می‌دانم، نباید سمیتِ فیلمی مانند این را دست کم بگیریم.»[۲۶] کتی کادو از گاکر باور دارد که «برای والش و سایر گشت‌زنانِ مرزهای جنسیتی، زنان ترنس، خطر آلودگی هستند. آنها متهم به نفوذ نه تنها در فضاهای فیزیکی زنان مانند حمام و رختکن، بلکه به فضای مفهومیِ پاک مقولهٔ «زن» هستند: طبق این منطقِ ترنس‌هراس، آنان مردانی هستند که با فریب‌کاری ادعا می‌کنند که زن هستند.»

منابع

باران ساز (The Rainmaker)

مکان شما:خانه/معرفی فیلم/باران ساز (The Rainmaker)

فیلم سینمایی باران ساز (The Rainmaker)

باران ساز (The Rainmaker)

فیلم سینمایی “باران ساز” داستانی درام از یک تحصیل کرده ی شکست خورده رشته حقوق است که برای احقاق حقوق پسر بچه ای که از سرطان خون حاد رنج می برد با یک شرکت بیمه فاسد به جنگ و جدال می پردازد.

این فیلم به خوبی مفاهیمی همچون قشر پایین و مظلوم جامعه، نمونه روشنی از قدرت عزم و اراده و مسئولیت اجتماعی را به تصویر می کشد.

از جمله موضوعاتی که در این فیلم پوشش داده شده می توان به مسئولیت اجتماعی، اخلاق کسب و کار و قانون کسب و کار اشاره کرد.

دانلود فیلم:

بارش باران

دلال بیمه (فیلم ۱۹۹۷)

  • Report an issue with dark mode

دلال بیمه

کارگردانفرانسیس فورد کوپولا

تهیه‌کنندهمایکل داگلاس
فرد فوشس
استیون ریوتر

فیلمنامه‌نویسفرانسیس فورد کوپولا

بازیگرانمت دیمون
دنی دویتو
میکی رورک
جان ویت
کلیر دینز
دنی گلاور
روی شایدر
ویرجینیا مادسن
مری کی پلیس
ترزا رایت
اندرو شو
سونی شرویر

موسیقیالمر برنستاین

فیلم‌بردارجان تول

توزیع‌کنندهپارامونت پیکچرز

تاریخ‌های انتشار

  • ۲۱ نوامبر ۱۹۹۷

مدت زمان

۱۳۵ دقیقه

کشورایالات متحده

زبانانگلیسی

هزینهٔ فیلم۴۰ میلیون دلار

فروش گیشه۴۵٫۹ میلیون دلار

دلال بیمه یا کارگزار بیمه[۱] (انگلیسی: The Rainmaker) و در ترجمه‌های دیگر باران‌ساز[۲] فیلمی سینمایی، محصول سال ۱۹۹۷ میلادی به کارگردانی فرانسیس فورد کوپولا است. این فیلم که محصولایالات متحده آمریکا است یک درام اجتماعی و حقوقی در خصوص بیمه و وکالت با بازی مت دیمون است. این فیلم بر اساس رمانی به همین نام از جان گریشام است.[۳]

داستان فیلم[ویرایش]

رودی بیلور وکیلی جوان و آرمان‌گرا (با بازی مت دیمون) است که از طریق مالک باشگاهی که در آن کار می‌کند و وکیلی زیرک به نام بروزر (با بازی میکی رورک) است به همکاری با دک شیفلت (با بازی دنی دویتو) جهت سرکشی به بیمارستانها می‌پردازند. آنها در جریان کار پرونده‌ای را بر ضد یک شرکت بیمه فاسد به نام گریت بنفیت قبول می‌کنند که وکالت آن را شخصی به نام لیو دروموند (با بازی جان ویت) بر عهده دارد.

موازی همین جریان،رودی بیلور در بیمارستان مرد جوانی را مشاهده می‌کند که با همسر مجروحش مشاجره می‌کند و باعث می‌شود تا رودی بیلور تصمیم بگیرد به عنوان یک وکیل به آن دختر بی‌پناه که کلی ریکر (با بازی کلیر دینز) نام دارد، نزدیک شود و به وی کمک کند.[۴]

فهرست بازیگران[ویرایش]

  • مت دیمون
  • دنی دویتو
  • میکی رورک
  • جان ویت
  • کلیر دینز
  • دنی گلاور
  • روی شایدر
  • ویرجینیا مادسن
  • مری کی پلیس
  • ترزا رایت
  • اندرو شو
  • سونی شرویر

جستارهای وابسته[ویرایش]

  • فرانسیس فورد کوپولا

منابع[ویرایش]

  • مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «The Rainmaker». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در ۴ ژانویه ۲۰۱۷.
  1. ↑ واژه انگلیسی (Rainmaker) واژه‌ای تخصصی در حوزه علم اقتصاد و بیمه به‌شمار می‌رود و به کسی گفته می‌شود که از طرف شرکت‌های بیمه‌گذار مأمور می‌شود تا برای شرکت‌های بیمه مشتری جذب کند، به همین جهت می‌توان آن را «دلال بیمه» یا «کارگزار بیمه» ترجمه کرد.
  2. ↑ «به بهانهٔ پخش «باران ساز» از سینما چهار داستان دانشجوی آرمانگرای حقوق و شاهکار کوچک «کاپولا» در فیلمسازی». ایسنا. ۱ اردیبهشت ۱۳۸۵. دریافت‌شده در ۲ بهمن ۱۳۹۹.
  3. ↑ درآمدزا یا عافیت‌بخش؟ / تحلیل فیلم «The Rainmaker 1997» بایگانی‌شده در ۲۹ آوریل ۲۰۱۹ توسط Wayback Machine، باشگاه استراتژیست‌های جوان
  4. ↑ عوامل و بازیگران[پیوند مرده]

پیوند به بیرون

سریال در برابر باد

در برابر باد

ژانرتاریخی، درام

نویسندهبران‌وین بینز
تونی مورفیت
ایان جونز
هنری کرافورد
پیتر کینلاک
پل دیویس
کلیف گرین

کارگردانجرج تی. میلر
سایمن وینسر

بازیگرانمری لارکین
جان اینگلیش

کشور سازندهاسترالیا استرالیا

زبان اصلیانگلیسی

شمار قسمت‌ها۱۳

تولید

تهیه‌کنندههکتور کرافورد

مدت۵۰ دقیقه

پخش

انتشار اولیه۱۹۷۸

در برابر باد یک مینی‌سریال استرالیایی است که در سال ۱۹۷۸ منتشر شد. این درام تاریخی، اشغال ایرلند توسط بریتانیا و همچنین توسعهٔ استرالیا و نیو ساوت ولز را روایت می‌کند.

جان اینگلیش برای بازی در این مجموعه برندهٔ «بهترین بازیگر تازه‌کار» جایزه لوگی در سال ۱۹۷۹ شد. این سریال نخستین تولید تلویزیونی بزرگ استرالیایی بود که در ایالات متحده آمریکا پخش شد.[۱]

دوبله شدهٔ این مجموعه تلویزیونی در دههٔ ۱۳۶۰ از تلویزیون ایران پخش شد. سریال استرالیایی «در برابر باد» به کارگردانی سایمن وینسر و جرج تی. میلر محصول 1978 است. این سریال که پخش آن از بامداد سه شنبه 21 آذر در شبکه چهار سیما آغاز می شود، در 9 قسمت هر شب ساعت صفر بامداد پخش ودر ساعت های ۱۱ و 18 همان روز باز پخش می شود. داستان این سریال درباره یک دختر ۱۸ساله ایرلندی به نام مری گرت (مری لارکین) است که سال ۱۷۹۷به‌ مدت ۷ سال از سوی مأموران ارتش بریتانیا همراه خانواده خود به مستعمره‌های این کشور در نیوساوث ویلز استرالیا تبعید می‌شود. آشنایی مری با جوانی انگلیسی به نام جاناتان گرت (جان انگلیش) و ازدواج آن‌ها ماجراهایی را رقم می‌زند که در هر قسمت بخشی از آن روایت می‌شود. جان اینگلیش در نقش جاناتان و مری لارکین در نقش مری بازیگران اصلی در برابر باد هستند و کری مگوایر، وارویک سیمز، فرانک گالاکر، فردریک پارسلو و جرارد کندی دیگر نقش‌های این درام تاریخی را ایفا می‌کنند. این مجموعه سال 1979در جوایز لوگی استرالیا نامزد دریافت جایزه بهترین سریال درام شد؛ ضمن اینکه اینگلیش برای بازی در آن جایزه بازیگر تازه‌کار سال را از جوایز لوگی برد.

بازیگران و صداپیشگان[ویرایش]

نقشبازیگر

مری مالوینمری لارکین

جاناتان گرتجان اینگلیش

دینی اوبرونجرارد کندی

پالی مک‌ناماراکری مک‌گوایر

ویل پرایسفرانک گالاشر

ستوان موریس گوریلوارویک سیمز

جوناس پایکهیو پرایس

سروان چارلز ویلتشیرفرد پارسلو

لوئیزا ویلتشیرلین رینبو

فرمانده فیلیپجیم نورتون

مایکل اوکانربرایان براون

فرانسیس مالوینپیتر گوئین

کاترین مالوینرز دوینتر

خانم اوکانرجنیفر کلایر

ناخدا دینتتیم الیوت

ستوان ویلیام برنآدرین رایت

دکتر بیرارنی بارنی

دکتر بالوینآنتونی هاوکینز

آقای نیکولزپیتر کامینگز

پدر دیکسونراجر اوکلی

ژنرال ژوزف هولتیو مانرو

سروان آبوتدُن بارکر

سرگرد جانسوندُن بارخام

سروان لیام جانسوندیوید کامرون

آشپزجولیا بلیک

بازیگران[ویرایش]

  • مری لارکین: در نقش مِری مالوِین
  • جان اینگلیش: در نقش جاناتان گـَرِ ت
  • کِری مک گوایر: در نقش پالی مک نامارا
  • فرانک گالاشر: در نقش ویل پرایس
  • جرارد کندی: در نقش دینی اُوبایرن
  • هیو پرایس: در نقش جوناس پایک
  • وارویک سیمز: در نقش اِنساین گرویل
  • لین رینبو: در نقش لوییزا ویلتشایر
  • فردریک پارسلو: در نقش کاپیتان ویلتشایر
  • برایان براون: در نقش مایکل کانر
  • جولیا بلیک: در مقش آشپز
  • راد مولینر
  • کریس هِیوود
  • شان اسکالی
  • فرانک ترینک
  • والاس ایتِن
  • وینسنت بال
  • جان استـَنتُون

قسمت‌های مجموعه[ویرایش]

  1. هسته‌های آتش
  2. غازهای وحشی
  3. مسئلهٔ گناه
  4. کشیش شلاق‌زن
  5. توافق افسران با دیگران
  6. خانه‌ای برفراز تپه
  7. درخت آزادی
  8. وقتی شاهان به جنگ می‌روند
  9. دوستِ کشاورز
  10. مرگ و زندگی
  11. روح تشکیلات
  12. دست شلاق‌زن
  13. تابستانِ بادآورده

زمان پخش سریال در برابر باد از تلویزیون

0

در برابر باد ، یا با نام Against The Wind سریال خاطره انگیز دهه شصتی ها است که در اوایل دهه ۶۰ از شبکه یک سیما پخش شد، این سریال درام محصول ۱۹۷۸ استرالیاست. جان اینگلیش برای بازی در این مجموعه برندهٔ “بهترین بازیگر تازه‌کار” جایزه لوگی در سال ۱۹۷۹ شد. حالا قرار است بعد از سالها دوباره این سریال بر روی آنتن رسانه ملی رود. در ادامه مطلب به معرفی این سریال و بازیگران آن و همچنین زمان پخش آن از صداوسیمای ملی را به اطلاع شما عزیزان می پردازیم. با ما باشید.

زمان پخش سریال در برابر باد از تلویزیون

خلاصه داستان

این درام تاریخی، اشغال ایرلند توسط بریتانیا و همچنین توسعهٔ استرالیا و نیو ساوت ولز را نمایش می‌دهد. داستان این مجموعه از کتابی به همین نام بر داشت شد که هر گز در کشور ما به چاپ نرسید .

سریال در برابر باد
در این فیلم دختر جوان ایرلندی ، بعد از هجوم انگلستان به کشورش و تلاش برای استقلال ایرلند به استرالیا تبعید شده و با مشکلات خاصی روبرو می شود . این خانواده کوچک برای امرار معاش در زمین کوچکی شروع به کشاورزی میکنند و در مقابل تند باد های زندگی می ایستند . تا آنجا که جوانی به نام جاناتان گرت – با بازی جانی انگلیش – به این دختر علاقه مند می شود .

زمان پخش سریال در برابر باد از تلویزیون
نمایش تلاش های مرد خانواده و صبر و شکیبایی همسرش در قالب داستانی بسیار قوی ، شیفتگان آثار کلاسیک را پای تلویزیون می کشاند. شخصیت های این مجموعه برای ایرانیان کاملا قابل لمس بودند و رنج های زندگیشان بیننده را به همزاد پنداری وا می داشت .

اسامی بازیگران سریال در برابر باد

  • مری لارکین: در نقش مِری مالوِین
  • جان اینگلیش: در نقش جاناتان گـَرِ ت
  • کِری مک گوایر: در نقش پالی مک نامارا
  • فرانک گالاشر: در نقش ویل پرایس
  • جرارد کندی: در نقش دینی اُوبایرن
  • هیو پرایس: در نقش جوناس پایک
  • وارویک سیمز: در نقش اِنساین گرویل
  • لین رینبو: در نقش لوییزا ویلتشایر
  • فردریک پارسلو: در نقش کاپیتان ویلتشایر
  • برایان براون: در نقش مایکل کانر
  • جولیا بلیک: در مقش آشپز
  • راد مولینر
  • کریس هِیوود
  • شان اسکالی
  • فرانک ترینک
  • والاس ایتِن
  • وینسنت بال
  • جان استـَنتُون

سریال استرالیایی

زمان پخش سریال در برابر باد

این سریال که پخش آن از امروز (۱۰ اسفند) در شبکه چهار سیما آغاز شده است، در ۹ قسمت هر شب ساعت ۱۲ بامداد پخش و ساعت ۱۸ باز پخش می شود.

سریال لیست سیاه(Blacklist)

معرفی و بررسی سریال لیست سیاه(Blacklist)+تصاویر

۰۳ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۷:۴۴

کد خبر: ۲۳۵۹۴۹

دسته بندی‌: فضای مجازی ، خبرگزاری ها و نشریات

تعداد نظرات: ۶ دیدگاه

لیست سیاه را می‌توان یکی از جذاب ترین سریال‌های شبکه NBC در چند سال اخیر دانست که علاوه بر کیفیت بالای فنی، از داستان پرکشش و بازی خوب ستارگانی همچون جیمز اسپیدر بهره می‌برد.

به گزارش گروه فضای مجازی به نقل از نماوا، ریموند "رِد ” ردینگتون، افسر سابق نیروی دریایی ایالت متحده و یکی از ده فراری مهم تحت تعقیب اف بی آی که بیست سال قبل ناپدیدشده است، خود را به هارولد کوپر رئیس نیروی ویژه و معاون سرپرست اِف بی آی در ساختمان جِی ادگار هوور در واشنگتن تسلیم می‌کند. ردینگتون ادعا می‌کند که او می‌خواهد به اِف بی آی کمک کند تا جنایت‌کاران و تروریست‌های که او در بیست سال گذشته با آن‌ها در ارتباط بوده را ردگیری و دستگیر کنند؛ افرادِ بسیار خطرناک و منحرفی که دولت ایالات‌متحده از وجود آن‌ها بی‌اطلاع است.

معرفی و بررسی سریال لیست سیاه(Blacklist)+تصاویر

ردینگتون تحت دو شرط کمک و دانش خود را در اختیار کوپر می‌گذارد: مصونیت از پیگرد قانونی و اینکه او می‌خواهد به‌طور انحصاری با الیزابت کین کار کند، یک مأمور تازه‌کار اِف بی آی که به‌تازگی به بخش کوپر پیوسته. کین و کوپر به این علاقه ردینگتون به کین مشکوک هستند اما او فقط می‌گوید که او "بسیار ویژه ” است.

بعد از اینکه کوپر پیشنهاد ردینگتون در پیدا کردن و کشتن یک تروریست را در قسمت اول امتحان می‌کند، ردینگتون می‌گوید که این مرد تنها اولین فرد در "لیست سیاهِ ” او از مجرمین جهانی بوده که در طول حرفه مجرمانه خود تهیه‌کرده و می‌گوید که او و اِف بی آی هر دو به آن‌ها علاقه دارند.

معرفی و بررسی سریال لیست سیاه(Blacklist)+تصاویر

رمز و راز ردینگتون و زندگیِ لیز و علاقه ردینگتون به او، به‌تدریج در روند مجموعه آشکار می‌شود. هر اپیزود به یک از مجرمان جهانی که ردینگتون به گروه معرفی می‌کند و برای دستگیری‌شان کمک می‌کند می‌پردازد.

«لیست سیاه» مجموعه تلویزیونی در ژانر درام /جنایی و اَکشِن است که اپیزود اول آن در سپتامبر سال ۲۰۱۳ توسط شبکه اِن بی سی تولید و به بازار عرضه شد. به ترتیب در سپتامبر ۲۰۱۴ و اکتبر ۲۰۱۵ دو فصل دیگر از این مجموعه (فصل دوم شامل ۲۲ اپیزود و فصل سوم شامل ۲۳ اپیزود) ساخته شد و به روی آنتن رفت. هم‌اکنون، در سپتامبر ۲۰۱۶، پخش فصل چهارم آن آغاز شده است.

معرفی و بررسی سریال لیست سیاه(Blacklist)+تصاویر

پس از به نمایش درآمدن اپیزود پایلوت (اپیزود اول یا آزمایشی) در "کامیک- کان” (کنفرانسِ سالنه برای نمایش کیک بوک ها، سریال‌ها، فیلم‌ها، بازی‌های کامپیوتری و دیگر محصولات فرهنگی)، تهیه‌کنندگان گفتند که الهام‌بخش آن‌ها برای داستان «لیست سیاه» دستگیری جیمز بالجر بود (فراری تحت تعقیب در ایالات‌متحده و رهبر گروه گانگستری ایرلندی-آمریکایی وینتر هیل، وی در لیست خطرناک‌ترین تبهکارها در اِف بی آی پس از اسامه بن‌لادن، در جای دوم فهرست قرار داشت).

تهیه‌کننده اجرایی مجموعه جان ایسندراث اظهار داشت: «ایده اصلی این بود که چه می‌شد اگر مردی شبیه جیمز بالجر خود را تسلیم می‌کرد و می‌گفت من تعدادی قانون دارم که می‌خواهم شما اجرایش کنید و اگر این کار را بکنید من اسم کسانی که با آن‌ها در طول بیست سال گذشته کارکردم را می‌دهم؛ بنابراین وقایع دنیای واقعی بر روی شکل دادن این داستانی که قبلاً درباره‌اش فکر شده بود تأثیر گذاشت. اینکه چگونه می‌توان کسی که به آن اعتماد ندارید را در مرکز نمایشی بگذارید که درباره تلاش برای پیدا کردن مجرمان است؟ این‌یک چرخش خوش‌اقبالی بود که ایده‌های داستان مدنظر قرار گرفتند و بعد یک داستان در دنیای واقعی رخ داد که به شکل‌دهی به داستان کمک کرد.»

معرفی و بررسی سریال لیست سیاه(Blacklist)+تصاویر

اِن بی سی حقوق «لیست سیاه» را از سونی پیکچرز در اوت سال ۲۰۱۲ خرید و در ژانویه ۲۰۱۳ چراغ سبز تولید آن را روشن کرد. جان ایسِندراث گفت که فرایند انتخاب بازیگر دشوار بوده. در فوریه ۲۰۱۳ اِن بی سی کیفِر ساترلند (هنرپیشه سریال بیست‌وچهار) را برای نقش ریموند ردینگتون پیشنهاد دادند. بعد از در نظر گرفتن دیگر بازیگران برای این نقش، ایسندراث و بوکنکمپ با جیمز اسپیدر (هنرپیشه فیلم «سکس، دروغ‌ها و نوار ویدئو» که برنده جایزه بهترین هنرپیشه مرد در فستیوال کَن شد) تماس گرفتند تا ببیند آیا او تمایل به بازی در این نقش را دارد یا نه آن‌ها تنها سه روز قبل از شروع فیلم‌برداری از او تست گرفتند.

معرفی و بررسی سریال لیست سیاه(Blacklist)+تصاویر

منتقد مجله "سینما بلِند” درباره او گفته است:

مجموعه‌های جناییِ روانشناسانه در تلویزیون متداول و رایج هستند، اما درام جدید شبکه اِن بی سی «لیست سیاه» یک سلاح مخفی دارد؛ جیمز اسپِیدر. او در سال گذشته در شبکه در نقش رئیسی فریبنده در سریال «آفیس» بازی کرده، اما او نقش‌های دراماتیک زیادی درگذشته ایفا کرده و او برای این نقش در «لیست سیاه» ایدئال است. یا شاید بهتر است بگویم که این نقش برای او ایدئال است.

همچنین منتقد "اینترتینمنت تایم” درباره کاراکتر جیمز اسپیدر، رِد ردینگتون، در «لیست سیاه» بیان می کند: او یک بازی دهنده استاد و یک کنترل‌کننده است. او تلطیف کننده و لذت بخشنده لذایذ فاخر زندگی است. او غیرعادی، کاریزماتیک و باهوش‌تر از پلیس‌های است که مقابل او هستند. او تبه‌کاری است که شما نمی‌توانید چشم از او بردارید. او یک نابغه تبه‌کار است و در حال حاضر محبوب‌ترین مرد در تلویزیون است.

دیگر بازیگران و کاراکترهای اصلی سریال عبارت‌اند از:

مگان بون در نقش الیزابت "لیز” کین؛ مشاور ویژه اِف بی آی

دیگو کلاتنهوف در نقش دونال راسل؛ مامور مخصوص اِف بی آی

رایان ایگولد در نقش تام کین/جیکوب فلیپس/ماشا روستُوا؛ مامور مخفی

هری لِنیکس در نقش هارولد کوپر؛ رئیس نیروی ویژه

پارمیندر ناگرا در نقش میرا مالیک؛ مامور سی آی اِی (فصل اول)

امیر اریسون در نقش آرام مجتبایی؛ متخصص کامپیوتر اِف بی آی

موژان مارنو در نقش سَمَر نوابی؛ مامور موساد (از فصل دوم به بعد)

هیشام توفیق در نقش دِمبه زوما؛ بادیگاردِ ردینگتون

معرفی و بررسی سریال لیست سیاه(Blacklist)+تصاویر

فصل اول «لیست سیاه» بازخوردهای قوی‌ای از منتقدان تلویزیونی دریافت کرد. در "روتِن تومیتو” رتبه ۸۲ از صد را بر اساس چهل‌وپنج ری ویو و امتیاز میانگین ۷ از ۱۰ را گرفت. فصل دوم در سایت "روتن تومیتو” رتبه ۷۱ از صد و فصل سوم رتبه ۹۱ از صد و امتیاز میانگین ۷٫۴ از ۱۰ را دریافت کرد. در سایت "متا کریتیک” رتبه کلی سریال ۷۴ از صد بر اساس سی‌ویک نقد و امتیاز بینندگان آن ۷٫۸ از ۱۰ است.

مجموعه «لیست سیاه» تاکنون نامزد دریافت جوایز زیادی شده ازجمله "گلدن گلاب” "پیپل چویس اَوارد” و "امی” و موفق به کسب جایزه بهترین سریال درام از مراسم "امی” در سال ۲۰۱۴ شده است.

معرفی و بررسی سریال لیست سیاه(Blacklist)+تصاویر

نکات جالب و خواندی درباره «لیست سیاه»:

سال تولد ریموند ردینگتون بر روی پوستر تحت تعقیبش، تاریخ تولد واقعی جیمز اسپِیدر است (هفتم فوریه ۱۹۶۰). مشخصه ظاهری "رِد”، کلاه فدورا، بر اساس پیشنهاد ستاره فیلم جیمز اسپِیدر انتخاب‌شده.

کاراکتر کارآگاه رِسلِر بر اساس برداشت آزادی از یک مامور اِف بی آی سابق و نویسنده، به اسم رابرت کِی رِسلِر است که نقش بسیار مهمی در دسته‌بندی مجرمین و تبهکاران در دهه ۱۹۷۰ داشته است و اعتبار ایجاد اصطلاح "قاتل زنجیره‌ای” به او داده‌شده.

سازنده مجموعه جان بوکنکَمپ کاراکتر ریموند ردینگتون را بر اساس برداشته آزادانه‌ای از جیمز "وایتی” بالجر رئیس مافیای بوستُن نوشته است.

معرفی و بررسی سریال لیست سیاه(Blacklist)+تصاویر

بااینکه اسپِیدر خیلی دیر به مجموعه پیوست (تنها چند روز قبل از فیلم‌برداری اپیزود پایلوت) اما او را می‌توان مسئول شکل دادن به قسمت اعظمی از "چهره” نهایی ردینگتون دانست: موهای کاملاً مرتب کوتاه شده، کلکسیون کلاه‌هایش، عینک آفتابی آر ایکس (که اسپیدر واقعاً برای دیدن به آن نیاز دارد) لباس‌ها، کروات و کت‌وشلوارهای سفارشی و دست‌دوز و کت‌های نِیوی بلو بشدت گران‌قیمت (۵۰۰۰ دلار)؛ اما در مورد طنز گزنده و استعداد داستان‌سرایی کاراکترش، اسپیدر ادعا می‌کند که این‌ها در فیلم‌نامه از ابتدا وجود داشته. بااین‌حال نمی‌توان از این فکر خودداری کرد که نویسندگان مجموعه این ویژگی‌ها را با شناخت بهتر از قابلیت‌های او گسترش دادند.

بازیگران ریچل بروسنان، رید برنی و موژان مارنو همه در سریال «خانه پوشالی» با هنرپیشگی کوین اسپیسی حضور داشتند.

کیفِر ساتِرلند قرار بود در نقش "رِد” بازی کند.

اسم "آقای کاپلان” از روی کاراکتر کَری گرانت در فیلم «شمال از شمال غربی» ساخته آلفرد هیچکاک برداشته‌شده.

خیلی از هنرپیشه‌های «لیست سیاه» در سریال «هوم لند» نیز حضور داشتند ازجمله امیر اریسون، دیگو کلتنهوف، امید ابتهی، ولیام سدلر و مارک ایوانیر.

به‌جز اپیزود "کِیپ مِی” نام تمامی اپیزود ها، اسم مجرمان در لیست سیاه هستند.

وقتی مگان بون هنرپیشه نقش "لیز” حامله شده، به‌جای اینکه با تمهیدات فیلم‌برداری آن را مخفی کنند، این حاملگی به داستان سریال اضافه شد.

بر اساس لیست ۱۰ مجرم خطرناک اِف بی آی در انتهای فصل دوم، اتهامات اصلی ریموند ردینگتون این‌ها هستند: خرابکاری، تخریب اموال دولت، توطئه، پرواز غیرقانونی برای جلوگیری از پیگرد قانونی، جرائم خشونت‌آمیز در اخاذی، نقض جرائم سازمان‌یافته، نقض حمل سلاح.

معرفی و بررسی سریال لیست سیاه(Blacklist)+تصاویر

دوربین‌های هاسلبلاد

بررسی

آشنایی با دوربین‌های هاسلبلاد سری V

توسط روزبه ملکی Last updated ۱۳۹۵/۰۳/۱۹

0 2,832

اشتراک

شرکت Victor Hasselblad AB سازنده‌ی دوربین‌های قطع‌متوسط سوئدی است که فعالیت خود را در خلال سال‌های جنگ جهانی دوم آغاز کرد. این شرکت پس از گذشت چند سال ابتدایی، فعالیت‌های خود را بر ساخت دوربینی ایده‌آل متمرکز نمود که هاسلبلاد سری V ماحصل آن است. متن پیش‌رو به فعالیت‌های ابتدایی این شرکت و بررسی دقیق‌تر دوربین‌های سری V خواهد پرداخت.

شرکت هاسلبلاد اولین فعالیت خود را با ساخت دو دوربین ارتشی HK7 و SKa4 آغاز نمود. هر دو دوربین از فیلم 80 میلیمتری با قطع 7در9 سانتیمتر و البته لنزهای قابل تعویض ۱۳۵ میلی‌متر زایس ، ۲۴۰ میلی‌متر مایر و ۲۵۰ میلی‌متری اشنایدر بهره می‌بردند. تفاوت این دو دوربین در مگزین فیلم قابل تعویض دوربین SKa4 بود که در دوربین‌های بعدی هاسلبلاد نیز به کار گرفته شد و برای چند دهه وجه ممیز دوربین‌های هاسلبلاد از دیگر دوربین‌های قطع متوسط بود.

دوربین ارتشی HK7

دوربین ارتشی SKa4

اولین دوربین غیرارتشی هاسلبلاد در سال 1948 عرضه شد. این دوربین با ایده‌ی ویکتور هاسلبلاد مبنی بر ساخت دوربینی ایده‌آل شکل گرفت که از قطع مربع 6در6 سانتیمتر و شاتر کانونی بهره می‌برد. اولین دوربین ساده‌ی هاسلبلاد 1600F نام داشت که نشانگر سرعت شاتر حداکثر 1/1600 ثانیه از نوع کانونی (Focal Plane) بود. این دوربین مدولار امکان تعویض لنز، مگزین فیلم عکاسی و منظره‌یاب را فراهم می‌آورد. این دوربین دو ضعف اساسی داشت، اول این که مکانیزم شاتر آن‌ چندان بادوام نبود و دوم این که از نسخه‌های اولیه‌ی آن لنزهای کداک استفاده می‌کرد -در حالی که نسخه‌های پیشین از لنزهای زایسُ مایر و اشنایدر بهره می بردند- که در ابتدا تنها دو لنز 80/2.8 و 135/3.5 برای آن موجود بود. البته در سری‌های ساخت بعد، کداک دو لنز 55/3.5 و 254/5.6 نیز برای این دوربین عرضه نمود. نسخه‌ی بهبود یافته و موفق‌تر 1600F، دوربین 1000F بود که از مکانیزم شاتر بهتر و البته لنزهای زایس بهره می‌برد. زایس برای این دوربین –که البته دهانه‌ای مشابه دوربین قبل داشت- لنزهای Distagon 5.6/60 ، Tessar 2.8/80 ، Sonnar 3.5/135 و Sonnar 5.6/250 عرضه نمود. هم‌چنین همان‌گونه که از نام دوربین بر می‌آید،‌ حداکثر سرعت شاتر به 1/1000 ثانیه کاهش یافت.

Lens_Hasselblad_Kodak_80mm_2_8_Ektar_1000F_1600F_00000_003

هاسلبلاد سری V – که البته تا پیش از ساخت سری جدیدتر H، چنین نام‌گذاری‌ای وجود نداشت- نام خود را از ابتدای نام ویکتور گرفته است، ویکتور هاسلابلاد،‌ تلاش داشت تا دوربینی دقیق، باکیفیت و قابل حمل مانند لایکا، با قطعی بزرگ‌تر مانند رولی‌فلکس بسازد که برخلاف دو دوربین دیگر، قاب دقیق تصویر را در اختیار عکاس قرار دهد. دوربین‌های ابتدایی 1600F و 1000F با ساختار مدولار خود این مسیر را به خوبی طی کرده بودند اما همچنان مشکلی اساسی داشتند: سرعت هم زمانی آن‌ها با فلاش‌های استودیویی در مقایسه با دوربینی مانند رولی‌فلکس بسیار کمتر بود. از این رو با حذف شاتر کانونی و جایگزینی شاتر میان لنز در سال ، تحولی دیگر در ساختار دوربین‌های هاسلبلاد به وجود آورد. اولین دوربین‌های این سری یعنی 500C و البته SWC (دوربین فوق واید با لنز بیوگون 38 میلی‌متری زایس) در میانه‌ی دهه 1950 عرضه شدند که سرعت شاتر 1/500 را فراهم می‌آوردند و با توجه به میان‌لنز بودن شاتر، سرعت هم‌زمانی با فلاش نیز همان 1/500 ثانیه بود. ارتقاء سری 500 و سریSWC ، اغلب تنها در تغییراتی جزئی در آینه، پوشش لنزها، نورسنجی داخلی و اتصال الکترونیکی برای اتصال به بک‌های دیجیتال رخ داد که این تغییرات با توجه به نامگذاری دوربینها قابل شناسایی هستند. البته سری EL این دوربین‌ها به موتوردرایو نیز مجهز بود که از میانه‌ی دههی 1960 ساخته شد و با ارتقاء هریک از دوربین‌ها، این سری نیز ارتقاء یافت.

هاسلبلاد سرV با پوشش ورقه طلا

هاسلبلاد SWC

هاسلبلاد سری EL استفاده شده توسط ناسا

اما هاسلبلاد با گذشت بیش از 20 سال از توقف تولید دوربین‌های با شاتر کانونی، دوباره به ساخت دوربینی با ایده‌آل‌های ویکتور هاسلبلاد روی آورد. هاسلبلاد این بار با ساخت دوربینی با سرعت شاتر 1/2000 ثانیه با شاتر کانونی فلزی با نام «سری-2000 » دوباره به بازار رقابت با دوربین‌های قطع متوسط با سرعت شاتر بالا بازگشت. این سری با جای‌گزینی شاتر پارچه‌ای به جای شاتر فلزی با نام «سری-200» به بازار عرضه شدند که به دلیل حذف شاتر میان لنز، استفاده از لنزهایی با دیافراگم بازتر را امکان پذیر نموده و بدین‌ترتیب هاسلبلاد دوربینی برای رقابت با دوربین‌های قطع متوسط با لنزهای سریع (مانند مامیا و پنتاکس) نیز به بازار عرضه نمود.

203fe

بسیاری از دوربین‌های سری V همچنان- و در بسیاری موارد به همراه بک‌های دیجیتال- در حال استفاده هستند که نشان دهنده‌ی موفقیت و کیفیت بالای این دوربین‌ها است. در متون بعدی سری جدیدتر هاسلبلاد،‌ یعنی سری فوکوس خودکار H،‌ مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

لیست سیاه

مطلب ارسالی کاربران

یکی از مظلوم ترین و در عین حال بهترین و مهیج ترین سری سریال های پلیسی.معمایی.جنایی

سعید جاویدی9 ماه قبلمشاهده پروفایل

این مطلب توسط کاربران طرفداری ارسال شده است و دیدگاه طرفداری نیست. قوانین سایت کاربر محور / گزارش تخلف

لیست سیاه

معرکه

جذاب

تو در تو

....

هر فصلی جذاب تر از فصل قبلی

فهرست سیاه (مجموعه تلویزیونی)

فهرست سیاه (مجموعه تلویزیونی)

۴۱ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

لیست سیاه

ژانر

  • جنایی
  • اکشن
  • مهیج

سازندهجون بوکنکامپ

بازیگران

  • جیمز اسپیدر
  • مگان بون
  • دیگو کِلَـتِنهاف
  • رایان اگولد
  • پارمیندر ناگرا
  • هری لنیکس
  • امیر اریسن
  • مژان مارنو
  • هشام توفیق
  • لورا سان
  • ولید زعیتر
  • بازیگر قدیمی ایرانی رفیع هم نقش کوتاهی ایفا کرده

آهنگسازان

  • دیو پورتر
  • جیمز اس. لوین

کشور سازندهایالات متحده

زبان اصلیانگلیسی

شمار فصل‌ها١٠

شمار قسمت‌ها۲۱۸ (آخرین قسمت) (فهرست قسمت‌ها)

تولید

تهیه‌کننده‌های اجرایی

  • جون بوکنکامپ
  • جان دیویس
  • جان ایزندرث
  • جان فاکس
  • جو کارنهان

تهیه‌کنندهآنتونی اسپارکس

مکان تولیدنیویورک

فیلم‌برداری

  • فرانک پرینزی
  • آرتور آلبرت
  • مایکل کاراکچولو
  • یاسو تانیدا

دوربینفیلم‌برداری تک دوربین

مدت۴۵ دقیقه

تولیدکننده‌ها

  • داویس اینترتینمنت
  • یونیورسال تله‌ویژن
  • سونی پیکچرز تلویژن
  • اپن ۴ بیزینس پروداکشنز

توزیع‌کننده

  • سونی پیکچرز تلویژن
  • پخش تلویزیونی ان‌بی‌سی‌یونیورسال

پخش

شبکهٔ اصلیان‌بی‌سی

فرمت تصویر۵۷۶آی اس‌دی‌تی‌وی
۱۰۸۰آی تلویزیون وضوح‌بالا
۴کی یواچ‌دی‌تی‌وی (۲۰۱۶-)

انتشار اولیه۲۳ سپتامبر ۲۰۱۳ –
۱۳ جولای ۲۰۲۳

انتشار

پیش ازلیست سیاه: رستگاری

پیوندهای بیرونی

وب‌سایت رسمی

فهرست سیاه (انگلیسی: The Blacklist) مجموعه تلویزیونی جنایی مهیج آمریکایی است که از ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۳ از شبکه ان‌بی‌سی پخش و در ۱۳ جولای ۲۰۲۳ به اتمام رسید . در این سریال «ریموند» ردینگتون (جیمز اسپادر)، افسر سابق نیروی دریایی ایالات متحده تبدیل به یک جنایتکار برجسته می‌شود که پس از فرار داوطلبانه تسلیم اداره تحقیقات فدرال می‌شود. او به اداره تحقیقات فدرال گفت که لیستی از خطرناک‌ترین جنایتکاران جهان را که طی سال‌های گذشته تهیه کرده‌است، در اختیار دارد و مایل است در ازای مصونیت از پیگرد قانونی، در مورد عملیات آنها اطلاع دهد. با این حال، او اصرار دارد که منحصراً با الیزابت کین (مگان بون) تحلیلگر شخصیتی تازه‌کار اداره تحقیقات فدرال کار کند.

در این سریال دیگو کلاتنهوف، رایان اگولد و هری لنیکس نیز بازی می‌کنند. قسمت پایلوت توسط Jon Bokenkamp نوشته شده و توسط جو کارناهان کارگردانی شده‌است. از تهیه‌کنندگان اجرایی این مجموعه می‌توان به بوکنکمپ، جان آیزندراث و جان دیویس برای تلویزیون‌های سونی پیکچرز، یونیورسال تی وی و دیویس انترتینمنت اشاره کرد.

هر فصل نظرات مثبتی دریافت کرده‌است، منتقدان زیادی خصوصاً از عملکرد اسپادر تمجید می‌کنند. در ۲۲ فوریه سال ۲۰۲۲ ، سریال برای دهمین فصل و به عنوان آخرین فصل تمدید و در ۲۶ فوریه سال ۲۰۲۳ پخش شد.

داستان[ویرایش]

ریموند «رد» ردینگتون (جیمز اسپیدر)، افسر سابق نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا که به یک جنایت‌کار برجسته تبدیل شده‌است، پس از فرار از دستگیری برای چندین دهه، به صورت داوطلبانه خود را تسلیم اف‌بی‌آی [FBI] می‌کند. او به اف‌بی‌آی می‌گوید که لیستی از خطرناک‌ترین جنایت‌کاران دنیا را دارد که در طی سال‌ها جمع کرده‌است و مایل است در مقابل مصونیت از پیگرد قانونی، عملیات تک تک آن‌ها را اطلاع دهد. در هر فصل، سرنخ‌هایی دربارهٔ اسرار قدیمی ردینگتون فاش می‌شود.

در طول فصل اول، چنین به نظر می‌رسد که او در نقش یک خبرچین محرمانه برای FBI عمل می‌کند و پرونده‌های به ظاهر بی‌ربط را به FBI می‌دهد؛ ولی در دو قسمت انتهایی فصل اول معلوم می‌شود که آن پرونده‌ها به هم مربوط بودند و سازمان تبهکار ردینگتون در واقع مورد حمله از سوی یک جنایت‌کار ناشناخته به نام برلین قرار گرفته و ردینگتون از هویت برلین اطلاعی ندارد، و از طریق FBI تلاش کرده تا برلین را شناسایی کند و چون سازمان خودش امکانات FBI را نداشته، او این‌گونه از امکانات FBI برای ردیابی برلین استفاده کرده.

بازیگران و شخصیت‌ها[ویرایش]

این متن حاوی اسپویل می باشد.

  • جیمز اسپیدر در نقش ریموند «رد» ردینگتون: یک جنایتکار ارشد اطلاعات مخفی و تحت تعقیب‌ترین مجرم اداره تحقیقات فدرال است، که بعداً مشخص شد پدر بیولوژیک الیزابت کین است. با این حال، در طی فصل‌های ۵ و ۶ مشخص می‌شود که او یک فریبکار است که پس از کشته شدن ریموند ردینگتون، جای او را می‌گیرد و استخوان‌های ردینگتون اصلی را در یک چمدان نگه می‌دارد، و در فصل ۷٬۸ معلوم می‌شود او کاتارینا روستوا (جاسوس روس و مادر الیزابت) است، که به عمل جراحی به ''رد''تبدیل کرده
  • مگان بون در نقش الیزابت «لیز» کین: متولد ماشا روستووا، نماینده و تحلیلگر شخصیتی ویژه ای در اداره تحقیقات فدرال در تیم هارولد کوپر است. مادر او کاتارینا روستوا، و پدرش ریموند ردینگتون نام دارد، همچنین تام کین که شوهر او است به دستور ردینگتون برای محافظت از لیز وارد زندگیش می‌شود. او یک دختر، به نام 'اگنس' دارد و او در فصل ۲٬۸ فراری می‌شود وعلیه ردینگتون می‌جنگد
  • دیگو کِلَـتِنهاف در نقش دونالد رسلر: یک نماینده ویژه با اداره تحقیقات فدرال در تیم کوپر، که همچنین معاون دستیار مدیر بخش مبارزه با تروریسم اداره تحقیقات فدرال شد.
  • رایان اگولد در نقش تام کین: کریستوفر هارگراو متولد شد، بعداً نام خواننده جیکوب فلپس را به خود گرفت، کین به عنوان یک مأمور مخفی کار می‌کند و شوهر لیز است (فصل‌های ۱ تا ۵).
  • پارمیندر ناگرا در نقش میرا ملک: یک عامل میدانی با آژانس اطلاعات مرکزی که با تیم اداره تحقیقات فدرال کوپر کار می‌کرد (فصل ۱).
  • هری لنیکس در نقش هارولد کوپر: دستیار مدیر بخش مبارزه با تروریسم اداره تحقیقات فدرال که از ردینگتون برای جلوگیری از افراد در لیست سیاه خود استفاده می‌کند.
  • امیر آریسون در نقش آرام مجتبایی: یک متخصص سایبر با اداره تحقیقات فدرال در تیم کوپر (تکرار شده، فصل ۱ اصلی، فصل ۲ تا کنون).
  • مژام مارنو در نقش سامار نوابی: یک عامل موساد که با تیم اداره تحقیقات فدرال کوپر کار می‌کند (فصل‌های ۲ تا ۶).
  • هشام توفیق در نقش دمبه زوما: محافظ محرمانه ردینگتون (تکرار شده، فصل‌های ۱–۲؛ اصلی، فصل ۳ تاکنون).
  • لورا سون در نقش آلینا پارک: یک عامل میدانی اداره تحقیقات فدرال که قبلاً در آنکوریج کار می‌کرد (دوره تکرار شده، فصل ۷ اصلی، فصل ۸)

فینچ (فیلم)

فینچ (فیلم)

۱۸ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

فینچ

پوستر تبلیغاتی

کارگردانمیگل سپاچنیک

تهیه‌کننده

  • Craig Luck
  • Daniel Maze
  • Kevin Misher
  • Ivor Powell
  • Jack Rapke
  • Miguel Sapochnik
  • رابرت زمکیس

نویسنده

  • Craig Luck
  • Ivor Powell

بازیگران

  • تام هنکس
  • کلب لندری جونز

موسیقیگوستاوو سانتائولایا

فیلم‌بردارجو ویلیامز

تدوین‌گرتیم پورتر

شرکت
تولید

  • امبلین اینترتینمنت
  • ریلاینس اینترتینمنت
  • رسانه والدن
  • ImageMovers
  • میشر فیلمز

توزیع‌کنندهاپل

تاریخ‌های انتشار

  • ۵ نوامبر ۲۰۲۱

مدت زمان

۱۱۵ دقیقه

کشورایالات متحده

زبانانگلیسی

فینچ (انگلیسی: Finch) یک فیلم آمریکایی در ژانر فیلم درام و علمی تخیلی به کارگردانی میگل سپاچنیک است که در سال ۲۰۲۱ منتشر شد.[۱] در این فیلم تام هنکس و کلب لندری جونز ایفای نقش می‌کنند.

ساخت این فیلم در اکتبر ۲۰۱۷ تحت عنوان بایوس اعلام شد.[۲] فیلمبرداری فیلم از فوریه تا مه ۲۰۱۹ در سراسر نیومکزیکو انجام شد.[۳] این فیلم قرار بود در ۲ اکتبر ۲۰۲۰ توسط یونیورسال پیکچرز در سینماهای ایالات متحده اکران شود، اما به دلیل همه‌گیری کووید-۱۹ چندین بار به تعویق افتاد. این فیلم با عنوان فینچ به اپل تی‌وی پلاس فروخته شد و در ۵ نوامبر ۲۰۲۱ منتشر شد.[۴]

داستان[ویرایش]

ده سال از برخورد شراره‌ای خورشیدی به زمین می‌گذرد اکنون دمای زمین تا ۷۰ درجهٔ سانتیگراد (۱۵۰ درجهٔ فارنهایت) افزایش پیدا کرده و زمین توسط اشعهٔ فرابنفش به سیاره‌ای بدون استفاده، غیرقابل سکونت و سوخته تبدیل شده و در معرض رویدادهای شدید آب و هوایی قرار گرفته. یکی از معدود بازماندگان مهندس رباتیک فینچ واینبرگ است که همراه با سگ خود گودیر و یک ربات کمکی در آزمایشگای زیرزمینی سنت لوئیس که زمانی متعلق به شرکتی بود که قبلاً در آن کار می‌کرده، به تنهایی زندگی می‌کند. فینچ فقط برای جستجوی لوازم و غذا با لباس محافظ و مقاوم در برابر گرما و اشعهٔ ماوراء بنفش بیرون می‌رود.

بازیگران[ویرایش]

  • تام هنکس
  • کلب لندری جونز
  • سمیرا وایلی
  • لورا هری‌یر
  • اسکیت اولریش

منابع

اوپنهایمر (فیلم)

اوپنهایمر (فیلم)

۶۱ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

اوپنهایمر

J. Robert Oppenheimer wears goggles through the window of orange light.

پوستر انتشار سینمایی

کارگردانکریستوفر نولان

تهیه‌کننده

  • اما توماس
  • چارلز روون
  • کریستوفر نولان

نویسندهکریستوفر نولان

بر پایهپرومته آمریکایی
اثر

  • کای برد
  • مارتین جی. شروین

بازیگران

  • کیلین مورفی
  • امیلی بلانت
  • مت دیمون
  • رابرت داونی جونیور
  • فلورنس پیو
  • جاش هارتنت
  • کیسی افلک
  • رامی ملک
  • کنت برانا

موسیقیلودویگ گورانسون

فیلم‌بردارهویته ون هویتما

تدوین‌گرجنیفر لیم

شرکت
تولید

  • سینکاپی فیلمز
  • اطلس انترتینمنت

توزیع‌کنندهیونیورسال پیکچرز

تاریخ‌های انتشار

  • ۱۱ ژوئیه ۲۰۲۳ (سینما گرند رکس)
  • ۲۱ ژوئیه ۲۰۲۳ (ایالات متحده و بریتانیا)

مدت زمان

۱۸۱ دقیقه[۱]کشور

  • ایالات متحده
  • بریتانیا

زبانانگلیسی

هزینهٔ فیلم۱۰۰ میلیون دلار[۲]

فروش گیشه۹۵۰ میلیون دلار[۳][۴]

اوپنهایمر (انگلیسی: Oppenheimer) یک فیلم دلهره‌آورِ زندگی‌نامه‌ای حماسی[۵][۶] به نویسندگی و کارگردانی کریستوفر نولان است که در سال ۲۰۲۳ اکران شد. نولان فیلم‌نامه این فیلم را بر اساس کتاب پرومته آمریکایی، پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر به رشته تحریر درآورده است. داستان فیلم دربارهٔ زندگی جی. رابرت اوپنهایمر، فیزیک‌دان نظری آمریکایی است که به عنوان «پدر بمب اتمی» شناخته شده‌است و کیلین مورفی نقش وی را در فیلم بازی کرده‌است. این ششمین همکاری مشترک نولان و مورفی است.[۷][۸][۹] امیلی بلانت در نقش همسر اوپنهایمر، «کیتی»؛ مت دیمون در نقش رئیس پروژهٔ منهتن لسلی گرووز؛ رابرت داونی جونیور در نقش عضو کمیسیون انرژی اتمی ایالات متحده لوئیس استراوس؛ و فلورنس پیو در نقش معشوقهٔ کمونیست اوپنهایمر جین تتلاک حضور دارند. دیگر بازیگران شامل جاش هارتنت، کیسی افلک، رامی ملک و کنت برانا می‌شوند.[۱۰][۱۱][۱۲][۱۳]

نولان در سپتامبر ۲۰۲۱ خبر از نویسندگی و کارگردانی فیلمی زندگی‌نامه‌ای دربارهٔ اوپنهایمر داد که داستان آن طی جنگ جهانی دوم جریان دارد و یونیورسال پیکچرز به‌عنوان توزیع‌کننده انتخاب شد. اکثر بازیگران اصلی میان سپتامبر ۲۰۲۱ و آوریل ۲۰۲۲ مشخص شدند. پیش‌تولید تا ژانویهٔ ۲۰۲۲ و فیلم‌برداری در اواخر فوریهٔ آغاز شد و در مهٔ همان سال پایان یافت. اوپنهایمر با فرمت ۶۵ میلی‌متری و به صورت آی‌مکس تصویربرداری شد و قسمت‌های از آن برای نخستین بار در تصویربرداری آنالوگ سیاه‌وسفید آی‌مکس فیلم‌برداری شد. نولان مانند آثار قبلی خود از جلوه‌های طبیعی و حداقل تصویرسازی تولیدشده توسط کامپیوتر استفاده کرد.[۱۴][۱۵]

نولان بعد از نزدیک به دو دهه همکاری و ساخت ۹ فیلم برای برادران وارنر به علت اختلاف در زمینه اکران سینمایی با این شرکت قطع همکاری کرد.[۱۶][۱۷] بعد از انجام مذاکرات، یونیورسال پیکچرز حق ساخت و پخش جهانی فیلم را خرید. اوپنهایمر در ۲۱ ژوئیه ۲۰۲۳ به روی پرده سینما رفت.[۱۸] پس از بی‌خوابی (۲۰۰۲)، این نخستین فیلم نولان است که با درجه سنی آر ساخته شده‌است.

اوپنهایمر به دلیل رویداد اینترنتی باربنهایمر مورد توجه بسیاری از کاربران قرار گرفت.[۱۹] فیلم با واکنش بسیار مثبت منتقدان همراه بود و در زمینه عملکرد تیم بازیگری، فیلم‌نامه، کارگردانی نولان، تدوین و فیلم‌برداری تحسین شد.[۲۰] اوپنهایمر با بیش از ۹۵۰ میلیون دلار فروش گیشه به سومین فیلم پرفروش سال ۲۰۲۳، پرفروش‌ترین فیلم تاریخ جنگ جهانی دوم، پرفروش‌ترین فیلم زندگی‌نامه‌ای و دومین فیلم پرفروش با درجه R تبدیل شد.

داستان[ویرایش]

در سال ۱۹۲۶، جی. رابرت اوپنهایمر، دانشجوی ۲۲ ساله دکترا، در حین تحصیل زیر نظر فیزیکدان تجربی پاتریک بلاکت در آزمایشگاه کاوندیش واقع در دانشگاه کمبریج، از دلتنگی و اضطراب رنج می‌برد. اوپنهایمر که از دست بلاکت ناراحت است، با گذاشتن یک سیب مسموم می‌خواهد به او تلافی کند، اما سپس مانع از خوردن آن توسط دانشمند نیلز بور می‌شود که برای ملاقات او آمده‌است. اوپنهایمر پی‌اچ‌دی خود را در رشته فیزیک در دانشگاه گوتینگن در آلمان به پایان می‌رساند و بعداً با فیزیکدان نظری ورنر هایزنبرگ در کنفرانسی که در مؤسسه فناوری فدرال زوریخ، سوئیس برگزار شده‌است، ملاقات می‌کند.[۲۱] او با امید به گسترش تحقیقات فیزیک کوانتومی در آنجا به ایالات متحده بازگشته و تدریس در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی و مؤسسه فناوری کالیفرنیا را آغاز می‌کند. او با همسر آینده‌اش، کاترین پونینگ، زیست‌شناس و یک کمونیست آشنا می‌شود. او همچنین رابطه‌ای متناوب با جین تتلاک، یکی از اعضای حزب کمونیست ایالات متحده آمریکا دارد تا اینکه چند سال بعد او خودکشی می‌کند.

در سال ۱۹۴۲، ژنرال ارتش ایالات متحده لسلی گرووز، اوپنهایمر را برای رهبری پروژه منهتن برای ساخت بمب اتمی استخدام می‌کند، که اوپنهایمر به او اطمینان می‌دهد هیچ گونه همدردی با کمونیست‌ها ندارد. اوپنهایمر که خودش یهودی است، به‌ویژه تحت تأثیر نازی‌ها قرار می‌گیرد که در حال تکمیل برنامه جنگ‌افزار هسته‌ای خود هستند که توسط هایزنبرگ رهبری می‌شود. اوپنهایمر یک تیم علمی شامل ادوارد تلر و ایزیدور ایزاک رابی را در لس آلاموس، نیومکزیکو گرد هم می‌آورد تا مخفیانه بمب را بسازند. اوپنهایمر با دانشمندان انریکو فرمی و دیوید ال. هیل همکاری می‌کند و او و آلبرت اینشتین دربارهٔ این موضوع بحث می‌کنند که چگونه یک بمب اتمی ممکن است یک واکنش زنجیره‌ای غیرقابل توقف ایجاد کند که می‌تواند کره زمین را نابود کند.

پس از تسلیم آلمان، چندین دانشمند اهمیت تداوم بمب را زیر سؤال می‌برند، حتی اگر جنگ در اقیانوس آرام ادامه داشته باشد. آزمایش ترینیتی درست قبل از کنفرانس پوتسدام با موفقیت انجام می‌شود. رئیس‌جمهور هری اس. ترومن دستور بمباران اتمی هیروشیما و ناگاساکی را می‌دهد که ژاپن را مجبور به تسلیم می‌کند و اوپنهایمر را به عنوان «پدر بمب اتمی» در معرض دید عموم قرار می‌دهد. اوپنهایمر که تحت تأثیر ویرانی و تلفات عظیم زندگی قرار گرفته‌است، از ترومن می‌خواهد که توسعه سلاح‌های هسته‌ای را محدود کند. رئیس‌جمهور توصیه اوپنهایمر را نادیده می‌گیرد و وی را فردی ضعیف می‌داند.

اوپنهایمر به عنوان مشاور کمیسیون انرژی اتمی ایالات متحده از تحقیقات بیشتر هسته ای، به ویژه بمب هیدروژنی پیشنهاد شده توسط تلر، دفاع می‌کند. موضع او در بحبوحه تنش جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی به محل اختلاف تبدیل می‌شود. لوئیس استراوس، رئیس کمیسیون از اوپنهایمر به خاطر رد علنی نگرانی‌هایش در مورد صادرات ایزوتوپ پرتوزا و توصیه به مذاکرات تسلیحاتی با اتحاد جماهیر شوروی رنج می‌برد. او همچنین بر این باور است که اوپنهایمر اینشتین را علیه او قرار داده‌است.

اوپنهایمر در جلسه‌ای که برای از بین بردن نفوذ سیاسی او در نظر گرفته شده بود توسط تلر و سایر همکارانش مورد خیانت قرار می‌گیرد. استراوس از ارتباطات اوپنهایمر با کمونیست‌هایی مانند تتلاک و برادر اوپنهایمر، فرانک، سوء استفاده می‌کند. علیرغم شهادت رابی و چندین متحد دیگر در دفاع از اوپنهایمر، مجوز امنیتی اوپنهایمر پیش از موعد لغو می‌شود و به وجهه عمومی وی آسیب می‌رساند و نفوذ سیاسی او را خنثی می‌کند. در یک جلسه تأیید سنا برای تصدی استراوس به عنوان وزیر بازرگانی، هیل در مورد انگیزه‌های شخصی استراوس در سقوط اوپنهایمر شهادت می‌دهد. سنا به نامزدی استراوس رای منفی می‌دهد.

در سال ۱۹۶۳، رئیس‌جمهور لیندون بی. جانسون، جایزه انریکو فرمی را به عنوان یک ژست بازپروری سیاسی به اوپنهایمر اهدا می‌کند. همچنین آشکار می‌شود که مکالمه قبلی اوپنهایمر و اینشتین در مورد استراوس نبوده‌است، بلکه در مورد پیامدهای گسترده سلاح‌های هسته‌ای بود. اوپنهایمر معتقد است که او یک واکنش زنجیره‌ای را آغاز کرده‌است که منجر به نابودی جهان خواهد شد.

بازیگران[ویرایش]

Cillian Murphy at the 2017 Berlin International Film Festival in Berlin, Germany.

Portrait of J. Robert Oppenheimer, first director of Los Alamos National Laboratory.

کیلین مورفی (راست) نقش جی. رابرت اوپنهایمر را بازی می‌کند.

  • کیلین مورفی در نقش جی. رابرت اوپنهایمر[۲۲]
  • امیلی بلانت در نقش کاترین «کیتی» اوپنهایمر[۲۳]
  • مت دیمون در نقش لسلی گرووز[۲۴]
  • رابرت داونی جونیور در نقش لوئیس استراوز[۲۴]
  • فلورنس پیو در نقش جین تاتلاک[۲۵]
  • جاش هارتنت در نقش ارنست لارنس[۲۶][۲۷]
  • کیسی افلک در نقش بوریس پاش[۲۸]
  • رامی ملک در نقش دیوید هیل[۲۵]
  • کنت برانا در نقش نیلز بور[۲۹]
  • بنی سفدی در نقش ادوارد تلر[۲۵]
  • جیسون کلارک در نقش راجر راب[۳۰]
  • دیلن آرنولد در نقش فرانک اوپنهایمر[۳۱]
  • تام کونتی در نقش آلبرت اینشتین[۳۲]
  • جیمز دارسی در نقش پاتریک بلاکت[۳۳]
  • دیوید دستمالچیان در نقش ویلیام ال. بوردن[۳۴]
  • دین دی‌هان در نقش کنت نیکولز[۳۵]
  • آلدن ارنرایک در نفش دستیار لوئیس اشتراوس در سنا[۳۶][۳۷]
  • تونی گلدوین در نقش گوردون گری[۳۸]
  • جفرسون هال در نقش هاکون شوالیه[۳۹][۴۰]
  • دیوید کرامهولتز در نقش ایزیدور ایزاک رابی[۳۶]
  • متیو موداین در نقش ونیوار بوش[۴۱]
  • گوستاو اسکاشگورد در نقش هانس بیته[۴۲]
  • مایکل آنگارانو در نقش رابرت سربر[۲۶]
  • جک کواید در نقش ریچارد فاینمن[۴۳]
  • جاش پک در نقش کنت باینبریج[۴۴]
  • اولیویا ترلبی در نقش لیلی هورنیگ[۴۵]
  • دنی دیفراری در نقش انریکو فرمی[۴۶]
  • دون باستیک در نقش ست ندرمیر[۴۷]
  • الکس وولف در نقش لوئیس والتر آلوارز[۴۸]
  • اسکات گریمز در نقش مشاور[۴۹]
  • جاش زاکرمن در نقش جیووانی روسی لومانیتز[۵۰]
  • ماتیاس شوایگهوفر در نقش ورنر هایزنبرگ[۵۱][۵۲]
  • کریستوفر دنهام در نقش کلاوس فوکس[۴۹]
  • دیوید ریسدال در نقش دونالد هورنیگ[۵۳]
  • گای برنت در نقش جورج التنتون[۴۶]
  • لوئیس لومبارد در نقش روث تولمن[۵۴]
  • هریسون گیلبرتسون در نقش فیلیپ موریسون[۵۵]
  • اما دومان در نقش جکی اوپنهایمر[۵۵]
  • تروند فوسا اورواگ در نقش جرج کیستیاکویکی[۵۶]
  • اولی هااسکویی در نقش ادوارد کودون[۳۱]
  • گری اولدمن در نقش هری ترومن[۵۷]
  • جان گوانز در نقش وارد ایوانز
  • کرت کوهلر در نقش توماس آ. مورگان[۵۸][۵۹]
  • میکن بلیر در نقش لوید کی. گاریسون[۶۰]
  • هری گرونر در نقش گیل دبلیو. مک‌گی[۶۰]
  • جک کاتمور-اسکات در نفش لیال جانسون[۶۰]
  • جیمز رمار در نقش هنری استیمسون[۶۰]
  • گرگوری جبارا در نقش وارن جی. مگنوسون[۶۰]
  • تیم دی‌کی در نقش جان او. پاستوره[۶۰]
  • جیمز اوربانیاک در نقش کورت گودل[۶۰]

تولید[ویرایش]

توسعه[ویرایش]

Christopher Nolan at the 2018 Cannes Film Festival.

نویسنده، کارگردان و سازندهٔ فیلم، کریستوفر نولان

در دسامبر ۲۰۲۰، برادران وارنر پیکچرز اعلام کرد به دلیل تأثیر دنیاگیری کروناویروس بر سینما، همزمان با پخش فیلم‌هایشان در سینماها، آن‌ها را در اچ‌بی‌او مکس نیز همزمان پخش خواهد کرد. کریستوفر نولان، که همکاری خود با استودیو را با فیلم بی‌خوابی (۲۰۰۲) آغاز کرده بود، ناباوری خود را با این تصمیم ابراز کرد.[۶۱] نولان بعد از نزدیک به دو دهه همکاری و ساخت ۹ فیلم برای برادران وارنر به علت اختلاف در زمینه اکران سینمایی با این شرکت قطع همکاری کرد.[۶۲][۶۳] در ژانویه ۲۰۲۱، رسانه‌ها اشاره کردند که فیلم بعدی نولان احتمالاً توسط برادران وارنر پشتیبانی و پخش نشود.[۶۴]

در سپتامبر ۲۰۲۱، اعلام شد که نولان یک فیلم زندگی‌نامه در طول جنگ جهانی دوم دربارهٔ جی. رابرت اوپنهایمر، سازندهٔ بمب اتمی و با بازی کیلین مورفی خواهد ساخت.[۶۵] نولان به دلیل رابطهٔ تحت فشار با برادران وارنر، با استودیوهایی از جمله سونی پیکچرز، یونیورسال پیکچرز، پارامونت پیکچرز و اپل استودیوز مذاکره کرد.[۶۶][۶۷]

فیلم‌برداری[ویرایش]

پیش-تولید فیلم در ژانویه ۲۰۲۲ در نیومکزیکو در حال انجام بود و یک فراخوان بازیگری دو روزه نیز در سانتافه و لس آلاموس انجام شد تا مردم محلی نقش کارکنان نظامی و دانشمندان را بازی کنند.[۶۸][۶۹] یک فراخوان بازیگری دیگر در فوریه انجام شد.[۷۰] فیلم‌برداری در اواخر فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد. برای بازسازی آزمایش ترینیتی در طول فیلم‌برداری، به جای استفاده از سی‌جی‌آی، از مواد منفجره هسته‌ای واقعی استفاده شد.[۷۱]

موسیقی[ویرایش]

موسیقی فیلم توسط لودویگ گورانسون ساخته شده‌است. او قبلاً نیز موسیقی فیلم تنت به کارگردانی کریستوفر نولان را ساخته بود.[۷۲]

انتشار[ویرایش]

اوپنهایمر در تاریخ ۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۳ به‌وسیلهٔ یونیورسال پیکچرز به صورت جهانی اکران شد.[۲۲][۷۳] با در نظر گرفتن بودجهٔ فیلم و هزینه‌های بازاریابی، ورایتی اعلام کرد که این فیلم برای سودآوری باید حداقل ۴۰۰ میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشته باشد.[۷۴]

بازخورد[ویرایش]

گیشه[ویرایش]

تا ۲۲ اوت ۲۰۲۳، اوپنهایمر ۲۸۶٫۸ میلیون دلار در ایالات متحده و کانادا و نیز ۴۳۶ میلیون دلار در سایر کشورها فروش داشته‌است که فروش جهانی آن در کل به ۹۳۵ میلیون دلار رسیده‌است.[۳][۴]

ایالات متحده و کانادا[ویرایش]

در ایالات متحده و کانادا، اوپنهایمر در کنار باربی اکران شد و ابتدا فروشی ۴۵–۵۰ میلیونی از ۳٬۶۱۰ سینما در هفتهٔ نخست انتشارش پیش‌بینی شده بود.[۷۵] هفتهٔ انتشارشان، سینماهای ای‌ام‌سی اعلام کرد بیش از ۴۰٬۰۰۰ نفر از اعضای ای‌ام‌سی پیش از این بلیت هر دو فیلم را در یک روز رزرو کرده بودند.[۷۶] پس از فروش ۳۳ میلیون دلاری در روز نخست (شامل ۱۰٫۵ میلیون دلار از پیش‌نمایش‌های پنجشنبه‌شب)، تخمین فروش آخر هفته به ۷۷ میلیون دلار افزایش یافت. در ادامه به فروش ۸۲٫۵ میلیون دلاری رسید[۷۷] و پس از باربی در رده دوم قرار گرفت. اوپنهایمر یکی از بهترین عملکرد فروش در تعطیلات آخر هفته برای درام با درجه آر را داشت. ۶۴ درصد از مخاطبان مرد بودند که ۳۳ درصد آن‌ها ۱۸ تا ۳۴ سال داشتند. پدیدهٔ باربنهایمر باعث افزایش مخاطبان فیلم شد: ۷۹ درصد از بلیت‌های فروخته‌شده در آخر هفته مربوط به این دو فیلم (۲۷ درصد برای اوپنهایمر) بود که در مجموع ۱۸٫۵ میلیون نفر به این دو فیلم جلب شدند.[۷۸] فروش آخر هفتهٔ افتتاحیه، بهترین عملکرد در میان فیلم‌های اصلی نولان را داشت و به استثناء دو فیلم آخر سه‌گانهٔ شوالیهٔ تاریکی، پرفروش‌ترین اثر او در افتتاحیه شد.[۷۹] این فیلم آخر هفتهٔ دوم، ۴۶٫۲ میلیون دلار فروش داشت (۴۴ درصد کاهش) و پس از باربی در رده دوم باقی ماند.[۸۰][۸۱] این فیلم در آخر هفتهٔ سوم اکران، ۲۸٫۷ میلیون دلار فروش کرد و پس از باربی و فیلم تازه‌وارد مگ ۲: گودال سوم شد.[۸۲] در ۱۶ اوت، اوپنهایمر از آواز (۲۰۱۶) پیشی گرفت و پرفروش‌ترین فیلمی شد که هرگز به رتبهٔ نخست گیشه نرسید.[۸۳][۸۴]

دیگر مناطق[ویرایش]

خارج از ایالات متحده و کانادا، این فیلم در افتتاحیهٔ آخر هفته ۹۸ میلیون دلار فروش داشت.[۸۵] آخر هفته بعدی، اوپنهایمر ۷۷٫۱ میلیون دلار به دست آورد که تنها کاهش فروش ۲۱ درصدی داشت و به پرفروش‌ترین فیلم نولان در ۳۰ کشور از جمله هند، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ترکیه تبدیل شد.[۸۶] اوپنهایمر در آخر هفتهٔ سوم، با افت ۳۱ درصدی، ۵۲٫۸ میلیون دلار فروش داشت.[۸۷] تا ۱۳ اوت ۲۰۲۳، کشورهای بریتانیا (۵۸٫۱ میلیون دلار)، آلمان (۳۵٫۴ میلیون دلار)، فرانسه (۲۸ میلیون دلار)، استرالیا (۲۱ میلیون دلار) و هند (۱۷٫۷ میلیون دلار) بیشترین فروش را داشتند.[۸۸]

منتقدان[ویرایش]

اوپنهایمر مورد تحسین منتقدان قرار گرفت.[الف] این فیلم عمدتاً به خاطر فیلم‌نامه، نقش‌آفرینی بازیگران (به ویژه مورفی و داونی) و جلوه‌های بصری از سوی منتقدان تحسین شد.[۲۰][۹۹][۱۰۰][۱۰۱] از اوپنهایمر به‌عنوان یکی از بهترین فیلم‌های نولان[۱۰۲][۱۰۳][۹۵] و سال ۲۰۲۳ نام برده شد، اگرچه انتقاداتی به‌دلیل نگارش شخصیت‌های زن به آن وارد شد.[۲۰] به گزارش هندوستان تایمز، از اوپنهایمر به‌عنوان یکی از بهترین فیلم‌های سدهٔ بیست و یکم نیز استقبال شد.[۱۰۴] در وبسایت راتن تومیتوز، ٪۹۳ از ۴۷۰ بررسی منتقدین مثبت است و این فیلم میانگینِ امتیاز ۸٫۶/۱۰ را در اختیار دارد. اجماع این وب‌سایت چنین می‌نویسد: «اوپنهایمر یکی دیگر از دستاوردهای جذاب کریستوفر نولان را نشان می‌دهد که از عملکرد قدرتمند مورفی و جلوه‌های بصری خیره‌کننده بهره می‌برد.»[۱۰۵] این فیلم در متاکریتیک، که از میانگین وزنی استفاده می‌کند، بر اساس نظر ۶۹ منتقد امتیاز ۸۸ از ۱۰۰ را کسب کرده که نشان‌گر «تحسین همگانی» است.[۱۰۶] تماشاگرانی که توسط سرویس سینماسکور مورد بررسی قرار گرفتند به این فیلم نمره «A» در مقیاس A+ تا F دادند، و آنهایی که توسط پست‌ترک نظرسنجی شدند نمره کلی ۹۳ درصد مثبت را به آن دادند و ۷۴ درصد از آن‌ها گفتند که قطعاً این فیلم را توصیه می‌کنند.[۷۸]

ریچارد روپر در شیکاگو سان-تایمز به اوپنهایمر نمرهٔ کامل چهار ستاره را داد و آن را «خارق‌العاده» و «یکی از بهترین فیلم‌های قرن بیست و یکم» توصیف کرد.[۱۰۷] متیو جکسون از ای. وی. کلاب آن را «شاهکار» دانست و افزود: «این بهترین فیلم کریستوفر نولان تا الان است، قدمی رو به جلو به سطح جدیدی برای یکی از بهترین فیلم‌سازان ماست، و فیلمی است که خود را در مغزتان حک می‌کند.»[۱۰۸]

فیلم های جشنواره سینمایی شبکه یک

فیلم های جشنواره سینمایی شبکه یک + پوستر فیلم

  • ۳۱ تير ۱۳۹۶ - ۱۶:۴۵
  • اخبار فرهنگی
  • اخبار سینما و تئاتر

فیلم های جشنواره سینمایی شبکه یک + پوستر فیلم

فیلم های شعبده باز، حالا می بینی ، روباه ، لیست انتظار و مهاجر و امکان مینا این هفته حدود ساعت ۳۰ دقیقه بامداد از شبکه یک پخش می شوند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، فیلم شعبده باز به کارگردانی نیل برگز و محصول مشترک آمریکا و جمهوری چک است که در سال 2006 ساخته شده است ساعت حدود 30 دقیقه بامداد یکشنبه پخش می شود.
این فیلم داستان شعبده بازی (نورتن) با قابلیت های مافوق طبیعی است که سعی می کند با استفاده از قدرت و توانایی اش، به عشق دوران کودکی اش، دختری (بیل) از طبقات مرفه جامعه دست یابد و بدین وسیله ساختارهای اجتماعی خشک و بسته ی وین اواخر قرن نوزدهم را متزلزل کند.

فیلم سینمایی « حالا می بینی » به کارگردانی لوئیز لترییر ، دوشنبه 2 مرداد و حدود ساعت 30 دقیقه بامداد از شبکه یک سیما پخش می شود .
در خلاصه داستان این فیلم با بازی جس آیزنبرگ- مورگان فریمن- وودی هارلسون آمده است : 4 شعبده باز از سراسر آمریکا برای اجرای یک مجموعه سه قسمتی از نمایش شعبده بازی به نیویورک دعوت می شوند. آنها توسط سرمایه گذار بزرگی به نام آرتور ترسلر حمایت شده و برنامه اول خود را اجرا می کنند. آنها در این برنامه با استفاده از حقه های تردستی وارد بانکی در پاریس شده و خزانه آن را خالی می کنند. پول مسروقه در بین تماشاچیان این نمایش پخش می شود. این برنامه سر و صدای زیادی به پا کرده و پلیس به جرم سرقت از بانک گروه شعبده بازان را دستگیر می کند اما مدرک محکمه پسندی برای نگه داشتن آنها ندارد. پس از چند روز ...

فیلم سینمایی «روباه» به کارگردانی «بهروز افخمی»، بامدادسه شنبه پخش می شود. در این فیلم با بازی حمید گودرزی و مرجان شیرمحمدی خواهید دید: یک مامور اسرائیلی برای دور جدید ترور دانشمندان اتمی به ایران فرستاده می‌شود. این مامور ورزیده تنها کار می‌کند و از همکاری آدم‌های فریب خورده استفاده می‌کند که تا آخرین لحظه از ماموریت خود خبر ندارند. یک موتور سوار مسافرکش در دام او می‌افتد و نادانسته برای ترور تعلیم می‌بیند....
فیلم تلویزیونی"لیست انتظار" هم 4 مرداد پخش می شود این فیلم به کارگردانی اصغر هاشمی و تهیه‌کنندگی سیدکمال طباطبایی تهیه شده و در آن حسین عابدی و سمیرا حسینی بازی کردند و داستان درباره صمد و پروانه است که به تازگی ازدواج کرده‌اند. آنها در آغاز زندگی مشترکشان به مشهد می‌روند و...

مهاجر به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا، هم قرار است پنجشنبه شب 5 مرداد از شبکه یک سیما پخش شود. در خلاصه داستان فیلم با بازی علیرضا خاتمی و ابراهیم اصغرزاده آمده است: هواپیماهای بدون سرنشین مهاجر که از روی زمین کنترل می‌شود جهت انجام عملیاتی شناسایی در پشت خطوط دشمن به کار گرفته می‌شوند اما ...

فیلم سینمایی "امکان مینا" به کارگردانی کمال تبریزی هم بامداد شنبه حدود ساعت 1 بامداد پخش می شود. داستان این فیلم که محصول سال 94 است از این قرار است: زن و شوهری به نام مهران و مینا در روزهای موشک باران تهران در دهه 60 زندگی مشترک ساده و عاشقانه خود را آغاز می کنندو..

فیلم داستانی سه ماه و سه روز به کارگردانی مشترک داوود رحمانی و سعید والی‌زاده بامداد یکشنبه از شبکه یک پخش می شود.
قصه این فیلم ،24 ساعت پایانی عمر جوانی است که در اثر خشونت آنی مرتکب قتل شده و حال سه سال و سه ماه و دو روز است که در زندان در انتظار بخشش است.
فیلم داستانی سه ماه و سه روز در قالب برنامه چشم شیشه ای و در بیست و دومین قسمت این برنامه و حدود ساعت 5 بامداد یکشنبه پخش می شود.
چشم شیشه ای کاری از گروه تامین برنامه شبکه یک سیماست که یکشنبه ها حدود ساعت 45 :4 دقیقه بامداد از شبکه یک پخش می شود. عوامل دست اندرکار چشم شیشه ای عبارتند از: مجری و کارگردان: محمد درمنش٬ مدیر تولید: مسعود نعمت اللهی ٬مدیر تصویر برداری : سعید جلالی ٬ صدابردار: پارسا محسنی٬ تدوین: زهرا درمنش

انتهای پیام/

شعبده‌باز (فیلم ۲۰۰۶)

شعبده‌باز (فیلم ۲۰۰۶)

۳۶ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

شعبده‌باز

پوستر فیلم در اکران سینمایی

کارگرداننیل برگر

تهیه‌کنندهبرایان کاپلمن
دیوید لیوین
مایکل لاندن
کتی شولمن
باب یاری

نویسندهداستان کوتاه
استیون میلهاوزر

بازیگرانادوارد نورتون
پل جیاماتی
جسیکا بیل
روفوس سیول
تام فیشر
اریش ردمن
نیکلاس بلین
کارل جانسون
مایکل کارتر

موسیقیفیلیپ گلس

فیلم‌برداردیک پاپ

تدوین‌گرنائومی جرتی

توزیع‌کنندهیاری فیلم گروپ ریلیزینگ

تاریخ‌های انتشار

۱۸ اوت ۲۰۰۶

مدت زمان

۱۱۰ دقیقه

کشور ایالات متحده آمریکا
جمهوری چک

زبانانگلیسی

هزینهٔ فیلم۱۶٬۵ میلیون دلار

فروش گیشه۸۷٬۸۹۲٬۳۸۸ دلار

شعبده‌باز (به انگلیسی: The Illusionist) نام فیلمی به کارگردانی نیل برگر و محصول مشترک آمریکا و جمهوری چک می‌باشد که در سال ۲۰۰۶ ساخته شده و ادوارد نورتون، پل جیاماتی و جسیکا بیل در آن بازی کرده‌اند. این فیلم که برداشتی آزاد از داستان کوتاه «آیزنهایم شعبده‌باز» نوشتهٔ استیون میلهاوزر می‌باشد، داستان شعبده‌بازی اتریشی-مجارستانی به نام آیزنهایم را در اواخر قرن نوزدهم روایت می‌نماید که شیوه‌ای متفاوت از دیگر شعبده‌بازان را در کار خود به خدمت گرفته‌است.

فیلم شعبده‌باز که در سال ۲۰۰۷ نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین دستاورد در زمینهٔ فیلمبرداری شده بوده‌است. داستان فیلم درباره شعبده بازی (نورتن) با قابلیت‌های مافوق طبیعی است که سعی می‌کند با استفاده از قدرت و توانایی اش، به عشق دوران کودکی اش، دختری (بیل) از طبقات مرفه جامعه دست یابد و بدین وسیله ساختارهای اجتماعی خشک و بسته ی وین اواخر قرن نوزدهم را متزلزل کند…[۱][۲] همچنین این فیلم تاکنون چند بار از سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز پخش شده‌است.[۳][۴]

داستان[ویرایش]

آیزنهایم فرزند کابینت‌سازی اتریشی-مجارستانی است که توسط خانواده‌ای اشرافی برای ساخت قفسه استخدام شده‌است. او در آنجا عاشق سوفی، دوشس دوک‌نشین تشن می‌شود و گردن‌آویز قوطی‌مانند چوبی‌ای برای او درست می‌کند که اگر در جهت صحیح چرخانده شود، یک خانهٔ مخفی در آن نمایان می‌شود که عکس آیزنهایم جوان در آن قرار دارد. از آنجا که سوفی و آیزنهایم از نظرطبقاتی با یکدیگر بسیار فاصله دارند، پدر و مادر سوفی ملاقات آن دو را ممنوع کرده‌اند ولی آن‌ها مخفیانه با یکدیگر دیدار می‌کنند. آیزنهایم که در نوجوانی شاهد تردستی یک شعبده‌باز دوره‌گرد بوده و از آن زمان شیفتهٔ این کار شده‌است به سوفی می‌گوید که دوست دارد به چین برود تا اسرار بیشتری از این حرفه را بیاموزد و سوفی به او قول می‌دهد تا همراهش شود. آن دو در جایی پنهان می‌شوند ولی درست پیش از رفتن پلیس پیدایشان می‌کند. سوفی از آیزنهایم می‌خواهد که هر دویشان را غیب نماید ولی او نمی‌تواند و هر دو از یکدیگر جدا می‌شوند.

پس از این اتفاق آیزنهایم از آنجا می‌رود و برای آنکه فوت و فن‌های بیشتری را از شعبده‌بازی بیاموزد در جهان به مسافرت می‌پردازد و سرانجام پس از ۱۵ سال به زادگاه خود باز می‌گردد. او در یکی از نمایش‌هایش که در حضور ولیعهد لئوپولد انجام می‌دهد سوفی را می‌بیند و می‌فهمد که او به زودی قرار است تا با لئوپولد که فردی بی‌رحم است ازدواج نماید. سوفی هنوز گردن‌آویزی که آیزنهایم در جوانی برایش ساخته بوده دارد و هر دو درمی‌یابند که هنوز یکدیگر را دوست دارند و قرار می‌گذارند تا از کشور فرار نمایند. اما سوفی به آیزنهایم می‌گوید که ابتدا باید کاری در رابطه با ولیعهد لئوپولد انجام دهند چرا که او قصد کودتا و گرفتن قدرت از پدرش پادشاه فرانتز فیلیپ اول را دارد. حتی نامزدی او با سوفی نیز به دلیل ریشهٔ مجارستانی او و به دست آوردن حمایت مجارها بوده‌است و اگر فرار کنند، لئوپولد حتماً کسانی را به دنبالشان می‌فرستد تا آن دو را گرفته و بکشند.

لئوپولد از طریق بازرس اوهل که آن دو را تعقیب می‌کند به ارتباط سوفی و آیزنهایم با یکدیگر پی می‌برد و در حالت مستی، سوفی را متهم به روسپی‌گری می‌کند. سوفی به او می‌گوید که حاضر نیست با او ازدواج کرده و بخشی از نقشهٔ او باشد و در صدد ترک کردن او بر می‌آید؛ اما شمشیر لئوپولد بر گردنش فرود آمده و او را زخمی می‌کند. سوفی بیهوش بر اسبش از آنجا خارج می‌شود و پس از مدتی جنازهٔ او را از رودخانه خارج می‌کنند. لئوپولد از بازرس اوهل می‌خواهد تا آیزنهایم را زیر نظر بگیرد اما زمزمهٔ کشته شدن سوفی به دست ولیعهد در میان مردم به گوش می‌رسد.

آیزنهایم که از مرگ سوفی پریشان شده نمایشی جدید را ترتیب می‌دهد و با احضار ارواح مردگان، مردم را به شگفتی وا می‌دارد. لئوپولد که از ماجرا باخبر شده تصمیم می‌گیرد تا مخفیانه به دیدن یکی از این نمایش‌ها برود. آیزنهایم در آن نمایش روح سوفی را احضار می‌کند و او می‌گوید یکی از افرادی که در سالن حضور دارد او را کشته است. این سخن باعث وحشت لئوپولد می‌شود. بازرس اوهل از آیزنهایم می‌خواهد تا پیش از وقوع هر اتفاق ناگواری به نمایشش پایان دهد ولی آیزنهایم نمی‌پذیرد و درست پیش از آنکه بتوانند دستگیرش کنند در هوا معلق شده و ناپدید می‌شود.

بازرس اوهل در جستجوی آیزنهایم به خانهٔ او می‌رود ولی به جز یادداشت‌هایی در زمینهٔ شعبده‌بازی چیزی به‌دست نمی‌آورد. ناگهان چشمش به پوشه‌ای با عنوان «درخت پرتقال» می‌افتد و تصمیم می‌گیرد راز این شعبدهٔ معروف را بیابد. در پوشه هیچ چیز به جز چند کاغد سفید نیست تا اینکه چشمش به یک طراحی می‌افتد که چگونگی عملکرد گردن‌آویز خانهٔ مخفی‌داری که آیزنهایم برای سوفی ساخته بوده نمایش داده شده‌است.

دیدن این طرح بازرس را به یاد چیزی می‌اندازد. او به اصطبل کاخ ولیعهد بر می‌گردد و در میان کاه‌ها چیزی را می‌یابد. سپس پیش ولیعهد رفته و می‌گوید مدارکی به دست آورده که نشان می‌دهد عالیجناب قاتل است و این مدارک، گردن‌آویز پاره شدهٔ سوفی و نگین کنده شده از روی تیغهٔ شمشیر ولیعهد هستند. لئوپولد می‌خواهد تا بازرس در این باره سکوت کند اما می‌بیند که پدرش پادشاه و ژنرال‌ها دارند به سوی کاخ می‌آیند و در می‌یابد که بازرس آن‌ها را در جریان نقشه‌اش برای کودتا قرار داده است. سربازان به پشت در قفل شدهٔ اتاق ولیعهد می‌آیند و لئوپولد پیش از آنکه به دست آن‌ها دستگیر شود با شلیک گلوله‌ای در مغزش خود را می‌کشد.

پس از خروج بازرس از کاخ، پسربچه‌ای بسته‌ای را به او می‌دهد که همان پوشهٔ مربوط به شعبدهٔ «درخت پرتقال» است با این تفاوت که این بار تمام توضیحات مربوط به انجام این تردستی در پرونده موجود است. بازرس با شگفتی از پسربچه در مورد کسی که این بسته را به او داده می‌پرسد و پسر بچه نام آیزنهایم را می‌آورد. با شنیدن نام آیزنهایم بازرس دست در جیب خود کرده و در می‌یابد که گردن‌آویز سوفی دیگر آنجا نیست و آیزنهایم که تغییر قیافه داده بوده آن را از جیبش زده. با شناسایی آیزنهایم بازرس او را تا ایستگاه قطار دنبال می‌کند و در آنجاست که در می‌یابد مرگ سوفی تنها نمایشی ساختگی از جانب آن دو بوده تا ولیعهد لئوپولد را گیر بیندازند و می‌فهمد که هیچ چیز آنگونه که به نظر می‌رسد نمی‌باشد.

بازیگران[ویرایش]

  • ادوارد نورتون در نقش آیزنهایم
  • پل جیاماتی در نقش بازرس اوهل
  • جسیکا بیل در نقش سوفی
  • روفوس سیول در نقش ولیعهد لئوپولد
  • ادوارد مارسن در نقش یوزف فیشر
  • آرون جانسون در نقش آیزنهایم جوان
  • النور تاملینسون در نقش سوفی جوان
  • جیک وود در نقش یورکا
  • تام فیشر در نقش ویلگات
  • کارل جانسون
  • مایکل کارتر

رودخانه مرموز

رودخانه مرموز

۴۷ زبان

رودخانه مرموز

پوستر اکران فیلم

کارگردانکلینت ایستوود

تهیه‌کنندهرابرت لورنتس
جودی جی. هویت
کلینت ایستوود

نویسندهبرایان هالگلند

بر پایهرمان رودخانه مرموز
اثر دنیس لهان

بازیگرانشان پن
تیم رابینز
کوین بیکن
لارنس فیشبرن
مارسیا گی هاردن
لورا لینی
آری گرینر

موسیقیکلینت ایستوود

فیلم‌بردارتام استرن

تدوین‌گرجوئل کاکس

شرکت
تولید

ویلیج رودشو پیکچرز
مالپاسو پروداکشنز

توزیع‌کنندهبرادران وارنر

تاریخ‌های انتشار

  • ۱۵ اکتبر ۲۰۰۳ (ایالات متحده)

مدت زمان

۱۳۷ دقیقه

کشورایالات متحده

زبانانگلیسی

هزینهٔ فیلم۲۵ میلیون دلار

فروش گیشه۱۵۶٬۸ میلیون دلار

رودخانه مرموز (به انگلیسی: Mystic River) فیلمی معمایی درام از کلینت ایستوود، کارگردان آمریکایی است که بر اساس فیلمنامه‌ای از برایان هالگلند و بر اساس داستانی به همین نام از دنیس لهان به مدت ۱۳۷ دقیقه به فیلم تبدیل شده و در کشور آمریکا به زبان انگلیسی اکران شده‌است. فیلم ساختهٔ سال ۲۰۰۳ است و بازیگرانی چون شان پن به نقش جیمی مارکو، کوین بیکن به نقش شون دوین، تیم رابینز به نقش دیو بویل در این فیلم ایفای نقش کرده‌اند که شان پن و تیم رابینز به‌ ترتیب جایزهٔ بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر مکمل مرد را در هفتادوششمین دورهٔ اسکار سال ۲۰۰۴ از آن خود کردند.

این فیلم نامزد نخل طلای بهترین فیلم شد.

داستان[ویرایش]

فیلم از سکانس سه پسربچه که در یکی از خیابان‌های آمریکا مشغول بازی در خیابان و حک کردن نام‌شان روی یک بلوک بتنی خیس هستند، آغاز می‌شود. ناگهان دِیْو بویل به دست کودک‌دزدانی ربوده می‌شود، ۳ روز متوالی مورد تجاوز جنسی دو مرد قرار می‌گیرد، تا آن که فرار می‌کند. داستان به ۲۵ سال بعد سفر می‌کند که دیو (با بازی تیم رابینز)، به خاطر مورد تجاوز واقع شدن در کودکی به شخصی گوشه‌گیر و منزوی و بیمار تبدیل شده و علی‌رغم آن که ازدواج کرده و یک فرزند دارد ولی هنوز آثار روانی تجاوز در کودکی بر او باقی مانده؛ جیمی مارکوم (با بازی شان پن) یک تبهکار با سابقه کیفری است؛ و شون دوین (با بازی کوین بیکن) پلیس شده‌است.

جوایز[ویرایش]

  • برنده جایزه اسکار بهترین هنرپیشه نقش اول (شان پن)
  • برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر مکمل مرد (تیم رابینز)
  • نامزد اسکار بهترین فیلم
  • نامزد اسکار بهترین کارگردانی
  • نامزد اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی
  • نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
  • برنده گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اول مرد فیلم درام
  • برنده گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
  • نامرد گلدن گلوب بهترین فیلم درام
  • نامزد گلدن گلوب بهترین کارگردانی
  • نامزد گلدن گلوب بهترین فیلمنامه
  • نامزد بفتای بهترین بازیگر نقش اول مرد
  • نامزد بفتای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
  • نامزد بفتای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
  • نامزد بفتای بهترین فیلمنامه اقتباسی
  • برنده جایزه سزار بهترین فیلم خارجی
  • نامزد جایزه دیوید دی ناتلو بهترین فیلم خارجی

منابع[ویرایش]

  • مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Mystic River». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در ۲۵ آوریل ۲۰۱۱.

مردی که بی‌نهایت را می‌دانست

مردی که بی‌نهایت را می‌دانست

1729

۲۶ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مردی که بی‌نهایت می‌دانست

کارگردانمتیو براون

تهیه‌کنندهادوارد آر. پرسمن

فیلمنامه‌نویسمتیو براون

بر پایهمردی که بی‌نهایت می‌دانست
اثر رابرت کنیگل

بازیگراندو پتل
جرمی آیرونز
توبی جونز
استیون فرای
جرمی نورثام
کوین مک‌نالی
انزو چیلنتی

موسیقیکابی براون

فیلم‌بردارلری اسمیت

تدوین‌گرJC Bond

شرکت
تولید

Pressman Film
Xeitgeist Entertainment Group
Cayenne Pepper Productions

توزیع‌کنندهبرادران وارنر
(بریتانیا)
آی‌اف‌سی فیلمز[۱]
(ایالات متحده)

تاریخ‌های انتشار

  • ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۵ (TIFF)
  • ۸ آوریل ۲۰۱۶ (UK)
  • ۲۹ آوریل ۲۰۱۶ (US)

[۲]

مدت زمان

۱۰۸ دقیقه

کشوربریتانیا

زبانانگلیسی

فروش گیشه$۱۱ میلیون[۳]

مردی که بی‌نهایت می‌دانست (انگلیسی: The Man Who Knew Infinity) یک فیلم بریتانیایی در ژانر درام و زندگینامه‌ای در سال ۲۰۱۵ است که بر اساس رمانی هندی به همین نام ساخته شده‌است و زندگی ریاضی‌دان هندی سرینیواسا رامانوجان می‌پردازد. از بازیگران آن می‌توان به دو پتل در نقش سرینیواسا رامانوجان و جرمی آیرونز در نقش گادفری هرلد هاردی اشاره کرد.[۴]

داستان[ویرایش]

اگرچه داستان فیلم در زمان جنگ جهانی اول رخ میدهد اما موضوع اصلی فیلم نیست و این فیلم صرفاً یک فیلم جنگی نیست.

رامانوجان که در شهر مَدرس هند زندگی میکند، علاقه و استعداد زیادی به ریاضیات دارد. او سعی می کند یافته های ریاضی خویش را به بقیه نشان دهد. اما از آنجا که کسی نوشته هایش را نمی‌فهمد، علاقه و اهمیتی از خود نشان نمی‌دهد. رامانوجان با فرستادن یکی از یافته های ریاضی اش به انجمن سلطنتی انگلستان نظر آن ها را به خود جلب می کند تا جایی که او از طرف این انجمن به انگلستان دعوت می شود و...

منابع[ویرایش]

  1. ↑ Matt Brennan (14 October 2015). "IFC Films Acquires Math Genius Biopic 'The Man Who Knew Infinity,' with Jeremy Irons and Dev Patel". Indiewire / Thompson on Hollywood!. Archived from the original on 5 March 2016. Retrieved 24 February 2016.
  2. ↑ "Release Info". IMDB. IMDB. Retrieved 20 June 2016.
  3. ↑ "The Man Who Knew Infinity (۲۰۱۶)". Box Office Mojo. Retrieved August 23، 2016. {{cite web}}: Check date values in: |accessdate= (help)
  4. ↑ روایت زندگی ریاضیدان هند در فیلم «مردی که بی‌نهایت را می‌دانست»، یورونیوز

پیوند به بیرون[ویرایش]

آیکون خرد

این یک مقالهٔ خرد فیلم است. می‌توانید با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.

رده‌ها:

  • فیلم‌های ۲۰۱۵ (میلادی)
  • فیلم‌ها به زبان انگلیسی
  • برتراند راسل
  • سرینیواسا رامانوجان
  • فیلم‌های آی‌اف‌سی فیلمز
  • فیلم‌های اقتباس‌شده از زندگی‌نامه
  • فیلم‌های برادران وارنر
  • فیلم‌های بریتانیایی
  • فیلم‌های درام ۲۰۱۵ (میلادی)
  • فیلم‌های درام آمریکایی
  • فیلم‌های درام زندگی‌نامه‌ای ۲۰۱۵ (میلادی)
  • فیلم‌های درام زندگی‌نامه‌ای آمریکایی
  • فیلم‌های درام زندگی‌نامه‌ای بریتانیایی
  • فیلم‌های درام زندگی‌نامه‌ای دهه ۲۰۱۰ (میلادی)
  • فیلم‌های ریاضیاتی
  • فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای درباره دانشمندان
  • فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای
  • فیلم‌های فیلمبرداری‌شده در کمبریج‌شایر
  • فیلم‌های واقع‌شده در انگلستان
  • فیلم‌های واقع‌شده در چنای
  • این صفحه آخرین‌بار در ‏۲۰ ژوئن ۲۰۲۳ ساعت ‏۱۳:۴۶ ویرایش شده‌است.

شاپور قریب

شاپور قریب

۲ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

شاپور قریب

زادهٔ۱۹ آذر ۱۳۱۱
سمنان

درگذشت۱۶ خرداد ۱۳۹۱(۷۹سالگی)
تهران

علت مرگبیماری آلزایمر

ملیتایرانی

پیشهکارگردان و هنرپیشه

سال‌های فعالیت۱۳۴۷–۱۳۹۱

همسر(ها)نوشین امیرقاسم خانی

فرزندانعلی

قبر شاپور قریب در قطعه هنرمندان بهشت زهرا

شاهپور قریب (۱۹ آذر ۱۳۱۱ در سمنان – ۱۶ خرداد ۱۳۹۱ در تهران) کارگردان و هنرپیشه ایرانی بود.[۱][۲]

زندگی‌نامه[ویرایش]

شاپور قریب در سال ۱۳۱۱ در سمنان به دنیا آمد. او از پانزده سالگی فعالیت خود را در زمینه تئاتر آغاز کرد. در فیلم موطلایی شهر ما دیالوگ نوشت، سپس دستیار مهدی امیرقاسم خانی شد. در فیلم چرخ بازیگر نیز که به کارگردانی مهدی امیرقاسم خانی بود علاوه بر نوشتن بیشتر پرده‌ها، موفق به بازی گرفتن از بازیگران شد که پس از آن طرز کار وی مورد توجه قرار گرفت. سپس با دستیاری جلال مقدم در فیلم سه دیوانه فعالیت هنری خود را ادامه داد و پس از بیست و اندی سال کار در تئاتر و سینما نخستین فیلم سینمایی خود را ساخت.

وی در دورانی که فشار زندگی او را در تنگنا گذاشت، از تهران به مشهد رفت و سال‌ها با خانواده‌اش، در مشهد زندگی کرد [۳].

اصغرفرهادی که سال‌ها پیش فیلمنامه او را شاپور قریب کارگردانی کرده بود، هم در جشن سینمای ایران از وی یاد کرد و جوایز نقدی‌اش را به او اهدا کرد، و هم پس از گرفتن جایزه اسکار و برگشت به ایران، به همراه عزت الله انتظامی به ملاقات او رفت[۴].

او در ۱۶ خرداد ۱۳۹۱ در سن ۷۹ سالگی به علت بیماری آلزایمر درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

فیلم‌شناسی[ویرایش]

سینما[ویرایش]

  • ایستگاه آخر (اپیزود ملاقات) (۱۳۸۹)
  • سوگند (۱۳۸۷)
  • کفش‌های جیرجیرک‌دار (۱۳۸۱)
  • اشک و لبخند (۱۳۷۳)
  • خانواده کوچک ما (۱۳۷۰)
  • بازگشت قهرمان (۱۳۶۹)
  • سایه‌های غم (۱۳۶۶)
  • بگذار زندگی کنم (۱۳۶۵)
  • سه ماه تعطیلی (۱۳۵۶)
  • بت‌شکن (۱۳۵۵)
  • هفت‌تیرهای چوبی (۱۳۵۴)
  • مرد شرقی و زن فرنگی (۱۳۵۴)
  • ممل آمریکائی (۱۳۵۴)
  • خروس (۱۳۵۲)
  • غریبه (۱۳۵۱)
  • بدنام (۱۳۵۰)
  • کاکو (۱۳۵۰)
  • رقاصه شهر (۱۳۴۹)
  • عروس بیانکا (۱۳۴۹)
  • دختر شاه پریون (۱۳۴۷)

تلویزیون[ویرایش]

سال تولیدنام مجموعهسمتتوضیحات

۱۳۸۳بابای خجالتیکارگردانسیمای مرکز زنجان

۱۳۸۳مروارید سرخکارگردانبه همراه
مسعود رسام

۱۳۸۰دردسرهای طلاییکارگردانسیمای خانواده
شبکه یک

۱۳۸۰بازی پنهانکارگردانشبکه تهران

۱۳۷۸خانه بختکارگردان

۱۳۷۸روزگار جوانیکارگردان

بازیگر

به همراه
اصغر توسلی

۱۳۷۷نرگسکارگردانسیمای خانواده
شبکه یک

۱۳۷۵عکاسخانهکارگردان

۱۳۷۵صدای صنوبرکارگردانگروه کودک و نوجوان
شبکه دو

۱۳۵۶مستنطقکارگردانبه همراه
عباس جوانمرد
پخش نشده

دستیار کارگردان[ویرایش]

  • سه دیوانه (۱۳۴۷)[۵]

شاپور قریب،

یادی از خوبان

شاپور قریب، خالق «هفت تیرهای چوبی»، هنرمندی در فقر و انزوا !

امروز 16 خردادماه سالمرگ یکی از قدیمی ترین کارگردان های سینماست؛ هنرمندی که پس از سالها فعالیت در فقر و انزوا دیده از جهان فرو بست. یادش گرامی!

به گزارش خبرنگار سینمایی دیباچه، امروز سالمرگ یکی از قدیمی های سینماست. هنرمندی که از تئاتر به سینما آمد و طی سالهای فعالیتش فیلمهای زیادی ساخت؛ تا به این ترتیب نام خود را در کنار پرآوازگان این عرصه ثبت کند، که کرد! شاپور قریب! مردی که عمر خود را صرف سینما کرد و در بیماری و فقر و انزوا از دنیا رفت.

شاپور قریب، خالق «هفت تیرهای چوبی»، هنرمندی که در فقر و انزوا مرد!

شاپور قریب در سال 1311 در سمنان به دنیا آمد و از پانزده سالگی خاک صحنه خورد. قریب سینما را با دیالوگ نویسی برای فیلمها آغاز کرد و پس از آن دستیار کارگردان شد و زمانی که بازیگردانی هنوز تعریف خاصی نداشت در برخی از فیلمها بازی گرادنی می کرد. پس از آن دستیار جلال مقدم، یکی از بهترین کارگردان های زمان خودش شد و پس از بیست سال تجربه اندوزی نخستین فیلمش را ساخت.

«دختر شاه پریون» نخستین فیلم قریب بود و در سال 1347 ساخته شد؛ اثری جوان پسند که قصه آن درباره دزد جوانی است که قصد سرقت کلکسیون دختر ثروتمندی را دارد؛ اما عاشق او می‌شود و اجازه نمی‌دهد که همدست او کلکسیون را برباید.

شاپور قریب طی سالهای 1349 تا 1354 فیلمهای «عروس بیانکا»، «کاکو»، « بدنام» و « غریبه» را ساخت و پس از آن با فیلم «هفت تیرهای چوبی» که از نظر منتقدان بهترین اثرش محسوب می شود توانایی های خود را به رخ کشید.

فیلم «هفت تیرهای چوبی» درباره زندگی بچه‌های نزدیک ایستگاه راه آهن است که زندگی آنها با آمدن تلویزیون و جمع شدن همه خانواده ها در یک خانه و دیدن صحنه های اکشن فیلم‌های وسترن، دچار تغییراتی می شود.

شاپور قریب پس از انقلاب نیز یکی از فعلان سینما بود و فیلم های « بگذار زندگی کنم»، «سایه‌های غم»، « روزهای بلند انتظار»، « بازگشت قهرمان»، « خانواده کوچک ما»، «اشک و لبخند» و «سوگند» را ساخت و «ایستگاه آخر» آخرین اثری است که از او به یادگار مانده است. البته سریال «روزگار جوانی» نیز یکی از آثار ماندگار قریب است که در سال 1377 ساخته شد و بازیگرانی چون بهزاد خداویسی، امین حیایی، نصرالله رادش، کیهان ملکی و زنده یاد حسن جوهرچی در آن ایفای نقش کردند.

شاپور قریب در سالهای آخر عمرش آلزایمر گرفت و در فقر به سر می برد. این هنرمند ارزنده سینما در روز 16 خرداد 1391 جان به جان آفرین تسلیم کرد و پیکرش با حضور برخی از بزرگان سینما غریبانه در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

یادش زنده است پس زنده است. روحش شاد!

هفت‌تیرهای چوبی

هفت‌تیرهای چوبی

افزودن زبان‌ها

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

هفت‌تیرهای چوبی

کارگردانشاپور قریب

تهیه‌کنندهکانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

بازیگرانعبدا.. یاقوتی
حسین حاجیان

موسیقیاسفندیار منفردزاده

توزیع‌کنندهکانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تاریخ‌های انتشار

۱۳۵۴

مدت زمان

۴۸ دقیقه

کشورایران

هفت‌تیرهای چوبی فیلمی به کارگردانی شاپور قریب محصول سال ۱۳۵۴ است.[۱]

خلاصه داستان[ویرایش]

داستان فیلم در مورد زندگی بچه‌هایی است که نزدیک ایستگاه راه‌آهن زندگی می‌کنند. زندگی آن‌ها با آمدن تلویزیون و جمع شدن همه خانواده‌ها در یک خانه و دیدن صحنه‌های اکشن فیلم‌های وسترن، تغییر می‌یابد.[۲][۳]

بازیگران[ویرایش]

  • عبدالله یاقوتی
  • حسین حاجیان
  • سیمین مسافری
  • مهین عشایری

منابع[ویرایش]

  1. ↑ «هفت تیرهای چوبی». دریافت‌شده در ۱۳ مارچ ۲۰۱۱. تاریخ وارد شده در |بازیابی= را بررسی کنید (کمک)
  2. ↑ «توضیحاتی در باره فیلم هفت تیرهای چوبی در وبگاه کانون پرورش فکری». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۸ آوریل ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۷ اکتبر ۲۰۱۲.
  3. ↑ هفت تیرهای چوبی در وبگاه IMDB

فیلم‌های برتر ماه قبل

فیلم‌های برتر ماه قبل

ـ زندگی‌های گذشته Past Lives (یادداشت)

ستاره‌ها: ۴ از ۵

و (اینجا) درباره‌ی این فیلم‌های خوب

ـ ژان دو باری (Jeanne Du Barry)

ـ هشت کوه (The Eight Mountains)

ـ دریای سوزان (The Burning Sea)

ـ دزدی قرن (The Heist of the Century)

ادامه نوشته

کوتاه درباره‌ی چند فیلم‌؛ نودوهشت

فرستاده شده توسط damoon در تاریخ مهر ۲۸, ۱۴۰۲ در یادداشت‌های کوتاه | بدون دیدگاه | 199 بازدید

کوتاه درباره‌ی چند فیلم‌؛ نودوهشت

۱

  • نام فیلم: اورکا
  • کارگردان: سحر مصیبی
  • محصول: ۱۴۰۰

شرح زندگی واقعی الهام اصغری است که هدفش ثبت رکورد گینس برای شنا با دستان بسته در آب‌های آزاد است. او برای این کار مجبور است فضای مردسالارانه، متعصبانه و جاهلانه را بشکند.

ما از دیدن حماقت‌ها حرص می‌خوریم. از تماشای آن مسئول بلندپایه‌ی ورزش زنان که خودش هم زن است اما ذهن بیمارش اجازه‌ی فعالیت به بانوان را نمی‌دهد، آتشی می‌شویم و دوست داریم کله‌اش را بکنیم. درد خفقان زنان ایرانی در این فضای متحجرانه، می‌سوزاندمان. همه‌ی این‌ها درست، اما در نهایت با فیلم و سینما طرفیم. باید چفت‌وبستی در کار باشد. فیلمی که از نود دقیقه‌اش بیش از بیست دقیقه، فقط ترانه علیدوستی را در حال شنا یا در حال یادآوری گذشته‌ یا در فکر و خیره به دوربین نشان می‌دهد، فیلم محکمی نیست. حرصی هم اگر می‌خوریم به خاطر شخصیت‌پردازی‌ها نیست، به خاطر فیلم نیست، به خاطر گذشته‌ی تیره‌وتاری‌ست که با گوشت و پوست و خون احساس کرده‌ایم. «اورکا» فیلم ناقصی‌ست که البته هدف مهمی دارد. (بیشتر…)

ادامه نوشته

نگاهی به فیلم زندگی‌های گذشته Past Lives

فرستاده شده توسط damoon در تاریخ مهر ۱۵, ۱۴۰۲ در فیلم‌های خارجی | ۲ دیدگاه | 167 بازدید

نگاهی به فیلم زندگی‌های گذشته Past Lives

  • بازیگران: گرتا لی ـ تئو یو ـ جان ماگارو و …
  • نویسنده و کارگردان: سلین سانگ
  • ۱۰۵ دقیقه؛ محصول آمریکا، کره‌ی جنوبی؛ سال ۲۰۲۳
  • ستاره‌ها: ۴ از ۵

قطعیتِ انسان‌ها

نورا و سانگ عاشق هم هستند. اما وقتی خانواده‌ی نورا تصمیم به مهاجرت می‌گیرند، سانگ تنها می‌ماند. زندگی آن‌ها از هم جدا می‌شود و سال‌ها بعد، وقتی نورا با مردی آمریکایی ازدواج می‌کند، دوباره سر وکله‌ی جانگ پیدا می‌شود و عشق قدیمی سر باز می‌کند…

(بیشتر…)

ادامه نوشته

پوستر نوزدهم

فرستاده شده توسط damoon در تاریخ شهریور ۲۲, ۱۴۰۲ در عکس‌ها و قاب‌ها | بدون دیدگاه | 143 بازدید

پوستر نوزدهم

کلوندایک ساخته‌ی مارینا گوباخ محصول ۲۰۲۲ سینمای اوکراین است. فیلمی که فاجعه‌ی سقوط پرواز شماره‌ی ۱۷ هواپیمایی مالزی در مرز بین اوکراین و روسیه را از نگاهی عجیب و متفاوت به تصویر می‌کشد. در آن پرواز دردناک، تمامی ۲۸۳ مسافر به کام مرگ رفتند و در نهایت و طبق معمول مشخص شد این روسیه است که با پرتاب موشک، این پرواز را به سفر ابدی سرنشینانش تبدیل کرده است. کلوندایک فضای عجیب حول‌وحوش دو شخصیت اصلی داستان که دقیقاً لب مرز زندگی می‌کنند را به‌خوبی جلوی چشم تماشاگر می‌گذارد. خانه‌ی آن‌ها بر اثر اصابت چیزی شبیه بمب، نصف شده است و آن‌ها عملاً هیچ محیط خصوصی‌ای برای خودشان ندارند. این بمب حاصل درگیری‌های داخلی اوکراین بین جدایی‌طلبان با دولت مرکزی است. این پوستر زیبا، دقیقاً یکی از نماهای فیلم است که فضای عجیب زندگی شخصیت‌های اصلی را نشان می‌دهد. در پس‌زمینه‌ای دور دودی سیاه به نشانه‌ی جنگ و درگیری به راه است، در میانه‌ی کادر، زنی با شکمی برآمده، در حالی که حصار دور خانه‌اش از بین رفته، روی مبل نشسته است و در گوشه‌های کادر بقایای بخشی از خانه‌ی زن را می‌بینیم که خراب شده است. این تصویری حیرت‌انگیز از فیلمی جالب و متفاوت است که سیاه‌بختی‌های انسانِ درگیر جنگ‌های داخلی و خارجی و حماقت‌های دولت‌ها را با طنزی بسیار بسیار ملایم و البته سیاه، به مخاطب تزریق می‌کند. (بیشتر…)

ادامه نوشته

فرستاده شده توسط damoon در تاریخ شهریور ۴, ۱۴۰۲ در فیلم‌های داخلی, یادداشت‌های کوتاه | بدون دیدگاه | 342 بازدید

نگاهی کوتاه به سه فیلم در حال اکران

.

چیزها!

.

مدت‌هاست که سینما نرفته‌ام. البته اگر دورهمی‌های فیلم‌بینی‌ام در پردیس شمیران و نمایش فیلم‌های خارجی را قلم بگیرم، خیلی وقت است که دیگر هیچ فیلم ایرانی‌ای روی پرده تماشا نکرده‌ام. دلایل زیادی دارد که حالا وقت پرداختن به آن‌ها نیست. فقط یکی از آن دلایل را می‌گویم: هیچ فیلمی آن‌قدرها جذبم نکرده که برای تماشایش روی پرده وقت بگذارم. می‌پرسید پس ماجرای این سه فیلم چیست؟! این‌ها را زمان اکران جشنواره‌ای‌شان تماشا کرده بودم. هر کدام از این سه فیلم در سال‌های گذشته و در جشنواره‌‌های فجر قبلی به نمایش در آمده بودند که همان زمان درباره‌شان چیزکی نوشته بودم و حالا شما آن «چیزک» را می‌خوانید. شاید به درد کسانی که این روزها سینما می‌روند و فیلم‌ها را روی پرده تماشا می‌کنند، بخورد. به درد من که نخورد! (بیشتر…)

ادامه نوشته

فرستاده شده توسط damoon در تاریخ شهریور ۱, ۱۴۰۲ در فیلم‌های برتر | بدون دیدگاه | 357 بازدید

فیلم‌های برتر ماه قبل

ـ بر جوانی‌مان حسرتی نداریم No Regrets For Our Youth (یادداشت)

ـ ستاره‌ها: ۴ از ۵

و (اینجا) درباره‌ی این فیلم‌های خوب

ـ رنفیلد (Renfield)

ـ تتریس (Tetris)

ـ در پایان تونل (At the End of the Tunnel)

ـ سرسام/عکس‌های لذت‌بخش (Le Foto Di Gioia)

ادامه نوشته

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نودوهفت

فرستاده شده توسط damoon در تاریخ مرداد ۲۲, ۱۴۰۲ در یادداشت‌های کوتاه | بدون دیدگاه | 350 بازدید

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نودوهفت

۱

  • نام فیلم: نگهبان شب
  • کارگردان: رضا میرکریمی
  • محصول: ۱۴۰۰

رسول به عنوان نگهبان شب یک شهرک ساختمانی استخدام می‌شود. کمی بعد او عاشق دختر سرکارگر می‌شود و با او ازدواج می‌کند. در حالی که فکر می‌کنیم زندگی‌اش سروسامانی گرفته، متوجه می‌شود مهندس ناظری که او را استخدام کرده، نقشه‌ی بدی برایش کشیده است…

کند، کشدار و خسته‌کننده! فیلم آدم را به ستوه می‌آورد تا چیزی بگوید. میرکریمی کندتر از همیشه، مدام دور خودش می‌چرخد بدون اینکه آدم‌هایش را درک کنیم. از همان ابتدا هم مشخص است که مهندس ناظر نقشه‌ای دارد و مشخص است که نقشه‌اش چیست. کندی داستان از منطقش سرچشمه نمی‌گیرد بلکه از فیلم‌نامه‌ای بی‌جهت کش‌آمده منشأ می‌گیرد. (بیشتر…)

ادامه نوشته

نگاهی به فیلم بر جوانی‌مان حسرتی نداریم No Regrets for Our Youth

فرستاده شده توسط damoon در تاریخ مرداد ۱۰, ۱۴۰۲ در فیلم‌های خارجی | بدون دیدگاه | 366 بازدید

نگاهی به فیلم بر جوانی‌مان حسرتی نداریم No Regrets for Our Youth

  • بازیگران: ستسوکه هارا ـ دنجیرو اوکوچی ـ کوکوتن کودو و …
  • نویسندگان فیلم‌نامه‌: ایجیرو هیسایتا ـ آکیرا کوروساوا ـ کیجی ماتسوزاکی
  • کارگردان: آکیرا کوروساوا
  • ۱۱۰ دقیقه؛ محصول ژاپن؛ سال ۱۹۴۶
  • ستاره‌ها: ۴ از ۵

مسیر اصلی

یوکیه، همزمان عاشق دو دانشجوی پدرش است؛ نوگه، که اهل سیاست و واقعیت و درگیری‌ست، و ایتیکاوا، که جوانی‌ست درس‌خوان و دور از مبارزه. جامعه‌ی ژاپن در حال تغییر است و اعتراض‌ها و خشونت‌هایی در سراسر کشور دیده می‌شود. در همین درگیری‌هاست که نوگه به زندان می‌افتد و یوکیه که انگار تمایل بیش‌تری به سمت او دارد، از ایتیکاوا به‌شدت ناراحت و ناامید می‌شود…

(بیشتر…)

بانو ناپدید می شود The Lady Vanishes

Logo

  • خانه
  • تماس با من

نگاهی به فیلم بانو ناپدید می شود The Lady Vanishes

نگاهی به فیلم بانو ناپدید می شود The Lady Vanishes

فرستاده شده توسط damoon در تاریخ خرداد ۱۵, ۱۳۹۲ در فیلم‌های خارجی | ۲ دیدگاه

  • بازیگران: مارگارت لاک وود ـ مایکل ردگریو
  • فیلم نامه: سیدنی گیلیات ـ فرانک لاندرـ آلما رویل براساس داستانی از اتل اینا وایت
  • کارگردان: آلفرد هیچکاک
  • ۹۶ دقیقه؛ محصول انگلیس؛ سال ۱۹۳۸
  • ستاره ها: ۲ از ۵

بانو پیدا می شود …

خلاصه ی داستان: آیریس در کوپه ی قطاری که به سمت لندن می رود، با پیرزنی به نام خانم فروی آشنا می شود. بعد از یک خواب عمیق، وقتی آیریس بیدار می شود اثری از خانم فروی نمی بیند و عجیب اینکه همه اظهار می کنند کسی با این مشخصات در قطار وجود خارجی ندارد …

یادداشت: آخرین فیلم هیچکاک که در انگلیس ساخته شده فیلم خوبی نیست. به چند دلیل؛ اول اینکه مقدمه چینی ابتدایی داستان که در هتلِ بین راه می گذرد، زیادی طولانی ست. دوم اینکه در دو به شک گذاشتن تماشاگر نسبت به این قضیه که آیا خانم فروی واقعی بوده یا توهم ناشی از ضربه ای که به سر آیریس خورده ناموفق عمل می کند. اگر قرار بوده ما به عنوان تماشاگر باور کنیم که خانم فروی وجود داشته و آیریس هم دچار توهم نشده، پس دیگر آن ضربه ای که به سر آیریس می خورد برای چیست؟ اگر هم قرار بوده داستان به این مسیر وارد نشود، پس چرا باید ضربه ای به سر آیریس بخورد؟ موضوع اینجاست که شواهد و قراین ما را مطمئن می کند که آیریس اشتباه نکرده و بقیه کاسه ای زیر نیم کاسه شان است. پس با این حساب آن ضربه ای که به سر آیریس می خورد چیز اضافه و ناکارآمدی ست. بهرحال با توجه به اطمینان از اینکه آیریس اشتباه نمی کند، جذابیت بخشی از داستان از بین می رود و تنها می ماند این پرسش که پیرزن کجاست؟ راستش این است که من نمی توانم تصور بکنم استاد بخواهد کمدی بسازد! یعنی اصلاً به او نمی آید که بخواهد یک کمدی بسازد و مثل این فیلم اگر نیمچه قصدی هم در این کار بود، حتماً چیز بدی از آب در می آمد. حرکات بی مزه ی مایکل ردگریو و دیالوگ های او الان دیگر زیادی لوس به نظر می رسد.

... هیچکاک هنوز اوج نگرفته است

… هیچکاک هنوز اوج نگرفته است

۲ دیدگاه به “نگاهی به فیلم بانو ناپدید می شود The Lady Vanishes”

عقاید یک دلقک

عقاید یک دلقک

۱۵ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

برای اقتباس سینمایی از این اثر، عقاید یک دلقک (فیلم ۱۹۷۶) را ببینید.

برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکی‌پدیا برای ارجاع به منابع، با ارائهٔ منابع معتبر به بهبود این مقاله کمک کنید. مطالب بی‌منبع را می‌توان به چالش کشید و حذف کرد.
(چگونگی و زمان حذف پیام این الگو را بدانید)

عقاید یک دلقک

جلد چاپ نخست کتاب

نویسنده(ها)هانریش بل

عنوان اصلیAnsichten eines Clowns

کشورآلمان

زبانآلمانی

تاریخ نشر

۱۹۶۳

عقاید یک دلقک (به آلمانی: Ansichten eines Clowns)، کتابی نوشتهٔ هاینریش بل نویسندهٔ آلمانی است که در ۱۹۶۳ نوشته شده‌است.

این کتاب توسط شریف لنکرانی،[۱] محمد اسماعیل‌زاده[۲] به زبان فارسی ترجمه شده‌است. هاینریش بل با نوشتن این کتاب موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۲ شد [۳]. همچنین در سال ۱۹۷۶ وویکش یاسنی کارگردان اهل جمهوری چک فیلمی از این رمان ساخته است [۴].

خلاصه داستان[ویرایش]

این کتاب دربارهٔ دلقکی به نام هانس شنیر است که معشوقه‌اش، ماری، او را بابت دلایل مذهبی ترک کرده و وارد رابطه با مردی کاتولیک به نام هربرت تسوپفنر شده‌است که دارای نفوذ مذهبی و سیاسی قابل توجهی است. هانس به همین دلیل دچار افسردگی شده و مرض‌های همیشگی‌اش، مالیخولیا و سردرد تشدید یافته. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آورده‌ است. به قول خودش «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می‌کند». فقط دو چیز این دردها را تسکین می‌دهند: مشروب و ماری. مشروب یک تسکین موقتیست ولی ماری نه؛ ولی او رفته. سراسر داستان روایت چند ساعتی است که هانس شنیر از بوخوم به زادگاهش بن باز می‌گردد و بعد از ناامیدی عاطفی و حس تنهایی و فقری که به او دست می‌دهد برای اجرا با گیتار به ایستگاه راه‌آهن بن می‌رود. در خلال این مدت او به صورت نامنظم و غیرخطی خاطراتی را تعریف می‌کند که برای خواننده روشن می‌کند که چطور وضعیت او به این‌جا کشیده است.[۱]

داستان از جایی شروع می‌شود که زانوی هانس در اجرای ضعیف و رقت انگیزی که در شهر بوخوم داشته‌است مجروح می‌شود. کسی که نمایش را به او سفارش داده مردی به نام کاسترت است که برای خیریه‌های مذهبی کار می‌کند. کاسترت نه تنها دستمزد هانس را کم‌تر از مقداری که پیش‌تر با او توافق کرده‌است می‌پردازد، بلکه نقدی تند علیه نمایش ضعیف او می‌نویسد و با این کار موجی از رسوایی هنری برای هانس پدید می‌آید که منجر به کنسل شدن برنامه‌های آیندهٔ او به صورت یک‌طرفه می‌گردد.

در بازگشت به بن، هانس که آدم ولخرجی است، جز یک سکهٔ یک مارکی، که آن هم در خلال داستان با پرتاب کردن به بیرون از پنجره از دست می‌دهد، چیزی ندارد. به همین دلیل دفترچه تلفنش را باز می‌کند و شروع به تماس با آشنایان می‌گیرد. هانس نخستین بار به کینکل تلفن می‌کند و با خشم به او می‌گوید این که ماری برای بودن با مردی دیگر او را ترک کرده‌است، مصداق فحشا است و تهدید می‌کند اعضای گروه کاتولیکی که ماری را از او جدا کرده‌اند، خواهد کشت. هانس سپس با برادرش لئو که چندی است مذهب خود را از پروتستانیسم به کاتولیسیزم تغییر داده است تلفن می‌کند. مردی که ظاهراً منشی کلیسا هست دو مرتبه تلفن را بر می‌دارد و می‌گوید که افراد کلیسا در حال صرف وعدهٔ ناهار هستند. کشیش زومرویلد، از اعضای گروه کاتولیکی که هانس او را سخت در این که ماری ترکش کرده‌است مقصر می‌داند، با هانس تماس می‌گیرد و سعی می‌کند آتش خشم او او را فروبنشاند و به او توصیه می‌کند که ماری را فراموش کند و زن دیگری را وارد زندگی خود کند. هانس در حین مشاجرهٔ تلفنی با زومرویلد متوجه می‌شود که ماری در آن هنگام با تسوپفنر برای ماه عسل به رم رفته است، مقصدی که به دلیل حضور پاپ در آن‌جا ماری قبلا پیشنهاد هانس برای سفر به آن را رد کرده بود. در همین اثنا تسونرر، مدیر برنامه‌های هانس، به او تلفن کرده و می‌گوید پس از اجرای ضعیفی که در بوخوم داشته باید لااقل شش ماه را دور از صحنه به سر برد. هانس که تا قبل از آن از افسردگی عاطفی و مالیخولیا در رنج بوده‌است، با شنیدن این خبر پی می‌برد که در مخمصهٔ بی‌پولی هم گرفتار شده‌است و با خود می‌اندیشد که از چه کسانی می‌تواند پول قرض کند. در همین اثنا پدر هانس به او سر می‌زند و پیشنهاد می‌دهد که برای تحصیل در هنرپیشگی کمدی به آموزشگاه برود و متعهد به پرداخت هزینهٔ تحصیل او می‌شود. بعد از آن که هانس این پیشنهاد را رد می‌کند، با وجود لحظات نسبتا پراحساسی که بین پدر و پسر سپری می‌شود، پدر هانس می‌گوید که تنها حاضر است مبلغ اندکی به او کمک مالی بدهد. با رفتن پدر، مونیکا زیلوز، زنی از گروه کاتولیکی که از قرار معلوم به هانس علاقمند است، با او تماس می‌گیرد. ولی از آن‌جا که هانس خود را موجودی «تک‌همسر» می‌داند، ارتباط خاصی بین آن‌ها شکل نمی‌گیرد. با فرا رسیدن شب لئو با هانس تماس می‌گیرد و می‌گوید که می‌تواند مبلغی در حدود شش مارک به او بدهد. هانس در ضمن صحبت با لئو متوجه می‌شود برادرش روابط دوستانه با تسوپفنر دارد و ملاحظات مذهبی او باعث شده که از ملاقات حضوری با هانس اکراه داشته باشد. این مسئله خشم هانس را بر می‌انگیزد و به لئو می‌گوید که دیگر لازم نیست که برای ملاقات با او به خانه‌اش بیاید. هانس در این میان بارها به گذشته می‌رود و خاطراتش را می‌گوید.

هانس تعریف می‌کند که در خانوادهٔ متمول شنیر که سهامدار تعداد زیادی کسب و کار در آلمان هستند به دنیا آمده است. با این حال خلقیات بخیلانهٔ پدر و مادرش باعث شده بوده که او هیچ گاه بهرهٔ چندانی از این ثروت نبرد. مادر هانس در واپسین روزهای جنگ جهانی دوم باغ آن‌ها را برای تمرین نظامی در اختیار تتمهٔ ارتش نازی قرار می‌دهد. هانس یک برادر کوچکتر به نام لئو دارد که به صورت پسری تودار و مطیع تصویر می‌شود که در زمان روایت داستان کشیش کلیسای کاتولیک شده‌است. خواهر آن‌ها، هنریته، در روزهای آخر جنگ برای خدمت در یک دفاع ضد هوایی همراه تعدادی دیگر از نوجوانان به خارج از شهر ارسال می‌شوند و پس از چندی خبر مرگ آن‌ها به خانوادهٔ شنیر می‌رسد. قلب هانس بارها در طول داستان از یادآوری خواهرش و این که احساسات لطیف او چطور از سوی اعضای خانواده، خصوصا مادر، نادیده گرفته می‌شد، به درد می‌آید.

دربارهٔ آشنایی با ماری، هانس تعریف می‌کند که از دوران مدرسه به او علاقه داشته‌است. پس از آن که هانس ترک تحصیل می‌کند تا به کار دلقکی روی بیاورد، به نوعی از خانواده و طبقهٔ خود طرد می‌شود و در این میان پدر ماری، مارتین درکوم، که مردی چپ‌گراست که هم در دوران نازی‌ها و هم در دوران پساجنگ به حاشیه رانده شده‌است و با گرداندن یک مغازهٔ نوشت‌افزار فروشی گذران زندگی می‌کند، به نوعی برای او نقش مرشد را بازی می‌کند. شبی که ماری در حال آمادگی برای امتحانات نهایی است، در حالی که هانس ۲۱ سال و ماری ۱۹ سال دارد، هانس مخفیانه به اتاق ماری می‌رود و شبی را با او می‌گذراند. فردای آن روز ماری به‌جای شرکت در امتحان در انتظار هانس به کلن می‌گریزد. هانس با پولی که از لئو قرض می‌کند به او ملحق می‌شود و بعد از آن زندگی آن‌ها دائما در سفر در بین مقصدهایی که هانس در آن‌جا برنامه کمدی اجرا می‌کند می‌گذرد. این که هانس حاضر نمی‌شود عقد خود را به صورت کلیسایی و دفتری با ماری رسما ثبت کند و نیز سرباززدنش از این که بچه‌هایشان را با تربیت کاتولیکی بار خواهند آورد، زمینهٔ اختلاف میان هانس و ماری را ایجاد می‌کند. در این خلال ماری به‌طور فزاینده‌ای از هانس فاصلهٔ عاطفی می‌گیرد و به گروه مذهبی زومرویلد که تسوپفنر هم در آن عضویت دارد نزدیک می‌شود. در حالی که شش سال از رابطهٔ هانس و ماری می‌گذرد و هانس برای حفظ ماری حاضر می‌شود تعهدات مذهبی و قانونی مدنظر ماری را به او بدهد، صبح روزی می‌بیند که ماری با نوشتن نامه‌ای او را ترک کرده‌است. هانس تعریف می‌کند که چطور بارها برای ماری نامه نوشته است و تلاش کرده او را برای بازگشت مجاب کند ولی هیچ‌کدام از این نامه‌ها پاسخی دریافت نکرده‌اند.

هانس شنیر دلقک، تنها به اتاق خود در بن، پناه برده‌است و چند ساعت شکست‌های زندگی عاطفی و حرفهایش را جمع‌بندی می‌کند تا بعد برود مانند گدایی بر پله‌های ایستگاه راه‌آهن بنشیند و بازگشت ماری، زن محبوبش را که از دست داده‌است و هم امروز باید از سفر ماه عسل به رم بازگردد، انتظار بکشد (یا به هر حال چنین وانمود کند). داستان در حالی تمام می‌شود که هانس با پودر و روغنی کهنه خودش را گریم می‌کند و با بالشی به عنوان نشست‌گاه و یک گیتار به راه‌‌آهن می‌رود. برای او فقط دو نخ سیگار مانده است که یکی را دود می‌کند و دیگری را در کلاهی کنار خودش می‌گذارد تا رهگذران بدانند علاوه بر پول می‌توانند با سیگار هم به او کمک کنند. دقایقی بعد رهگذری سکه‌ای در کلاه هانس می‌اندازد و هانس به نواختن گیتار و آواز خواندن ادامه می‌دهد.

مسائل اجتماعی[ویرایش]

ظاهراً، این رمان نمایانگر جامعه آلمان تحت تأثیر هیتلر و سال‌های بعد از جنگ است. این داستان زوایای مختلف جامعه از جمله عقاید سیاسی و مذهبی، مسائل زناشویی، تعارضات بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها، تأثیر جنگ بر خانواده‌ها و بسیاری موارد دیگر در آلمان را نقد می‌کند.

کتاب تک‌گویی بلندی، ساخته از «ملاحظات» (یا عقاید) آدمی سرخورده و مایه گرفته از خاطره‌های شخصی است که تنها چند مکالمه تلفنی و ملاقات کوتاه پدر آن را قطع می‌کند. هانس شنیر، برخلاف اکثر شخصیت‌ها در داستان‌های کوتاهی که بول پس از جنگ نوشته‌است، در خانواده‌ای سرمایه دار

به دنیا آمده‌است. استعدادش در کار معرکه‌گیری، از او (در دل جامعه‌ای مرفه) انسانی مرتد ساخته‌است. او به نسلی تعلق دارد که اگرچه جوان‌تر از آن بودند که در آخرین دسته‌های هیتلری نام‌نویسی کنند اما در میان شعارهای ناسیونال سوسیالیستی بزرگ شده‌اند. جامعهٔ نو مرفه‌ آلمان غربی که بر ویرانه‌های آلمان نازی بنا شده‌است، در چشم او به‌طور قطع مشکوک است؛ بدان لحاظ که دست‌اندرکاران آن، که همگی کمابیش بدنامند، امروزه به بهای کمی برای خود وجدان راحت خریداری می‌کنند: حتی مادر او رئیس «کمیته‌ای برای نزدیک ساختن نژادها» است. در حال و هوای بازسازی، کاتولیسیسم به اصطلاح «ترقی‌خواه» که در محافل بورژوایی بن خودنمایی می‌کند، در ریاکاری عمومی سهیم است. همه ترشرویی هانس شنیر بر همین کاتولیسیسم متمرکز است؛ وانگهی انگیخته از دلایلی شخصی است: ماری که مدت شش سال همدم او بود، ترکش گفته‌است تا با یکی از همان «کاتولیک‌های متجدد و سرشار از آینده»، که از دست‌اندرکاران جلو صحنه‌است، ازدواج کند. این ریاکاری منزجرکننده خاص افراد آلمان غربی نیست؛ هانس در خلال داستان تعریف می‌کند که چطور وقتی مسئولان فرهنگی آلمان شرقی که می‌دانستند موضوع نمایش‌های هانس شوخی با دستگاه سیاسی، فرهنگی و مذهبی همسایهٔ غربیشان است، او را برای اجرای آن نمایش‌ها به عنوان بخشی از پروپاگاندای سوسیالیستی به کشورشان دعوت می‌کنند و وقتی هانس به آن‌ها می‌گوید که عناصر نمایش او وام گرفته از مناسبات اجتماعی و فرهنگی محل اجرای نمایش است و لذا مایل است که با خود فضای آلمان شرقی شوخی کند، مسئولان فرهنگی خشمگین شده و عذر او را می‌خواهند.

شنیر مدعی است که رنگ و روغن «صادقانه» چهره معرکه‌گیر را در برابر ریاکاری اجتماعی قرار می‌دهد. اما، دهن کجی دلقک، که با طرز پاسخی زیباشناختی اخلاقی شکل می‌گیرد، مضحک است. مؤخره عجیب و غریبی که طی آن هانس شنیر ورشکستگی خود را با خوش‌رویی به نمایش درمی‌آورد، تصویری حاکی از تسلیم و رضا از هنرمند به دست می‌دهد؛ و آخرین کلام رمان می‌گوید که، با این حال، «به آواز خواندن ادامه داد». عقاید یک دلقک به حق رمان پایان عصر آدناوئر صدر اعظم آلمان است.

بل می‌خواست بر روی نقش کلیسای کاتولیک روم تمرکز کند تا تأثیر آن بر اروپا را نشان دهد. به‌علاوه اخلاقیات و سیاست آن زمان را نشان داد: کلیسا رابطهٔ بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها را محدود ساخت و جامعهٔ آلمان را در زمرهٔ گروه‌های مذهبی دسته‌بندی کرد. اگرچه در این رمان، پروتستان‌ها به عنوان افرادی ثروتمندتر نمایش داده می‌شوند، اما بل نشان می‌دهد که جامعه، به ویژه ازنظر در مسائل سیاسی و اخلاقی، عمدتاً تحت تأثیر کاتولیک‌ها بوده‌است. شخصیت اول داستان، یعنی هانس، از هیچ یک از این دو گروه سودی نمی‌برد. او به گفته خودش یک لامذهب و به تعبیر معشوقه‌اش، ماری، یک «لاادری» است، اما لامذهبی که اقوامی هم کاتولیک و هم پروتستان دارد و در مراسم‌های هردو مذهب شرکت می‌کند (اگرچه عقایدی کاملاً متفاوت با هر دو طرف دارد). حتی با این‌که اجرای موفقی در هنر دلقکی دارد، کارش مورد تأیید گروه‌های سیاسی نیست؛ ولی بعد از آسیب دیدن زانوی چپش، نمی‌تواند به خوبی گذشته اجرا داشته باشد. در پایان، آن دوران را اینگونه توصیف می‌کند: «اگر دوران ما شایسته نامی باشد، باید نامش را عصر فحشا نامید.»

اختلاف ها و دوگانگی ها[ویرایش]

در داستان‌ها تعارضاتی دیده می‌شود؛ اما نویسنده قصد داشته به جای جامعه، بیشتر بر روی شخصیت‌های داستان تمرکز کند. درواقع، این جامعه یا به زبانی دقیق تر، مذهب بود که باعث رفتن معشوقهٔ هانس بعنوانی زنی کاتولیک شد. به علاوه، این رمان نشان می‌دهد که تنها یک مجوز مکتوب، ازدواج یک زوج را قطعی می‌کند. دومین تعارض مهم این کتاب، شخصیت هانس دربرابر خودش می‌باشد. هانس یک ایدئولوژی مشخص دربارهٔ زندگی دارد. اما بعد از رفتن ماری، او درمانده می‌شود. با خودش حرف می‌زند و از نظر روانی، بیمار می‌شود. برای مثال، وقتی می‌خواهد خودش را گریم کند، چند دقیقه در آینه به خودش زل می‌زند و فکر می‌کند آن شخص، کس دیگری است و دچار نوعی فوبیا می‌شود. جدا از این، او به راحتی می‌تواند پیشنهاد پدرش را بپذیرد یا به دوستی برادرش، لئو، با تروپسفنر اهمیت چندانی ندهد اما به خودش وفادار است و عقایدش را بخاطر پول نمی‌فروشد. در این زمان، هانس با تسوپفنر و حتی ماری دچار تعارض می‌شود. به‌علاوه، بخاطر مسائل مالی و گذشته، تعارضاتی با پدر و برادرش نیز دارد. از سوی دیگر در داستان اشاره می‌شود که ماری دو مرتبه سقط جنین داشته‌است و ظاهراً بدون آن که هانس مشکلی تناسلی داشته باشد، رحم ماری نمی‌تواند جنین را نگه دارد. ولی هانس در کابوس‌هایی که از زندگی مشترک ماری با تسوپفنر می‌بیند، آن‌ها را صاحب فرزند تصور می‌کند. البته تمام این‌ها با توجه به این که راوی در ابتدای داستان اشاره می‌کند که بعد از این که ماری او را ترک کرده‌است، مالیخولیا در او پیشرفت کرده‌است، قابل توجیه است.

انتشار در ایران[ویرایش]

چاپ‌های اول، دوم و سوم این کتاب در ایران قبل از انقلاب اسلامی به ترتیب در سال‌های ۱۳۴۹، ۱۳۵۳ و ۱۳۵۷ با ترجمهٔ شریف لنکرانی توسط شرکت سهامی کتاب‌های جیبی صورت گرفت. بعد از انقلاب اسلامی در ایران، مؤسسات نشری دیگری ترجمهٔ شریف لنکرانی را انتشار دادند که از جملهٔ آن‌ها موسسه انتشاراتی امیرکبیر است. همچنین ترجمهٔ محمد اسماعیل‌زاده از این اثر توسط نشر چشمه منتشر گردیده است و همچنین انتشارات پرثوآ . شرکت نوار نسخهٔ صوتی ترجمهٔ شریف لنکرانی را با صدای علی عمرانی منتشر کرده‌است. گفتنی است که در نسخه‌های چاپ شده بعد از انقلاب بعضی از بخش‌های این کتاب که ارجاعات جنسی داشته‌اند، سانسور شده، یا ترجمهٔ آن‌ها با مختصری تصرف صورت گرفته‌است [۵].

واکنش‌ها[ویرایش]

بعد از انتشار کتاب در سال ۱۹۶۳، بخاطر نگاه منفی آن به کلیسای کاتولیک، بین مطبوعات بحث و جدل درگرفت. دیدگاه آزاداندیش بل راجع به مذهب و مسائل اجتماعی خشم محافظه کاران را در آلمان برانگیخت.[۶] حتی در سال ۱۹۷۲، مطبوعات محافظه کار جایزه نوبل بل را مورد حمله قرار دادند و بیان کردند که این جایزه تنها به «رادیکال‌های چپ و لیبرال‌ها» اعطا شده‌است.[۶]

منابع[ویرایش]

  1. ↑ پرش به بالا به:۱٫۰ ۱٫۱ https://www.goodreads.com/book/show/2143014._
  2. ↑ https://www.goodreads.com/book/show/326272._
  3. ↑ https://www.thoughtco.com/nobel-prize-in-literature-winners-4084778

عقاید یک دلقک

عقاید یک دلقک

۱۵ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

برای اقتباس سینمایی از این اثر، عقاید یک دلقک (فیلم ۱۹۷۶) را ببینید.

برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکی‌پدیا برای ارجاع به منابع، با ارائهٔ منابع معتبر به بهبود این مقاله کمک کنید. مطالب بی‌منبع را می‌توان به چالش کشید و حذف کرد.
(چگونگی و زمان حذف پیام این الگو را بدانید)

عقاید یک دلقک

جلد چاپ نخست کتاب

نویسنده(ها)هانریش بل

عنوان اصلیAnsichten eines Clowns

کشورآلمان

زبانآلمانی

تاریخ نشر

۱۹۶۳

عقاید یک دلقک (به آلمانی: Ansichten eines Clowns)، کتابی نوشتهٔ هاینریش بل نویسندهٔ آلمانی است که در ۱۹۶۳ نوشته شده‌است.

این کتاب توسط شریف لنکرانی،[۱] محمد اسماعیل‌زاده[۲] به زبان فارسی ترجمه شده‌است. هاینریش بل با نوشتن این کتاب موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۲ شد [۳]. همچنین در سال ۱۹۷۶ وویکش یاسنی کارگردان اهل جمهوری چک فیلمی از این رمان ساخته است [۴].

خلاصه داستان[ویرایش]

این کتاب دربارهٔ دلقکی به نام هانس شنیر است که معشوقه‌اش، ماری، او را بابت دلایل مذهبی ترک کرده و وارد رابطه با مردی کاتولیک به نام هربرت تسوپفنر شده‌است که دارای نفوذ مذهبی و سیاسی قابل توجهی است. هانس به همین دلیل دچار افسردگی شده و مرض‌های همیشگی‌اش، مالیخولیا و سردرد تشدید یافته. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آورده‌ است. به قول خودش «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می‌کند». فقط دو چیز این دردها را تسکین می‌دهند: مشروب و ماری. مشروب یک تسکین موقتیست ولی ماری نه؛ ولی او رفته. سراسر داستان روایت چند ساعتی است که هانس شنیر از بوخوم به زادگاهش بن باز می‌گردد و بعد از ناامیدی عاطفی و حس تنهایی و فقری که به او دست می‌دهد برای اجرا با گیتار به ایستگاه راه‌آهن بن می‌رود. در خلال این مدت او به صورت نامنظم و غیرخطی خاطراتی را تعریف می‌کند که برای خواننده روشن می‌کند که چطور وضعیت او به این‌جا کشیده است.[۱]

داستان از جایی شروع می‌شود که زانوی هانس در اجرای ضعیف و رقت انگیزی که در شهر بوخوم داشته‌است مجروح می‌شود. کسی که نمایش را به او سفارش داده مردی به نام کاسترت است که برای خیریه‌های مذهبی کار می‌کند. کاسترت نه تنها دستمزد هانس را کم‌تر از مقداری که پیش‌تر با او توافق کرده‌است می‌پردازد، بلکه نقدی تند علیه نمایش ضعیف او می‌نویسد و با این کار موجی از رسوایی هنری برای هانس پدید می‌آید که منجر به کنسل شدن برنامه‌های آیندهٔ او به صورت یک‌طرفه می‌گردد.

در بازگشت به بن، هانس که آدم ولخرجی است، جز یک سکهٔ یک مارکی، که آن هم در خلال داستان با پرتاب کردن به بیرون از پنجره از دست می‌دهد، چیزی ندارد. به همین دلیل دفترچه تلفنش را باز می‌کند و شروع به تماس با آشنایان می‌گیرد. هانس نخستین بار به کینکل تلفن می‌کند و با خشم به او می‌گوید این که ماری برای بودن با مردی دیگر او را ترک کرده‌است، مصداق فحشا است و تهدید می‌کند اعضای گروه کاتولیکی که ماری را از او جدا کرده‌اند، خواهد کشت. هانس سپس با برادرش لئو که چندی است مذهب خود را از پروتستانیسم به کاتولیسیزم تغییر داده است تلفن می‌کند. مردی که ظاهراً منشی کلیسا هست دو مرتبه تلفن را بر می‌دارد و می‌گوید که افراد کلیسا در حال صرف وعدهٔ ناهار هستند. کشیش زومرویلد، از اعضای گروه کاتولیکی که هانس او را سخت در این که ماری ترکش کرده‌است مقصر می‌داند، با هانس تماس می‌گیرد و سعی می‌کند آتش خشم او او را فروبنشاند و به او توصیه می‌کند که ماری را فراموش کند و زن دیگری را وارد زندگی خود کند. هانس در حین مشاجرهٔ تلفنی با زومرویلد متوجه می‌شود که ماری در آن هنگام با تسوپفنر برای ماه عسل به رم رفته است، مقصدی که به دلیل حضور پاپ در آن‌جا ماری قبلا پیشنهاد هانس برای سفر به آن را رد کرده بود. در همین اثنا تسونرر، مدیر برنامه‌های هانس، به او تلفن کرده و می‌گوید پس از اجرای ضعیفی که در بوخوم داشته باید لااقل شش ماه را دور از صحنه به سر برد. هانس که تا قبل از آن از افسردگی عاطفی و مالیخولیا در رنج بوده‌است، با شنیدن این خبر پی می‌برد که در مخمصهٔ بی‌پولی هم گرفتار شده‌است و با خود می‌اندیشد که از چه کسانی می‌تواند پول قرض کند. در همین اثنا پدر هانس به او سر می‌زند و پیشنهاد می‌دهد که برای تحصیل در هنرپیشگی کمدی به آموزشگاه برود و متعهد به پرداخت هزینهٔ تحصیل او می‌شود. بعد از آن که هانس این پیشنهاد را رد می‌کند، با وجود لحظات نسبتا پراحساسی که بین پدر و پسر سپری می‌شود، پدر هانس می‌گوید که تنها حاضر است مبلغ اندکی به او کمک مالی بدهد. با رفتن پدر، مونیکا زیلوز، زنی از گروه کاتولیکی که از قرار معلوم به هانس علاقمند است، با او تماس می‌گیرد. ولی از آن‌جا که هانس خود را موجودی «تک‌همسر» می‌داند، ارتباط خاصی بین آن‌ها شکل نمی‌گیرد. با فرا رسیدن شب لئو با هانس تماس می‌گیرد و می‌گوید که می‌تواند مبلغی در حدود شش مارک به او بدهد. هانس در ضمن صحبت با لئو متوجه می‌شود برادرش روابط دوستانه با تسوپفنر دارد و ملاحظات مذهبی او باعث شده که از ملاقات حضوری با هانس اکراه داشته باشد. این مسئله خشم هانس را بر می‌انگیزد و به لئو می‌گوید که دیگر لازم نیست که برای ملاقات با او به خانه‌اش بیاید. هانس در این میان بارها به گذشته می‌رود و خاطراتش را می‌گوید.

هانس تعریف می‌کند که در خانوادهٔ متمول شنیر که سهامدار تعداد زیادی کسب و کار در آلمان هستند به دنیا آمده است. با این حال خلقیات بخیلانهٔ پدر و مادرش باعث شده بوده که او هیچ گاه بهرهٔ چندانی از این ثروت نبرد. مادر هانس در واپسین روزهای جنگ جهانی دوم باغ آن‌ها را برای تمرین نظامی در اختیار تتمهٔ ارتش نازی قرار می‌دهد. هانس یک برادر کوچکتر به نام لئو دارد که به صورت پسری تودار و مطیع تصویر می‌شود که در زمان روایت داستان کشیش کلیسای کاتولیک شده‌است. خواهر آن‌ها، هنریته، در روزهای آخر جنگ برای خدمت در یک دفاع ضد هوایی همراه تعدادی دیگر از نوجوانان به خارج از شهر ارسال می‌شوند و پس از چندی خبر مرگ آن‌ها به خانوادهٔ شنیر می‌رسد. قلب هانس بارها در طول داستان از یادآوری خواهرش و این که احساسات لطیف او چطور از سوی اعضای خانواده، خصوصا مادر، نادیده گرفته می‌شد، به درد می‌آید.

دربارهٔ آشنایی با ماری، هانس تعریف می‌کند که از دوران مدرسه به او علاقه داشته‌است. پس از آن که هانس ترک تحصیل می‌کند تا به کار دلقکی روی بیاورد، به نوعی از خانواده و طبقهٔ خود طرد می‌شود و در این میان پدر ماری، مارتین درکوم، که مردی چپ‌گراست که هم در دوران نازی‌ها و هم در دوران پساجنگ به حاشیه رانده شده‌است و با گرداندن یک مغازهٔ نوشت‌افزار فروشی گذران زندگی می‌کند، به نوعی برای او نقش مرشد را بازی می‌کند. شبی که ماری در حال آمادگی برای امتحانات نهایی است، در حالی که هانس ۲۱ سال و ماری ۱۹ سال دارد، هانس مخفیانه به اتاق ماری می‌رود و شبی را با او می‌گذراند. فردای آن روز ماری به‌جای شرکت در امتحان در انتظار هانس به کلن می‌گریزد. هانس با پولی که از لئو قرض می‌کند به او ملحق می‌شود و بعد از آن زندگی آن‌ها دائما در سفر در بین مقصدهایی که هانس در آن‌جا برنامه کمدی اجرا می‌کند می‌گذرد. این که هانس حاضر نمی‌شود عقد خود را به صورت کلیسایی و دفتری با ماری رسما ثبت کند و نیز سرباززدنش از این که بچه‌هایشان را با تربیت کاتولیکی بار خواهند آورد، زمینهٔ اختلاف میان هانس و ماری را ایجاد می‌کند. در این خلال ماری به‌طور فزاینده‌ای از هانس فاصلهٔ عاطفی می‌گیرد و به گروه مذهبی زومرویلد که تسوپفنر هم در آن عضویت دارد نزدیک می‌شود. در حالی که شش سال از رابطهٔ هانس و ماری می‌گذرد و هانس برای حفظ ماری حاضر می‌شود تعهدات مذهبی و قانونی مدنظر ماری را به او بدهد، صبح روزی می‌بیند که ماری با نوشتن نامه‌ای او را ترک کرده‌است. هانس تعریف می‌کند که چطور بارها برای ماری نامه نوشته است و تلاش کرده او را برای بازگشت مجاب کند ولی هیچ‌کدام از این نامه‌ها پاسخی دریافت نکرده‌اند.

هانس شنیر دلقک، تنها به اتاق خود در بن، پناه برده‌است و چند ساعت شکست‌های زندگی عاطفی و حرفهایش را جمع‌بندی می‌کند تا بعد برود مانند گدایی بر پله‌های ایستگاه راه‌آهن بنشیند و بازگشت ماری، زن محبوبش را که از دست داده‌است و هم امروز باید از سفر ماه عسل به رم بازگردد، انتظار بکشد (یا به هر حال چنین وانمود کند). داستان در حالی تمام می‌شود که هانس با پودر و روغنی کهنه خودش را گریم می‌کند و با بالشی به عنوان نشست‌گاه و یک گیتار به راه‌‌آهن می‌رود. برای او فقط دو نخ سیگار مانده است که یکی را دود می‌کند و دیگری را در کلاهی کنار خودش می‌گذارد تا رهگذران بدانند علاوه بر پول می‌توانند با سیگار هم به او کمک کنند. دقایقی بعد رهگذری سکه‌ای در کلاه هانس می‌اندازد و هانس به نواختن گیتار و آواز خواندن ادامه می‌دهد.

مسائل اجتماعی[ویرایش]

ظاهراً، این رمان نمایانگر جامعه آلمان تحت تأثیر هیتلر و سال‌های بعد از جنگ است. این داستان زوایای مختلف جامعه از جمله عقاید سیاسی و مذهبی، مسائل زناشویی، تعارضات بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها، تأثیر جنگ بر خانواده‌ها و بسیاری موارد دیگر در آلمان را نقد می‌کند.

کتاب تک‌گویی بلندی، ساخته از «ملاحظات» (یا عقاید) آدمی سرخورده و مایه گرفته از خاطره‌های شخصی است که تنها چند مکالمه تلفنی و ملاقات کوتاه پدر آن را قطع می‌کند. هانس شنیر، برخلاف اکثر شخصیت‌ها در داستان‌های کوتاهی که بول پس از جنگ نوشته‌است، در خانواده‌ای سرمایه دار

به دنیا آمده‌است. استعدادش در کار معرکه‌گیری، از او (در دل جامعه‌ای مرفه) انسانی مرتد ساخته‌است. او به نسلی تعلق دارد که اگرچه جوان‌تر از آن بودند که در آخرین دسته‌های هیتلری نام‌نویسی کنند اما در میان شعارهای ناسیونال سوسیالیستی بزرگ شده‌اند. جامعهٔ نو مرفه‌ آلمان غربی که بر ویرانه‌های آلمان نازی بنا شده‌است، در چشم او به‌طور قطع مشکوک است؛ بدان لحاظ که دست‌اندرکاران آن، که همگی کمابیش بدنامند، امروزه به بهای کمی برای خود وجدان راحت خریداری می‌کنند: حتی مادر او رئیس «کمیته‌ای برای نزدیک ساختن نژادها» است. در حال و هوای بازسازی، کاتولیسیسم به اصطلاح «ترقی‌خواه» که در محافل بورژوایی بن خودنمایی می‌کند، در ریاکاری عمومی سهیم است. همه ترشرویی هانس شنیر بر همین کاتولیسیسم متمرکز است؛ وانگهی انگیخته از دلایلی شخصی است: ماری که مدت شش سال همدم او بود، ترکش گفته‌است تا با یکی از همان «کاتولیک‌های متجدد و سرشار از آینده»، که از دست‌اندرکاران جلو صحنه‌است، ازدواج کند. این ریاکاری منزجرکننده خاص افراد آلمان غربی نیست؛ هانس در خلال داستان تعریف می‌کند که چطور وقتی مسئولان فرهنگی آلمان شرقی که می‌دانستند موضوع نمایش‌های هانس شوخی با دستگاه سیاسی، فرهنگی و مذهبی همسایهٔ غربیشان است، او را برای اجرای آن نمایش‌ها به عنوان بخشی از پروپاگاندای سوسیالیستی به کشورشان دعوت می‌کنند و وقتی هانس به آن‌ها می‌گوید که عناصر نمایش او وام گرفته از مناسبات اجتماعی و فرهنگی محل اجرای نمایش است و لذا مایل است که با خود فضای آلمان شرقی شوخی کند، مسئولان فرهنگی خشمگین شده و عذر او را می‌خواهند.

شنیر مدعی است که رنگ و روغن «صادقانه» چهره معرکه‌گیر را در برابر ریاکاری اجتماعی قرار می‌دهد. اما، دهن کجی دلقک، که با طرز پاسخی زیباشناختی اخلاقی شکل می‌گیرد، مضحک است. مؤخره عجیب و غریبی که طی آن هانس شنیر ورشکستگی خود را با خوش‌رویی به نمایش درمی‌آورد، تصویری حاکی از تسلیم و رضا از هنرمند به دست می‌دهد؛ و آخرین کلام رمان می‌گوید که، با این حال، «به آواز خواندن ادامه داد». عقاید یک دلقک به حق رمان پایان عصر آدناوئر صدر اعظم آلمان است.

بل می‌خواست بر روی نقش کلیسای کاتولیک روم تمرکز کند تا تأثیر آن بر اروپا را نشان دهد. به‌علاوه اخلاقیات و سیاست آن زمان را نشان داد: کلیسا رابطهٔ بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها را محدود ساخت و جامعهٔ آلمان را در زمرهٔ گروه‌های مذهبی دسته‌بندی کرد. اگرچه در این رمان، پروتستان‌ها به عنوان افرادی ثروتمندتر نمایش داده می‌شوند، اما بل نشان می‌دهد که جامعه، به ویژه ازنظر در مسائل سیاسی و اخلاقی، عمدتاً تحت تأثیر کاتولیک‌ها بوده‌است. شخصیت اول داستان، یعنی هانس، از هیچ یک از این دو گروه سودی نمی‌برد. او به گفته خودش یک لامذهب و به تعبیر معشوقه‌اش، ماری، یک «لاادری» است، اما لامذهبی که اقوامی هم کاتولیک و هم پروتستان دارد و در مراسم‌های هردو مذهب شرکت می‌کند (اگرچه عقایدی کاملاً متفاوت با هر دو طرف دارد). حتی با این‌که اجرای موفقی در هنر دلقکی دارد، کارش مورد تأیید گروه‌های سیاسی نیست؛ ولی بعد از آسیب دیدن زانوی چپش، نمی‌تواند به خوبی گذشته اجرا داشته باشد. در پایان، آن دوران را اینگونه توصیف می‌کند: «اگر دوران ما شایسته نامی باشد، باید نامش را عصر فحشا نامید.»

اختلاف ها و دوگانگی ها[ویرایش]

در داستان‌ها تعارضاتی دیده می‌شود؛ اما نویسنده قصد داشته به جای جامعه، بیشتر بر روی شخصیت‌های داستان تمرکز کند. درواقع، این جامعه یا به زبانی دقیق تر، مذهب بود که باعث رفتن معشوقهٔ هانس بعنوانی زنی کاتولیک شد. به علاوه، این رمان نشان می‌دهد که تنها یک مجوز مکتوب، ازدواج یک زوج را قطعی می‌کند. دومین تعارض مهم این کتاب، شخصیت هانس دربرابر خودش می‌باشد. هانس یک ایدئولوژی مشخص دربارهٔ زندگی دارد. اما بعد از رفتن ماری، او درمانده می‌شود. با خودش حرف می‌زند و از نظر روانی، بیمار می‌شود. برای مثال، وقتی می‌خواهد خودش را گریم کند، چند دقیقه در آینه به خودش زل می‌زند و فکر می‌کند آن شخص، کس دیگری است و دچار نوعی فوبیا می‌شود. جدا از این، او به راحتی می‌تواند پیشنهاد پدرش را بپذیرد یا به دوستی برادرش، لئو، با تروپسفنر اهمیت چندانی ندهد اما به خودش وفادار است و عقایدش را بخاطر پول نمی‌فروشد. در این زمان، هانس با تسوپفنر و حتی ماری دچار تعارض می‌شود. به‌علاوه، بخاطر مسائل مالی و گذشته، تعارضاتی با پدر و برادرش نیز دارد. از سوی دیگر در داستان اشاره می‌شود که ماری دو مرتبه سقط جنین داشته‌است و ظاهراً بدون آن که هانس مشکلی تناسلی داشته باشد، رحم ماری نمی‌تواند جنین را نگه دارد. ولی هانس در کابوس‌هایی که از زندگی مشترک ماری با تسوپفنر می‌بیند، آن‌ها را صاحب فرزند تصور می‌کند. البته تمام این‌ها با توجه به این که راوی در ابتدای داستان اشاره می‌کند که بعد از این که ماری او را ترک کرده‌است، مالیخولیا در او پیشرفت کرده‌است، قابل توجیه است.

انتشار در ایران[ویرایش]

چاپ‌های اول، دوم و سوم این کتاب در ایران قبل از انقلاب اسلامی به ترتیب در سال‌های ۱۳۴۹، ۱۳۵۳ و ۱۳۵۷ با ترجمهٔ شریف لنکرانی توسط شرکت سهامی کتاب‌های جیبی صورت گرفت. بعد از انقلاب اسلامی در ایران، مؤسسات نشری دیگری ترجمهٔ شریف لنکرانی را انتشار دادند که از جملهٔ آن‌ها موسسه انتشاراتی امیرکبیر است. همچنین ترجمهٔ محمد اسماعیل‌زاده از این اثر توسط نشر چشمه منتشر گردیده است و همچنین انتشارات پرثوآ . شرکت نوار نسخهٔ صوتی ترجمهٔ شریف لنکرانی را با صدای علی عمرانی منتشر کرده‌است. گفتنی است که در نسخه‌های چاپ شده بعد از انقلاب بعضی از بخش‌های این کتاب که ارجاعات جنسی داشته‌اند، سانسور شده، یا ترجمهٔ آن‌ها با مختصری تصرف صورت گرفته‌است [۵].

واکنش‌ها[ویرایش]

بعد از انتشار کتاب در سال ۱۹۶۳، بخاطر نگاه منفی آن به کلیسای کاتولیک، بین مطبوعات بحث و جدل درگرفت. دیدگاه آزاداندیش بل راجع به مذهب و مسائل اجتماعی خشم محافظه کاران را در آلمان برانگیخت.[۶] حتی در سال ۱۹۷۲، مطبوعات محافظه کار جایزه نوبل بل را مورد حمله قرار دادند و بیان کردند که این جایزه تنها به «رادیکال‌های چپ و لیبرال‌ها» اعطا شده‌است.[۶]

منابع[ویرایش]

  1. ↑ پرش به بالا به:۱٫۰ ۱٫۱ https://www.goodreads.com/book/show/2143014._
  2. ↑ https://www.goodreads.com/book/show/326272._
  3. ↑ https://www.thoughtco.com/nobel-prize-in-literature-winners-4084778

نادر برهانی‌مرند

نادر برهانی‌مرند

افزودن زبان‌ها

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

نادر برهانی‌مرند

زمینه فعالیتتئاتر

تولد۱۳۴۹

محل زندگیتهران

ملیتایرانی

پیشهنویسنده، کارگردان و بازیگر

نادر برهانی‌مرند زاده ۱۳۴۹، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر اهل ایران است.[۱][۲][۳][۴][۵]

زندگی‌نامه[ویرایش]

وی دارای کارشناسی مدرک نمایش با گرایش ادبیات نمایشی و کارشناسی ارشد نمایش با گرایش بازیگری و کارگردانی را از دانشکده سینما و تئاتر دانشکده هنر دریافت نموده‌است.

فعالیت[ویرایش]

  • عضو شورای عالی تئاتر فجر
  • عضو شورای سیاست گذاری رادیو نمایش
  • عضو کمیته آموزش صدا
  • مدیر دفتر ادبیات نمایشی مرکز هنرهای نمایشی رادیو
  • مدیر گروه نمایش و ادبیات «رادیو نمایش»
  • مدیر و سردبیری برنامه‌های رادیویی «جمعه‌ها با تئاتر»، «پرده دوم»، «در آدینه با نمایش»، «گفتگوی هنر»، «نمایش اقتصاد»، «از رمان تا نمایش»، «کارنامه»"

بازیگر تئاتر[ویرایش]

  • در منطقه جنگی
  • پالتو
  • آلین یازی سی
  • المیرا در آتش
  • شبهای آوینیون
  • شب‌های انتظار
  • مرد مومی
  • جزیره

کارگردانی تئاتر[ویرایش]

  • زندگی
  • پائیز
  • تولد
  • چیستا
  • مرغابی وحشی
  • تهران زیر بال فرشتگان
  • کابوس‌های یک پیرمرد بازنشستهٔ ترسو
  • رومولوس
  • رؤیای هالیوود
  • نوشته
  • جزیره
  • مرد مومی
  • شکارگاه ممنوع
  • تیغ کهنه
  • نسیم حضور
  • یک راز کوچک
  • باغ زیتون

نویسندگی تئاتر[ویرایش]

  • ببین چه برفی می‌آید
  • باران اگر بخواهد
  • تنهاترین زیبای مرده
  • اپیزودهای مرگبار
  • تولد
  • پاییز
  • چیستا
  • تهران زیر بال فرشتگان
  • خانه غزل‌خوان
  • داستانهای شگفت واقعی واقعی واقعی
  • کمپ ۱۳
  • برای سایه نوشتنها
  • کابوسهای یک پیرمرد خائن ترسو

جوایز

جزیره شاتر (فیلم)

جزیره شاتر (فیلم)

۵۷ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

جزیره شاتر
Shutter Island

کارگردانمارتین اسکورسیزی

تهیه‌کننده
بردلی جی. فیشر
آرنی مسر
مایک مدووی

نویسندهرمان: دنیس لهان
فیلم‌نامه: لیتا کالوگریدیس

بازیگرانلئوناردو دی کاپریو
مارک روفالو
بن کینگزلی
میشل ویلیامز
امیلی مورتیمر
پاتریشا کلارکسون
روبی جرینز

فیلم‌برداررابرت ریچاردسون

تدوین‌گرتلما شونمیکر

شرکت
تولید

فینیکس پیکچرز
اپین وی پروداکشنز
سیکلیا پروداکشنز

توزیع‌کنندهپارامونت پیکچرز
دریم ورکس

تاریخ‌های انتشار

۱۹ فوریه ۲۰۱۰

مدت زمان

۱۳۸ دقیقه

کشورایالات متحده

زبانانگلیسی

هزینهٔ فیلم۸۰ میلیون دلار

فروش گیشه۲۹۴٬۸۰۴٬۱۹۵ میلیون دلار

جزیره شاتر (به انگلیسی: Shutter Island) یک فیلم نئو-نوآر و تریلر روان‌شناختی، به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و محصول سال ۲۰۱۰ ایالت متحده آمریکا است. فیلم‌نامه این فیلم توسط لایاتا کالوگریدیس بر اساس رمانی به همین نام نوشته دنیس لهان به رشته تحریر درآمده است. در این فیلم لئوناردو دی کاپریو همانند سه فیلم قبلی اسکورسیزی یعنی دار و دسته‌های نیویورکی، هوانورد و رفتگان در نقش اصلی حضور دارد.

این فیلم محصول کمپانی پارامونت و کلمبیا است و برخلاف سه فیلم قبلی این کارگردان چیره‌دست با بازیگر ثابتش دی‌کاپریو، که مضامین گوناگونی چون جنایی، مافیایی، تاریخی و بیوگرافی را تجربه کرده‌بودند این بار فیلم جدیدشان، جنبه‌ای هیجانی-دلهره‌آور و تاحدودی ترسناک دارد.

این فیلم فروش خوبی داشت و با استقبال خوبی از سوی مردم و منتقدین مواجه شد.

داستان[ویرایش]

در سال ۱۹۵۴ دو مارشال ایالات متحده، تِدی دانیلز (لئوناردو دی‌کاپریو) و همکار جدیدش چاک ایول (مارک رافالو)، برای بررسی فرار یک بیمار روانی خطرناک، راشل سولاندو (امیلی مورتیمر)، از بیمارستانی در «جزیره شاتر» در نزدیکی بوستون با کشتی به این جزیره مسافرت می‌کنند. در هنگام ورود به این جزیره، تِدی با رفتارهای ناخوشایندی از طرف پلیس مستقر در جزیره روبرو می‌شود. تِدی همسر خود را در یک آتش‌سوزی عمدی که توسط یک مجرم روانی بنام «اندرو لدیس» (که او هم در همین جزیره نگهداری می‌شود) از دست داده‌است. رفتارهای غیرعادی توسط رئیس بیمارستان روانی، دکتر جان کاولی (بن کینگزلی)، ادامه می‌یابد. در ادامه، او احساس می‌کند که همه افراد داخل جزیره به نحوی در یک بازی (که صرفاً برای وی طراحی شده‌است!) بازی می‌کنند. رفتارهای غیرعادی به همراه هوای طوفانی جزیره باعث می‌شود تا بیماری میگرن تِدی اوج بگیرد و در حین سردردهای مزمن میگرنی، تصاویر مربوط به آزادسازی اردوگاه داخائو و کشتار محافظان آلمانی آن (به دست وی و سایر نیروهای آمریکایی همرزمش) در ذهنش نقش می‌بندند. او همچنین تصاویر محو و وهم آلودی از همسرش مشاهده می‌کند که به وی می‌گوید سولاندو و همچنین لادیس همچنان در جزیره می‌باشند و از وی می‌خواهد که به جستجویش ادامه دهد.[۱]

تدی و چاک متوجه می‌شوند که سولاندو بدون هیچ توضیحی پیدا شده‌است، و باعث می‌شود تا تدی وارد بند C شوند. تدی با جورج نویس، بیماری در یک سلول انفرادی روبرو می‌شود که ادعا می‌کند پزشکان در حال آزمایش روی بیماران هستند و برخی از آن‌ها برای عمل لوبوتومی به فانوس دریایی منتقل می‌شوند. نویس به او هشدار می‌دهد که همه افراد جزیره، از جمله چاک، در حال انجام دسیسه‌ای پیچیده هستند که برای تدی طراحی شده‌ است.

تدی دوباره با چاک روبرو می‌شود و هردو از سمت صخره‌ها به سوی فانوس دریایی می‌روند. آن‌ها از هم جدا می‌شوند اما کمی بعد تدی چاک را درحالیکه روی صخره‌ها افتاده است می‌بیند. اما هنگامی‌که او از صخره‌ها پایین می‌رود، اثری از او نیست. در این حین او غاری را پیدا می‌کند که در آن یک زن پنهان شده و ادعا می‌کند که راشل سولاندوی واقعی است. او ادعا می‌کند سابقاَ روانپزشک یک تیمارستان بوده است و مشغول تحقیق برروی آزمایشاتی مربوط به داروهای روانگردان و لوبوتومی جهت کشف تکنیک‌های کنترل ذهن بوده است. اما قبل از اینکه بتواند یافته‌های خود را به مقامات گزارش دهد، او را به عنوان یک بیمار در اشکلیف زندانی کردند. تدی به بیمارستان برمی‌گردد، اما هیچ مدرکی مبنی بر حضور چاک در آنجا پیدا نمی‌کند.

تدی که حالا مطمئن است که چاک را به فانوس دریایی برده‌اند، تصمیم می‌گیرد تا وارد فانوس شود، اما وقتی وارد آنجا می‌شود، متوجه می‌شود که کاولی از قبل منتظر او بوده است. کاولی توضیح می‌دهد که تدی در واقع همان اندرو لیدیس،"خطرناک‌ترین بیمار" آن‌ها است که به دلیل قتل همسر افسرده‌ و دیوانه‌ی خود دولورس که فرزندانشان را غرق کرده بود، در بند C زندانی شده است. ادوارد دانیلز و راشل سولاندو در واقع واروواژه‌های اندرو لیدیس و دولورس چانال هستند و دختر کوچکی که لیدیس در رویاهایش مکرراً می‌دید در واقع دخترش راشل است. کاولی همچنین فاش می‌کند که اندرو بود که دو هفته پیش به نایس حمله کرده و او را لیدیس خطاب کرد. به گفته کاولی، حوادث چند روز گذشته برای درمان جنون ناشی از توطئه اندرو طراحی شده است تا بتواند نقش تدی دنیلز را بازی کند. کارکنان تیمارستان همه بخشی از این آزمایش بودند، از جمله لستر شین که در نقش چاک ایول و یک پرستار که در نقش راشل سولاندو ظاهر شده است. میگرن اندرو و توهمات او از "راشل سولاندوی واقعی" در واقع ناشی از علائم ترک دارو بود. اندرو که غرق در خاطراتی که اتفاق افتاده است شده، بیهوش می‌شود.

او در تیمارستانی زیر نظر کاولی، شین، زندانبان و پرستاری که نقش راشل سولاندو را بازی می‌کرد به هوش می‌آید. وقتی از او سوال می‌شود، تمام حقیقت را به صورت معقول بازگو می‌کند و باعث رضایت پزشکان می‌شود. کاولی خاطرنشان می‌کند که آن ها ۹ ماه قبل نیز به این حالت رسیده بودند، اما اندرو پس رفت کرد. او هشدار می‌دهد که این آخرین فرصت اندرو خواهد بود. در غیر این‌صورت، آن‌ها مجبورند که او‌‌ را لوبوتومی کنند.

مدتی بعد، اندرو در محوطه‌ی تیمارستان با شین مشغول گفت‌وگو است، اما دوباره او را "چاک" صدا می‌زند و می‌گوید که آن‌ها باید جزیره را ترک کنند. شین سرش را به نشانه‌ی عدم موفقیت تکان می دهد و کاولی چیزی را به‌طور نامفهوم به ناهرینگ و زندانبان می‌گوید و سپس زندانبان به خدمتکاران اشاره می‌کند تا اندرو را برای عمل لوبوتومی ببرند. اندرو قبل از اینکه برود از شین می‌پرسد که آیا " زندگی کردن به‌عنوان یک فرد پَست بدتر است یا مردن به‌عنوان یک انسان خوب؟" شین مات و مبهوت اندرو را "تدی" صدا می‌زند اما به اسم تدی واکنشی نشان نمی‌دهد و مشخص می‌شود که او هنوز اندرو است و با خواست خودش می‌خواهد که لوبوتومی شود. در حالیکه اندرو در حال رفتن برای انجام عمل لوبوتومی است، دوربین فانوس دریایی را نشان می‌دهد.

بازیگران

تابو (مجموعه تلویزیونی)

تابو (مجموعه تلویزیونی)

۲۵ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

تابو

ژانردرام

سازندهتام هاردی
چیپس هاردی
استیون نایت

نویسندهاستیون نایت
تام هاردی
امیلی بالو

کارگردانکریستوفر نایهولم
آندرس انگستروم

بازیگرانتام هاردی
اونا چاپلین
دیوید هایمن
مایکل کلی
جاناتان پرایس
جسی باکلی
ادوارد هاگ
جفرسون هال
تام هولندر
مارک گیتیس
انتان الکساندر

کشور سازندهبریتانیا

زبان اصلیانگلیسی

تولید

تهیه‌کننده‌هاتیم بریکنل
ریدلی اسکات
چیپس هاردی (مشاور تولید)

مدت۶۰ دقیقه

پخش

شبکهٔ اصلیبی‌بی‌سی وان و اف‌ایکس

وبگاه

تابو(بازیگر اصلی:تام هاردی) (به انگلیسی: Taboo) یک مجموعهٔ تلویزیونی بریتانیایی به کارگردانی کریستوفر ناینهولام، که با همکاری دو شبکه تلویزیونی FX و BBC ساخته شد، با روایتی از سال ۱۸۱۳ و داستان شخصیتی بنام جیمز دلینی با بازی تام هاردی است که بعد از گذران ۱۰ سال زندگی در آفریقا، به همراه ۱۴ الماسی که بدست آورده‌است به لندن بازمی‌گردد تا بیشتر دربارهٔ کسب و کار به ارث مانده از پدرش بداند و به دنبال انتقام قتل وی برود. او با ممانعت از فروش کسب و کار خانوادگی خودشان به کمپانی هند شرقی، تصمیم می‌گیرد امپراتوری خرید و فروش خودش را بسازد در حالی که با این کار خود را وارد بازی خطرناکی میان دو کشور آمریکا و بریتانیا می‌کند. طبق اطلاعاتی که وب‌سایت هالیوود ریپورتر[۱] منتشر کرده، فصل دوم سریال تابو قرار است در هشت قسمت تولید و منتشر شود. زمان هر قسمت فصل دوم این سریال حدود یک ساعت خواهد بود که هم‌اکنون فصل دوم این سریال در دست ساخت است.[۲]

داستان[ویرایش]

این سریال، داستان خانواده ای در لندن و در قرن ۱۹ را روایت می کند. در سال ۱۸۱۳ جیمز دلینی (تام هاردی) پس از زندگی در افریقا و با الماس هایی که به دست آورده است به لندن باز می گردد. او به دنبال پیدا کردن قاتل پدرش و مبارزه با دستگاه های دولتی است.

تولید[ویرایش]

تابو توسط استیون نایت ، تام هاردی و پدرش ادوارد "چیپس" هاردی ایجاد شده و براساس داستانی نوشته شده توسط تام و چیپس هاردی ساخته شده است.[۳]نایت و تام هاردی قبلاً در فیلم لاک ۲۰۱۳ و مجموعه تلویزیونی پیکی بلایندرز با هم کار کردند که در سال ۲۰۱۳ به نمایش درآمد.[۴]کارگردانی سری اول توسط کریستوفر نیهولم و آندرس انگستروم انجام شد.[۵]

نظرات سازندگان و بازیگران[ویرایش]

تام هاردی در رابطه با ادامه پخش سریال تابو، گفت: این خبر بسیار فوق‌العاده‌ای است. ما بسیار سپاس‌گزار و هیجان زده هستیم که رابطه ما با دو شبکه BBC و FX برای ساخت این سریال درام تاریخی بریتانیایی، ادامه پیدا خواهد کرد.

استیون نایت، سازنده، نویسنده و تهیه‌کننده اجرایی سریال تابو، در بیانیه خود گفت که از دور شاهد موفقیت این سریال بوده‌است و او از استقبالی که از فصل اول سریال تابو شده، بسیار شگفت زده شده‌است. نایت گفت: من بسیار هیجان زده هستم که کار بر روی این سریال را ادامه خواهیم داد، چرا که من متوجه شده‌ام که استقبال بسیار وسیعی از این سریال در خارج از مرزهای بریتانیا شده‌است و این سریال مخاطبان بسیار زیاد و مشتاقی را در بریتانیا و آمریکا دارد. ما تلاش کرده‌ایم که به جای یک رویکرد نمادین برای روایت این سریال، یک رویکرد امپرسیونیسمی (روایت براساس دید و برداشت سازنده) برای روایت اتفاقات تاریخی این سریال داشته باشیم. ما امیدواریم که دقت بیشتری در تجسم اتفاقات فوق‌العاده تاریخی در فصل دوم این سریال، داشته باشیم.

سایر بازیگران[ویرایش]

تام هاردی، اونا چاپلین، دیوید هایمن، مایکل کلی، جاناتان پرایس، جسی باکلی، ادوارد هاگ، جفرسون هال، تام هولندر و مارک گیتیس از جمله بازیگرانی بودند که در فصل اول سریال تابو حضور داشتند و به ایفای نقش پرداختند.

منابع

آقای ریپلی بااستعداد (فیلم)

آقای ریپلی بااستعداد (فیلم)

۴۱ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

آقای ریپلی بااستعداد

کارگردانآنتونی مینگلا

تهیه‌کنندهویلیام هوربرگتام استرنبرگ

نویسندهآنتونی مینگلااقتباس از رمانی به همین ناماز پاتریشا های‌اسمیت

بازیگرانمت دیمونجود لاگوئینت پالتروگرچن ایگلفکیت بلانشت
ایوانو مارسکوتی
سیلوانا بوزی
جوزپه فیورلو
رزاریو فیورلو
برایان تارانتینا

موسیقیگابریل یارد

تدوین‌گروالتر مرچ

توزیع‌کنندهپارامونت پیکچرزمیراماکس فیلمز

تاریخ‌های انتشار

  • ۱۲ دسامبر ۱۹۹۹

مدت زمان

۱۳۸ دقیقه

کشورایالات متحده آمریکا

زبانانگلیسی

هزینهٔ فیلم۴۰٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار

فروش گیشه۱۲۸٬۷۹۸٬۲۶۵ دلار

آقای ریپلی بااستعداد (به انگلیسی: The Talented Mr. Ripley) نام فیلم تریلر روانشناسانه‌ای است بر اساسِ رمانی با همین نام نوشتهٔ پاتریشیا های‌اسمیت که در سال ۱۹۹۹ به کارگردانی آنتونی مینگلا ساخته شد. این فیلم موفق شد در ۵ رشته، از جمله بهترین موسیقی فیلم، بهترین فیلم‌نامهٔ اقتباسی و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد کاندیدای جایزه اسکار شود.

این فیلم همچنین در ۷ رشته کاندیدای جایزه بفتا شد که از آن میان فقط جود لا توانست به‌عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جایزهٔ بفتا (۲۰۰۰) را از آنِ خود کند.

جستارهای وابسته[ویرایش]

  • آقای ریپلی بااستعداد

منابع[ویرایش]

مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به آقای ریپلی بااستعداد (فیلم) در ویکی‌گفتاورد موجود است.

  • مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «The Talented Mr. Ripley (film)». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در ۳۰ ژوئن ۲۰۱۴.

پیوند به بیرون[ویرایش]

مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به آقای ریپلی بااستعداد (فیلم) در ویکی‌گفتاورد موجود است.

  • وبگاه رسمی
  • آقای ریپلی بااستعداد در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها (IMDb)
  • آقای ریپلی بااستعداد در آل‌مووی
  • آقای ریپلی بااستعداد در باکس آفیس موجو
  • آقای ریپلی بااستعداد در راتن تومیتوز
  • The Talented Mr. Ripley در متاکریتیک ویرایش در ویکی‌داده

تیم تالر (رمان کودکان)

تیم تالر (رمان کودکان)

۶ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

تیم تالر یا خنده فروخته شده

نویسنده(ها)جیمز کروس

عنوان اصلیTimm Thaler oder Das Verkaufte Lachen

کشورآلمان

زبانآلمانی

گونه(های) ادبیعلمی تخیلی

شابکشابک ‎۴−۸۹۶۴۲−۰۹۷−۷

تیم تالر یا خنده فروخته‌شده (به آلمانی: Timm Thaler oder Das verkaufte Lachen) یک داستان برای کودکان است که توسط جیمز کروس نویسنده آلمانی در سال ۱۹۶۲ نوشته‌شده‌است. دائرةالمعارف ادبیات کودکان آکسفورد از آن به عنوان بهترین اثر کودکانه کروس یاد می‌کند. تیم تالر داستان پسری را روایت می‌کند که خنده دلربای خود را با فردی مرموز و اهریمنی با نام بارون در ازای برنده شدن در همه شرط‌بندی‌ها معامله می‌کند. پس از آن پسر مجبور می‌شود برای پس گرفتن خنده خود چهار سال تلاش کند.این رمان با نام "خنده فراموش شده" به ترجمه فریده لاشایی انتشارات اسپرک سال ۱۳۶۹ به فارسی برگردانده شده است.

در سال ۱۹۷۹، کروس یک رمان دیگر در ادامه نوشت که Timm Thalers Puppen oder Die verkaufte Menschenliebe (به فارسی عروسک‌های تیم تالر، یا انسانیت فروخته‌شده) نام دارد.[۱]

اقتباسی از این داستان محبوب در یک مینی سریال ۱۳ قسمتی آلمانی برای کودکان در سال ۱۹۷۹ آورده شده‌است. همین‌طور در یک فیلم موزیکال تلویزیونی شوریایی دو قسمتی نیز از این داستان اقتباس شده‌است. در سال ۲۰۰۲ نیز در یک انمیشن تلویزیونی آلمانی از این داستان اقتباس شده‌است. همین‌طور فیلم سینمایی آلمانی اقتباس شده از این داستان در سال ۲۰۱۷ ساخته شده‌است.

جستارهای وابسته