لینو ونتورا

لینو ونتورا

۴۲ زبان

نهفتن

متن

  • کوچک

    استاندارد

    بزرگ

عرض

  • استاندارد

    پهن

رنگ (آزمایشی)

  • خودکار

    روشن

    تیره

لینو ونتورا

نام هنگام تولدآنجلینو جوزفه پاسکواله ونتورا

زادهٔ۱۴ ژوئیهٔ ۱۹۱۹

پارما، ایتالیا

درگذشت۲۲ اکتبر ۱۹۸۷ (۶۸ سال)

سن کلو، او-دو-سن، فرانسه

ملیتایتالیایی

پیشهبازیگر

سال‌های فعالیت۱۹۸۷–۱۹۵۲

جوایزجایزه سن سباستین (۱۹۷۳)
نامزد جایزه سزار (۱۹۸۳)

لینو ونتورا (به ایتالیایی: Lino Ventura) (زاده ۱۴ ژوئیه ۱۹۱۹ – درگذشته۲۲ اکتبر ۱۹۸۷) بازیگر ایتالیایی و یکی از مشهورترین ستاره‌های دهه‌های ۵۰ تا ۸۰ میلادی که بیشتر در فیلم‌های فرانسوی ظاهر شده و به ایفای نقش پرداخته‌است. لینو ونتورا از چهره‌های مشخص مکتب نوی فرانسه دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی بود. او بدون پشتوانه هنری یکی از بازیگران برجستهٔ سینمای فرانسه و جهان برای سه دهه لقب گرفت.

زندگی

[ویرایش]

آنجلینو جوزفه پاسکواله ونتورا (به ایتالیایی: Angiolino Giuseppe Pasquale Ventura) با نام هنری لینو ونتورا (به ایتالیایی: Lino Ventura) در پارما ایتالیا متولد گردید. در سن ۸ سالگی ترک تحصیل کرد و بعد از آن به کارهای مختلفی پرداخت منجمله مکانیکی و کارگری و مدتی نیز به ورزش پرداخت و در مسابقات کشتی فرنگی قهرمانی اروپا در سال ۱۹۵۰ نیز شرکت داشت اما یک مصدومیت بد باعث شد که دیگر نتواند به ورزش ادامه دهد.

در تمام دوران حرفه ای خود یکی از محبوب ترین بازیگران سینمای فرانسه بود. او بدون هیچ لهجه ای فرانسوی صحبت می کرد و ایتالیایی را با لهجه مختصری فرانسوی صحبت می کرد.

در سال ۱۹۵۳ به‌طور کاملاً اتفاقی، از طریق یکی از دوستانش به ژاک بکر، کارگردان مشهور فرانسوی معرفی شد. ژاک بکر که به‌دنبال یک بازیگر ایتالیایی برای بازی در فیلمش Touchez pas au Grisbi می‌گشت، او را برای بازی در مقابل ژان گابن انتخاب کرد و این سرآغازی بود برای بازی لینو در سینما و همچنین آغازی برای دوستی اش با ژان گابن ستاره مشهور فرانسوی.

ونتورا و گابن پس از آن در فیلم‌های متعددی باهم ظاهر شدند مانند (Razzia (۱۹۵۵، جنایت و مکافات (۱۹۵۶) و Le Rouge est Mis. لینو ونتورا و آلن دلون نیز دوستان صمیمی باهم بودند. در دهه ۶۰ در فیلم‌های زیادی ظاهر شد؛ از فیلم‌های درام گانگستری گرفته تا کمدی‌های معمولی.

گرچه او ایتالیایی بود اما فقط در معدودی فیلم ایتالیایی بازی کرد مثل «آخرین داوری» (۱۹۶۱)، «اجساد مشهود» (۱۹۷۶) و «صد روز در پالرمو» (۱۹۸۴). تعداد بسیار زیادی از بازی‌های او از تلویزیون ایران به نمایش درآمده است.

شاید شناخته شده‌ترین نقش او، نقش ژان والژان در فیلم بینوایان (۱۹۸۲) باشد که به خاطر آن نامزد جایزه سزار (اسکار فرانسوی) شد. لینو ونتورا تا آخرین سال‌های عمرش به بازی در فیلم پرداخت. او در ۲۲ اکتبر ۱۹۸۷ سن کلو، فرانسه بر اثر بیماری قلبی دیده از جهان فروبست. وی یک دختر معلول داشت و سازمانی را برای حمایت از معلولان تشکیل داد.

در سال ۱۹۹۹ شهردار ناحیه ۹ پاریس، میدانی را به نام او نامگذاری کرد.

کارنامهٔ هنری

[ویرایش]

سینمایی

[ویرایش]

سالنام فیلمکارگردانهم بازی

۱۹۵۴Razziaهنری دکوئنژان گابن

۱۹۵۶قانون خیابان‌هارالف حبیبلوئی دوفونس

جنایت و مکافاتژرژ لامپنژان گابن

۱۹۵۷Le Rouge est Misژیل گرانژیهژان گابن و آنی ژیراردو

L'Étrange Monsieur Steveژن مورو

سه روز برای زنده ماندنژیل گرانژیهژن مورو

بازرس مگرهژان دلانوآژان گابن و آنی ژیراردو

آسانسوری به سمت اعداملویی مالژن مورو

عشاق مون پارناسژاک بکرژرار فیلیپ و لیلی پالمر

۱۹۵۹شاهدی در شهرادوارد مولیناروساندرا میلو و فرانکو فابریزی

۱۹۶۰ریسک بزرگکلود سوتهژان پل بلموندو و ساندرا میلو

۱۹۶۱شیرها رها شده‌اندآنری ورنویکلودیا کاردیناله

آخرین داوریویتوریو دسیکافرناندل

۱۹۶۲اپرای سه پنی

۱۹۶۴Greed in the Sunآنری ورنوی

۱۹۶۵جان‌سپردن (اسلحهٔ دیکتاتور)کلود سوتهسیلوا کوشچینا

۱۹۶۶نفس دوباره (دومین باد)ژان-پیر ملویل

۱۹۶۷ماجراجویانروبر انریکوآلن دلون و جوانا شیمکوس

۱۹۶۹ارتش سایه‌هاژان-پیر ملویلسیمون سینیوره

دسته سیسیلی‌هاآنری ورنویژان گابن، آلن دلون و ایرنه دمیک

۱۹۷۱ولگردهای رمروبر انریکوبریژیت باردو

۱۹۷۲ماجرا ماجراستکلود للوشژاک برل

کاغذهای والاچیترنس یانگچارلز برانسون و جیل ایرلند

۱۹۷۳سال نو مبارککلود للوش

غرب دوردستژاک برل

۱۹۷۴La Gifleایزابل آجانی و آنی ژیراردو

۱۹۷۵بازرس فرانسویپیر گرانیه دفر

۱۹۷۶جسدهای سرشناسفرانچسکو روزیفرناندو ری

۱۹۷۸تماس مدوزاجک گولدریچارد برتون و لی رمیک

پروانه روی شانهژاک دوره

۱۹۸۰عشاق یکشنبه

۱۹۸۱تحت بازداشتکلود میلر

۱۹۸۲بینوایان(دهه ۶۰ از ایران پخش شد نقش ژان والژان)[۱]روبر حسین

۱۹۸۲گردن کلفتبرنارد ژیرودو و کلودیا کاردیناله

۱۹۸۴صد روز در پالرموجوزپه فررا

۱۹۸۶شمشیر جیدونمایکل آندرسونراد استایگر

پانویس

پروانه روی شانه

پروانه روی شانه

۸ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

ظاهر

نهفتن

متن

  • کوچک

    استاندارد

    بزرگ

عرض

  • استاندارد

    پهن

رنگ (آزمایشی)

  • خودکار

    روشن

    تیره

پروانه روی شانه

کارگردانژاک دوره

تهیه‌کنندهایو په‌رو

نویسندهجان گیران
(رمان)
ژان-کلود کریر
تونینو گوئرا
ژاک دوره
(فیلمنامه)

فیلمنامه‌نویسژان-کلود کریر
تونینو گوئرا
ژاک دوره

بر پایهمخمل جوشان

بازیگرانلینو ونتورا

موسیقیکلود بولینگ

فیلم‌بردارژان بوفتی
ژان شاروِن

تدوین‌گرآنری لانوئه

تاریخ‌های انتشار

۱۹۷۸

مدت زمان

۹۵ دقیقه

کشورفرانسه

زبانفرانسوی

پروانه روی شانه (فرانسوی: Un papillon sur l'épaule‎) یک فیلم درام فرانسوی به کارگردانی ژاک دوره است که در سال ۱۹۷۸ منتشر شد. از بازیگران آن می‌توان به لینو ونتورا، لائورا بتی، نیکول گارسیا و کلاودین اوجر اشاره کرد.

بازیگران

[ویرایش]

  • لینو ونتورا
  • لائورا بتی
  • نیکول گارسیا
  • کلاودین اوجر
  • پل کروشا
  • ژان بوئیز
  • رولان برتان
  • اگزاویر دوپرا
  • دومینیک لَوَنو
  • خوزه لیفانته
  • ژاک موری

منابع

[ویرایش]

  • مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Un papillon sur l'épaule». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای فرانسوی، بازبینی‌شده در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۴.

پیوند به بیرون

[ویرایش]

پروانه روی شانه در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها (IMDb)

تک‌آهنگ در آلبوم ۲۰۰۱ قرار داشت

«استیل دی.آر.ئی.» (به انگلیسی: Still D.R.E.) تک‌آهنگی از هنرمند اهل ایالات متحده آمریکا دکتر دره همراه با اسنوپ داگ است که در سال ۱۹۹۹ میلادی منتشر شد. این تک‌آهنگ در آلبوم ۲۰۰۱ قرار داشت. این آهنگ در چارت رسمی تک‌آهنگ‌ها در ایتالیا، در رتبه نخست قرار گرفت

بشر در آینه

مرد درون آینه (به انگلیسی: Man in The Mirror) نام تک‌آهنگی جنجالی از هنرمند مشهور و فقید معاصر، مایکل جکسون است که در ۹ ژانویه ۱۹۸۸ (‎۱۹ دی ۱۳۶۶) منتشر شد. این ترانه پس از انتشارش، توانست به رتبهٔ ۱ جدول ۱۰۰ اثر برتر و همچنین چند جدول جهانی دیگر دست یابد. این ترانه در آلبوم «بد» منتشر شد و از آهنگ‌های تند، انتقادی و تأثیرگذار جکسون بود. مرد درون آینه نامزد دریافت جایزه گرمی در رشتهٔ «بهترین آهنگ ضبط شده سال» شد. این آهنگ به مدت دو هفته در صدر جدول ۱۰۰ اثر برتر بود. این ترانه توسط خوانندگان بسیاری دوباره خوانی (Cover) شده‌است.

دانلود آهنگ Man in the Mirror از مایکل جکسون

دانلود آهنگ جدید مایکل جکسون به نام «Man in the Mirror»Musicdel | موزیکدل

برای دانلود آهنگ زیبا و شنیدنی Man in the Mirror با صدای مایکل جکسون به همراه متن ترانه و با کیفیت های ۳۲۰ و ۱۲۸ با فرمت MP3 با موزیکدل❤️ همراه باشید.

Download New Music, (Ahang) BY : Michael Jackson – Man in the Mirror/ And lyrics

دانلود اهنگ Man in the Mirror مایکل جکسون

متن ترانه‌ها

من یک تغییر ایجاد می کنم
I'm gonna make a change

برای یک بار در زندگی من
For once in my life

واقعا حس خوبی خواهد داشت
It's gonna feel real good

تفاوت ایجاد خواهد کرد
Gonna make a difference

درست میشه
Gonna make it right

همانطور که من، یقه را بالا می کشم
As I, turn up the collar on

مانتو زمستانی مورد علاقه من
My favorite winter coat

این باد ذهنم را می وزد
This wind is blowin' my mind

من بچه ها را در خیابان می بینم
I see the kids in the street

با کم خوردن
With not enough to eat

من کی هستم که کور باشم و وانمود کنم که نیازهای آنها را نمی بینم؟
Who am I, to be blind pretending not to see their needs?

یک بی توجهی تابستانی
A summer's disregard

سر بطری شکسته
A broken bottle top

و روح یک مرد
And a one man's soul

آنها به دنبال یکدیگر در باد می دانید
They follow each other on the wind ya know

چون جایی برای رفتن ندارند
'Cause they got nowhere to go

به همین دلیل می خواهم بدانی
That's why I want you to know

من با مرد در آینه شروع می کنم
I'm starting with the man in the mirror

من از او می خواهم که راهش را تغییر دهد
I'm asking him to change his ways

و هیچ پیامی نمی توانست واضح تر از این باشد
And no message could've been any clearer

اگر می خواهند دنیا را جای بهتری بسازند
If they wanna make the world a better place

به خودتان نگاه کنید و سپس تغییر دهید
Take a look at yourself and then make a change

من قربانی یک نوع عشق خودخواهانه شده ام
I've been a victim of a selfish kind of love

وقت آن است که متوجه شوم
It's time that I realize

که بعضی ها هستند که خانه ندارند
That there are some with no home

نیکل برای قرض نیست
Not a nickel to loan

آیا واقعاً ممکن است من وانمود کنم که آنها تنها نیستند؟
Could it be really me pretending that they're not alone?

بید عمیقاً زخمی شده است
A willow deeply scarred

دل کسی شکسته
Somebody's broken heart

و یک رویای شسته شده (رویای شسته شده)
And a washed out dream (washed out dream)

آنها از الگوی باد پیروی می کنند، می بینید
They follow the pattern of the wind, ya see

چون جایی برای بودن ندارند
'Cause they got no place to be

به همین دلیل است که من با من شروع می کنم
That's why I'm starting with me

من با مردی در آینه شروع می کنم (اوه)
I'm starting with the man in the mirror (oh)

من از او می خواهم که راهش را تغییر دهد (اوه)
I'm asking him to change his ways (oh)

و هیچ پیامی نمی توانست واضح تر از این باشد
And no message could've been any clearer

اگر می خواهید دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کنید
If you wanna make the world a better place

به خودتان نگاه کنید و سپس تغییر دهید
Take a look at yourself and then make a change

من با مردی در آینه شروع می کنم (اوه)
I'm starting with the man in the mirror (oh)

من از او می خواهم که راهش را تغییر دهد (اوه)
I'm asking him to change his ways (oh)

و هیچ پیامی نمی توانست واضح تر از این باشد
And no message could've been any clearer

اگر می خواهید دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کنید
If you wanna make the world a better place

به خودت نگاه کن و بعد درست کن
Take a look at yourself and then make that

تغییر دهید
Change

من با مردی در آینه شروع می کنم (اوه بله)
I'm starting with the man in the mirror (oh yeah)

من از او می خواهم که راهش را تغییر دهد (بهتر است تغییر کند)
I'm asking him to change his ways (better change)

هیچ پیامی نمی توانست واضح تر از این باشد
No message could've been any clearer

(اگر می خواهید دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کنید)
(If you wanna make the world a better place)

(به خودتان نگاه کنید و سپس تغییر را ایجاد کنید)
(Take a look at yourself and then make the change)

شما نمی توانید
you can't

(سپس شما را ببندید) ذهن خود را ببندید
(Then you close your) close your, your mind

با مرد در آینه، اوه بله
With the man in the mirror, oh yeah

من از او می خواهم که راهش را تغییر دهد (بهتر است تغییر کند)
I'm asking him to change his ways (better change)

هیچ پیامی نمی توانست واضح تر از این باشد
No message could've been any clearer

اگر می خواهید دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کنید
If you wanna make the world a better place

به خودتان نگاه کنید و سپس تغییر دهید
Take a look at yourself and then make a change

الان واقعا احساس خوبی دارم
gonna feel real good now

من یک تغییر ایجاد می کنم
I'm gonna make a change

واقعا حس خوبی خواهد داشت
It's gonna feel real good

بیا (تغییر)
Come on (change)

فقط خودت را بلند کن
Just lift yourself

شما می دانید
You know

باید جلویش رو بگیری
You've got to stop it

خودت (آره)
Yourself (yeah)

امروز باید این تغییر را ایجاد کنم
I've got to make that change today

(مرد در آینه) باید به
(Man in the mirror) you got to

باید به خودت اجازه نده برادر
You got to not let yourself brother

(آره) میدونی
(Yeah) you know

(این تغییر را انجام دهید) من باید آن مرد، آن مرد را بدست بیاورم
(Make that change) I've got to get that man, that man

شما باید به
You've got to

باید حرکت کنی
You've got to move

بیا
Come on

بیا
Come on

شما باید
You got to

بایست، بایست (آره، این تغییر را ایجاد کن)
Stand up, stand up (yeah, make that change)

بایستید
Stand up

بایستید و بلند کنید
Stand up and lift

خودت، حالا
Yourself, now

(مرد در آینه)
(Man in the mirror)

این تغییر را ایجاد خواهد کرد
Gonna make that change come on

(مرد در آینه)
(Man in the mirror)

شما آن را می دانید
You know it

شما آن را می دانید
You know it

شما آن را می دانید
You know it

شما می دانید
You know

تغییر دهید
Change

آن تغییر را ایجاد کنید
Make that change

منبع: Musixmatch

لولیتا ۱۹۹۷!

شاهکار سینما ؛ لولیتا ۱۹۹۷!

اما بالاخره شاهکار سینما چیه؟

  • این نوشته یک مقداری خیلی کوچولو اسپویل دارد.
  • بیست خط برید پایین تا به اصل داستان برسید.

این دو ماه قرنطینه برای من مثل سم بود .یه سم کشنده.و من هم با خودم گفتم چطور میتونم این سم رو انقدر مهلک کنم که بکشتم؟ اها ! درس نخونم و بجاش فیلمای فوق‌العاده‌ی کارگردانای واقعا منحرف رو ببینم.

و همه‌ی اینا در اخر من رو رسوند به سه تا کارگردان دیوانه،ازارگر جنسی محتمل و از همه مهمتر نابغه

حالا این که این سه تا کارگردان کیا بودند به کنار (ولی رومن پولانسکی ، یه نفر دیگه و ادرین لین بودن !) بهترین فیلمی که توی این مدت دیدم بدون شک lolita 1997 از ادرین لین بود. این فیلم و کتابش از اقای نابوکف و فیلم قبلی که مال کوبریک بود انقدر معروف شد ... انقدر معروف شد که حالا همونطور که احتمالا میدونید به دخترای ۱۱،۱۲ ساله‌ی خوشگل میگن لولیتا.

(یه داستانایی هم هست که معمولا به خاطر همون داستانا اسم لولیتا سانسور میشه!) من تمام تلاشمو کردم که متنم سانسور نشه:)) با تشکر!

داستان راجع به یه مرد ۳۷ ساله به اسم هامبرت هامبرته که در ۱۴ سالگی عاشق یه دختر همسن خودش میشه و یه ماه بعدش دختره میافته از تیفویید میمیره.
حالا این مرد به همون دلیلی که بالا اعلام کردم در ۱۴ سالگی خودش گیر افتاده و وقتی از فرانسه به امریکا میره تا تبدیل به معلم انگلیسی بشه، همخونه‌ی یه خانم بیوه که یه دختر ۱۲ ساله داره میشه.
بیننده در همون صحنه‌ی اول اشنایی این دختر و هامبرت به وضوح میبینه که هامبرت از این هیز تر نمیتونه باشه.
در حالی که لولیتا غرق در مجله‌ی مزخرف مدل های امریکایی دهه ۴۰ خودشه.یا شایدم خودشو سرگرم نشون میده ما یکی از معروفترین صحنه‌های هیزبازی توی کل تاریخ سینما رو میبینیم:

دوستم میگفت : اینم دوازده ساله است ما هم دوازده ساله‌ایم!

دوستم میگفت : اینم دوازده ساله است ما هم دوازده ساله‌ایم!

این اولین صحنه‌ایه که تماشاگر ممکنه خودشو ببازه و فیلم رو ببوسه بذاره کنار( همین دیشب این ازمایش رو روی چند نفر انجام دادم و یکیشون همینجا انصراف داد.)

در کنارش اولین صحنه‌ای هم هست که کسی که مغزش مریضه یا کنجکاوه یا هردو گزینه به خصوص شخص شخیص خودم:)) پایبند فیلم میشه و دل نمیکنه ( اگه من بی ادب بودم یه phrase فوق‌العاده به کار میبرم که واقعا به جمله میومد:))

به هر حال یکمی تنش و داستانهای عجیب و غریب میبینیم قبل ازینکه همه چی تموم شه. همه چی به طرز عجیبی اروم هم تموم شه!

داستان لولیتای لین سه تا عنصر فوق‌العاده داره:

۱- همراهی بازیگر ماهر با کارگردان کاربلد!

۲- یه تابوی عشقی/جنسی واقعا بزرگ! یه تابوی جدی که توی زندگی واقعی باعث بشه پوست دستتونو با ناخن خراش بدید و تو مختون صداهای جیغ زن نیمه بالغ ، واق واق سگ و جیرجیرک اکو بشه.

۳-یه قتل نسبتا خوب ...هرچند بهتر هم میتونست باشه چون توی فیلم به قدر کافی با مقتول اشنا نشدیم! ولی توی کتاب چرا. حتی ممکنه بعضیا بگن خب فیلم واقعا نیازی به این قتل نداشت ... داشت؟

نمیدونم چطوری بگم که این فیلم چقدر منو درگیر کرد. معمولا اصلا حوصله‌ی فیلمای تجاوزی رو ندارم که بعدشم احقاق حق و چمیدونم جنبش فمینیستی پیش میاد و این حرفا! ولی این فیلم کاملا فرق داره با همه‌ی چیزایی که توصیف کردم. جنبش فمینیستیش fake نیست. دنبال این نیست که پز بده ما هم بلدیم. بعضیا ممکنه وارد بحث بشن که نه این فیلم برای من زیادی جنسیه! که خب کاملا قابل قبوله ... نه چون ما قراره همه چیو ببینیم، بلکه چون موضوع ،موضوع تقریبا بدیه.

البته اشتباه نشه جنبش فمینیستی خیلی هم خوبه فقط اگر قرار باشه یکی توی جنبش فمینیستی شرکت کنه و بعد توی زندگی واقعی پایبند حرفاش نباشه پس چرا اصلا میخواد فمینیست شناخته بشه؟

طبق تحقیقات بنده خارجیا بیشتر از ایرانیا اعتقاد دارن که فیلم چرتیه.

کلماتی که میگفتن با همین ترتیب : Too dark بوده براشون.

خوشگله جمعش کن!

این فیلم ... معنی دقیق سینماست برای من .

البته که بهترین فیلمی نیست که تاحالا دیدم ... اما بهتر از این نمیتونست نظرمو جلب کنه.

هامبرت رمان ، هامبرت نسبتاً بیشعور و کثیفیه ولی هامبرت جرمی آیرونز تا یک چهارم اخر فیلم واقعا هامبرت ملوس و شیرین و دوست‌داشتنی‌ایه. این احتمالا یکی از مشکلات فیلمه چون ما خیلی سریع و راحت عاشق هامبرت میشیم. کاری که اگه بخوام راستشو بگم بهترین کار دنیا نیست.

یه چیزی هست معمولا زیاد با ادما به اشتراک نمیذارم، ولی من توی سن خیلی پایین دو تا فیلم مریض دیدم(melancholia, black swan)... با همراهی کسایی که نباید ! و هنوز که هنوزه اسم اون دو تا فیلم که میاد ستون فقراتم هشت ریشتر میلرزه.

در کل همه‌ی اینارو نوشتم برای اینکه بگم اگر فکر میکنید امادگیش رو ندارید، حالا در هر سنی

به هیچ وجه این فیلم رو نبینید . با تشکر :d

راستی گفته بودم جرمی ایرونز در نقش هامبرت چقدر چقدر چقدددددر جذابهههه؟؟؟؟؟

چند تا نقش دیگه‌اش رو که دیده بودم : stealing beautyو the house of the spirits ایزابل النده اصلا در حد این فیلم نبودن.

ضمنا به هیچ وجه ددی ایشوز ندارم لازم نیست نگران شید :))

یه دیالوگ از هامبرت تا اونجایی که یادم میاد : وقتی عکس یه گروه از دخترای ۱۳ ، ۱۴ ساله رو میبینی باید خیلی روانی باشی که بتونی تشخیص بدی کدومشون از همه خوشگلتره!

با همه‌ی این حرفها... چیزی که من حس کردم این بود که : عشق هامبرت یه عشق واقعی بود.

با همه‌ی این حرفها... چیزی که من حس کردم این بود که : عشق هامبرت یه عشق واقعی بود.

به عنوان حسن ختام یه اثر فوق‌العاده از محسن نامجو به اسم پروانه(متن رو کپی کردم) :
من, لولیتایی می شناختم, نقاش طبیعت بی جان, خسبیده در پر قو...تهران
و احمد دیپلمه‌ی ریاضی و ناراضی,

راننده‌ی تاکسی زردمبو...مشهد
هردو مربوط به زمانه ای که ناگاه همه چیز از دست رفت از هر سو...ایران
احمد گفت: آی لولیتا منم سوار خسته‌ی سرنوشت که آرمان نسلم تباه شد و لولیتا عاشق آن تباه شد, عاشق شده بر احمد تباه شده بر اسبش!
25 سال گذشت

من لولیتایی میشناسم اکنون که نمیدانم از او هیچ جز سر مویی...تهران
و خویش دیپلمه ریاضی و ناراضی, نه گواهینامه ای نه اصلی نه اسبی نه یابویی!!هیچ کجای ایران
هالوژن عظیم امید که اکنون در من میزند سو سو, نه آنقدرم ابله نه آنقدر دروغگو که بگویم: سوار خسته سرنوشت اینچنین پررو!...نه نسلم آرمانی دارد اصلا که از دست رود...
نه پولی که بگریزم نه کو*ی که هم کشم یا خود را کُشم...

پس هیچ لولیتایی مرا در خویش نخواهد پذیرفت, حتی در ریسایکل بینش...!
بگذارم و بگذرم, غمگنانه و شاد,

ماتحت گشاد و دل آزرده!

یکی هم از حافظ بریم:

دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی

بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش

من همان به که از او نیک نگه دارم دل

که بد و نیک ندیده‌ست و ندارد نگهش

بوی شیر از لب همچون شکرش می‌آید

گر چه خون می‌چکد از شیوه چشم سیهش

چارده ساله بتی چابک شیرین دارم

که به جان حلقه به گوش است مه چاردهش

از پی آن گل نورسته دل ما یا رب

خود کجا شد که ندیدیم در این چند گهش

بععععله :)))

******************

دوستان این نوشته به هیچ وجه نمیتونه این فیلم و کتاب رو حتی ۱ درصد شبیه اون چیزی که هست توصیف کنه.شما فکر کن حتی کوبریک شکست خورده در ساخت فیلمش! میگن کتابش از کتاباییه که غیرقابل تبدیل به فیلمه. که موافق نیستم شخصا.

اگر فیلم رو دیدید و بعدش bamboozled شدین و دوست دارین بیشتر راجع به چیزای روانشناختیش بدونین و کلا حالتون بد شده و نمیدونین چی بگین و زبان قاصر است در کل! تنها پیشنهادم اینه که همه‌ی سوالاتتونو به انگلیسی سرچ کنید تا شاید نزدیک بشین به طبیعت این کتاب و فیلم شاهکار ... اونم با کمک یه سری خارجی که خب وقت زیادی گذاشتن روی تحقیق در موردش.

راستی : این یکی از نوشته‌هامه که کاملا توش انتقاد رو میپذیرم!

اینو هم ببینید:

مه (فیلم ۲۰۰۷)

مه (فیلم ۲۰۰۷)

۳۷ زبان

کوچک

  • استاندارد

    بزرگ

عرض

  • استاندارد

    پهن

رنگ (آزمایشی)

  • خودکار

    روشن

    تیره

این مقاله به هیچ منبع و مرجعی استناد نمی‌کند. لطفاً با افزودن یادکرد به منابع قابل اعتماد برطبق اصول تأییدپذیری و شیوه‌نامهٔ ارجاع به منابع، به بهبود این مقاله کمک کنید. مطالب بدون منبع را می‌توان به چالش کشید و حذف کرد.
یافتن منابع: "مه" فیلم ۲۰۰۷ – اخبار · روزنامه‌ها · کتاب‌ها · آکادمیک · جی‌استور (ژانویه ۲۰۲۵) (چگونگی و زمان حذف پیام این الگو را بدانید)

مه

پوستر فیلم

کارگردانفرانک دارابونت

تهیه‌کنندهفرانک دارابونت
مارتین شیفر
لیز گلوزر

فیلمنامه‌نویسفرانک دارابونت

بر پایهمه اثر استیون کینگ

بازیگرانتوماس جین
مارسیا گی هاردن
لوری هولدن
آندره بروگر
توبی جونز
نیتن گمبل
شرمی لی
ویلیام سدلر
جفری دی‌مان
فرنسیس استرنهیگن
الکسا داوالس
کریس اوون
ساموئل ویتور
رابرت ترِوِیلر
دیوید جِنسن
اندرو استال
باک تیلور
برایان لیبی

موسیقیمارک آیشام

فیلم‌برداررون اشمیت

تدوین‌گرهانتر ام. ویا

توزیع‌کنندهمترو گلدوین میر

تاریخ‌های انتشار

۲۱ نوامبر ۲۰۰۷

مدت زمان

۱۲۷ دقیقه

کشورایالات متحده

زبانانگلیسی

هزینهٔ فیلم۱۸ میلیون دلار

فروش گیشه۵۷٫۳ میلیون دلار

مه (به انگلیسی: The Mist) فیلمی در ژانر علمی–تخیلی و وحشت به کارگردانی فرانک دارابونت است که براساس داستان کوتاهی به همین نام اثر استیون کینگ در سال ۲۰۰۷ ساخته شده‌است. پس از فيلم‌های رستگاری در شاوشنک و مسیر سبز این سومین فیلمی است که فرانک دارابونت فیلمنامه‌اش را بر اساس یکی از رمان‌های استیون کینگ نوشته و آن را کارگردانی کرده‌است. پایان فیلم نسبت به پایان کتاب به‌طور کلی فرق کرده‌است و چند شخصیت هم توسط خود دارابونت به فیلم‌نامه اضافه شدند؛ در حالی که در داستان وجود نداشته‌اند. کینگ در مصاحبه‌ای اعلام کرد که فیلم به مراتب قوی‌تر و تأثیرگذارتر از خود کتاب درآمده‌است.

داستان فیلم

[ویرایش]

طوفانی سهمگین باعث می‌شود تا زندگی مردم شهر کوچکی به‌نام «مین» که در نزدیکی کوهستان قرار دارد به هم بریزد. تلفن‌ها قطع می‌شود و تقریباً اکثر وسایل الکتریکی از کار می‌افتد. دیوید که یک نقاش است و برای فیلم‌های هالیوودی پوستر درست می‌کند بعد از وقوع طوفان به همراه پسرش و همسایه‌ای که دل خوشی از او ندارد به سوی شهر می‌روند تا از فروشگاه کمی خرید کنند. طوفان افراد زیادی را برای خرید به فروشگاه کشانده و این مکان را شلوغ‌تر از همیشه کرده‌است. ابتدا همه چیز طبیعی به نظر می‌رسد اما بعد از مدتی صدای مهیب آژیر خطر به صدا درآمده و مه غلیظی همه جا را می‌پوشاند. همان‌طور که این مه مرموز کل آن ناحیه را دربرمی‌گیرد، گروهی از مردم، که دیوید و پسرش هم در بین آن‌ها هستند، در فروشگاه زندانی می‌شوند و این در حالی است که دنیای پیرامون این انسان‌ها به تدریج به جهنمی واقعی تبدیل می‌شود...

پیوند به بیرون

[ویرایش]

  • وب‌گاه رسمی فیلم

مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به مه (فیلم ۲۰۰۷) در ویکی‌گفتاورد موجود است.

گسترش

  • ن
  • ب
  • و

فیلم‌های کارگردانی‌شده توسط فرانک دارابونت

مه (فیلم ۲۰۰۷)

مه (فیلم ۲۰۰۷)

۳۷ زبان

کوچک

  • استاندارد

    بزرگ

عرض

  • استاندارد

    پهن

رنگ (آزمایشی)

  • خودکار

    روشن

    تیره

این مقاله به هیچ منبع و مرجعی استناد نمی‌کند. لطفاً با افزودن یادکرد به منابع قابل اعتماد برطبق اصول تأییدپذیری و شیوه‌نامهٔ ارجاع به منابع، به بهبود این مقاله کمک کنید. مطالب بدون منبع را می‌توان به چالش کشید و حذف کرد.
یافتن منابع: "مه" فیلم ۲۰۰۷ – اخبار · روزنامه‌ها · کتاب‌ها · آکادمیک · جی‌استور (ژانویه ۲۰۲۵) (چگونگی و زمان حذف پیام این الگو را بدانید)

مه

پوستر فیلم

کارگردانفرانک دارابونت

تهیه‌کنندهفرانک دارابونت
مارتین شیفر
لیز گلوزر

فیلمنامه‌نویسفرانک دارابونت

بر پایهمه اثر استیون کینگ

بازیگرانتوماس جین
مارسیا گی هاردن
لوری هولدن
آندره بروگر
توبی جونز
نیتن گمبل
شرمی لی
ویلیام سدلر
جفری دی‌مان
فرنسیس استرنهیگن
الکسا داوالس
کریس اوون
ساموئل ویتور
رابرت ترِوِیلر
دیوید جِنسن
اندرو استال
باک تیلور
برایان لیبی

موسیقیمارک آیشام

فیلم‌برداررون اشمیت

تدوین‌گرهانتر ام. ویا

توزیع‌کنندهمترو گلدوین میر

تاریخ‌های انتشار

۲۱ نوامبر ۲۰۰۷

مدت زمان

۱۲۷ دقیقه

کشورایالات متحده

زبانانگلیسی

هزینهٔ فیلم۱۸ میلیون دلار

فروش گیشه۵۷٫۳ میلیون دلار

مه (به انگلیسی: The Mist) فیلمی در ژانر علمی–تخیلی و وحشت به کارگردانی فرانک دارابونت است که براساس داستان کوتاهی به همین نام اثر استیون کینگ در سال ۲۰۰۷ ساخته شده‌است. پس از فيلم‌های رستگاری در شاوشنک و مسیر سبز این سومین فیلمی است که فرانک دارابونت فیلمنامه‌اش را بر اساس یکی از رمان‌های استیون کینگ نوشته و آن را کارگردانی کرده‌است. پایان فیلم نسبت به پایان کتاب به‌طور کلی فرق کرده‌است و چند شخصیت هم توسط خود دارابونت به فیلم‌نامه اضافه شدند؛ در حالی که در داستان وجود نداشته‌اند. کینگ در مصاحبه‌ای اعلام کرد که فیلم به مراتب قوی‌تر و تأثیرگذارتر از خود کتاب درآمده‌است.

داستان فیلم

[ویرایش]

طوفانی سهمگین باعث می‌شود تا زندگی مردم شهر کوچکی به‌نام «مین» که در نزدیکی کوهستان قرار دارد به هم بریزد. تلفن‌ها قطع می‌شود و تقریباً اکثر وسایل الکتریکی از کار می‌افتد. دیوید که یک نقاش است و برای فیلم‌های هالیوودی پوستر درست می‌کند بعد از وقوع طوفان به همراه پسرش و همسایه‌ای که دل خوشی از او ندارد به سوی شهر می‌روند تا از فروشگاه کمی خرید کنند. طوفان افراد زیادی را برای خرید به فروشگاه کشانده و این مکان را شلوغ‌تر از همیشه کرده‌است. ابتدا همه چیز طبیعی به نظر می‌رسد اما بعد از مدتی صدای مهیب آژیر خطر به صدا درآمده و مه غلیظی همه جا را می‌پوشاند. همان‌طور که این مه مرموز کل آن ناحیه را دربرمی‌گیرد، گروهی از مردم، که دیوید و پسرش هم در بین آن‌ها هستند، در فروشگاه زندانی می‌شوند و این در حالی است که دنیای پیرامون این انسان‌ها به تدریج به جهنمی واقعی تبدیل می‌شود...

پیوند به بیرون

[ویرایش]

  • وب‌گاه رسمی فیلم

مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به مه (فیلم ۲۰۰۷) در ویکی‌گفتاورد موجود است.

گسترش

  • ن
  • ب
  • و

فیلم‌های کارگردانی‌شده توسط فرانک دارابونت

پیانیست The Pianist

وویچک کیلار (Wojciech Kilar) با تیز هوشی و زیرکی خاصی مجموعه ای از آهنگ های فردریک شوپن (Frederic Chopin) را برای موسیقی متن فیلم پیانیست (The Pianist) انتخاب کرد.

آهنگ های سرد و غمگینی که با مضمون فیلم هماهنگی خاصی دارد. در واقع این موسیقی بی نظیر فیلم است که بدنه و ستون فیلم به حساب میآید.رومن پولانسکی (Roman Polanski) کارگردان فیلم در جایی گفت: این فیلم نشان از قدرت موسیقی برای ایستادگی در برابر ظلم و ستم است.فیلم دارای دیالوگ کم است از این رو مجالی برای خود نمایی موسیقی است. پیشنهاد میکنم آلبوم موزیک متن فیلم پیانیست (The Pianist) را از دست ندهید.

برای مشاهده جزئیات بیشتر، دانلود و پخش آنلاین در ادامه همراه رسانه موسیقی بی کلام جاست موزیک باشید.

فردریک فرانسوا شوپن

او در قرن نوزدهم در ورشو لهستان زاده شد و ابداع گر بسیاری از سبک های پیانو نظیر: اتود, بالاد, ناکتورن و … بود. شوپن در نواختن پیانو تبحر خاصی داشت از این رو در ورشو به او لقب موتسارت (Mozart) دوم را دادند.

در آن دوران نیز از این نابغه موسیقی انتقاداتی درباره ی آرام نواختن پیانو میشد ولی بدون شک او سبک منحصر به فرد خود را داشت.

شوپن که به کشور های مختلف برای اجرای کنسرت میرفت از این رو از بیماری سل ریوی رنج میبرد در راه بازگشت به سوی فرانسه در منزل خواهرش در سن 39 سالگی از دنیا رفت. آرامگاه او هم اکنون در فرانسه است ولی به وصیت خودش قلب او را به ورشو لهستان بردند و در کلیسایی نگه داری میکنند.

موسیقی متن فیلم پیانیست The Pianist

فیلم پیانیست The Pianist

در هنگام حمله ی آلمان به لهستان اشپیلمن, نوازنده ی پیانو مشغول نواختن قطعات فردریک شوپن برای رادیو ورشو است.خانواده ی او توسط نازی ها به اسارت گرفته میشوند و در آخر نیز به قتل میرسند ولی اشپلمن به کمک دوستش که برای نازی ها کار میکند فرار میکند و…

جالب است بدانید استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) در ابتدا ساخت فیلم فهرست شیندلر را به رومن پولانسکی پیشنهاد داد اما او به دلایل مختلف از جمله استفاده از زبان اجباری انگلیسی از ساخت آن صرف نظر کرد. بر خلاف فیلم فهرست شیندلر که دارای سکان های دارای خشونت و نشان دادن ظلم و فاجعه ی هولوکاست بود, این فیلم از سکانس هایی که موجب هیجان تماشاگر میشود کاست.

موسیقی متن فیلم پیانیست The Pianist

جوایز فیلم

فیلم در 7 رشته نامزد دریافت جایزه اسکار شد که در این میان آدرین برودی (Adrien Brody) با بازی فوق العاده ای که ارائه داد جایزه ی اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را از آن خود کرد. همچنین جایزه ی اسکار بهترین کارگردانی و بهترین فیلنامه اقتباسی را بدست آورد. فیلم نخل طلایی جشنواره ی کن را نیز بست آورد.

این فیلم در مراسم جایزه گلدن گلوب و جایزه بفتا و سزار و… نیز دارای جوایزی شد، همچنین در حال حاضر این فیلم در لیست 250 فیلم برتر وبسایت IMDB نیز قرار دارد.

ناگفته نماند قطعه انتقال به گتو نیز وویچک کیلار برای فیلم پیانیست ساخته است.

سرقت بزرگ قرن

1 ویدیو

داستان فیلم سرقت بزرگ قرن

«سرقت بزرگ قرن»، فیلمی در ژانر کمدی-جنایی و محصول 2020 کشور آرژانتین است. این فیلم که با حضور در جشنواره های بین المللی توانست جایزه «بهترین فیلم از نگاه تماشاگران» را در جشنواره «میل ولی» به دست آورد، داستان یکی از بزرگ ترین، معروف ترین و زیرکانه ترین سرقت های بانک در تاریخ کشور آرژانتین را روایت می کند.

درباره فیلم سرقت بزرگ قرن

فیلم سرقت بزرگ قرن محصول آرژانتین در سال 2020 است که توسط آریل وینوگراد کارگردانی شده. از بازیگرانی که در این فیلم اکشن و بیوگرافی به ایفای نقش پرداخته‌اند می‌توان گوییلرمو فرانسلا، دیگو پرتی، لوییس لوک، پابلو راگو و رافائل فرو را نام برد.

من خیلی مراقبم

من خیلی مراقبم

۲۲ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

ظاهر

نهفتن

متن

  • کوچک

    استاندارد

    بزرگ

عرض

  • استاندارد

    پهن

رنگ (آزمایشی)

  • خودکار

    روشن

    تیره

من خیلی مراقبم

پوستر فیلم

کارگردانجی بلیکسن

تهیه‌کننده

  • تدی شوارتزمن
  • بن استیلمن
  • مایکل هایملر
  • جی بلاکسون

نویسندهجی بلیکسن

بازیگران

  • رزمند پایک
  • پیتر دینکلیج
  • ایزا گونزالس
  • کریس مسینا
  • دایان ویست

موسیقیمارک کانهام

فیلم‌بردارداگ امت

تدوین‌گرمارک اکرسلی

شرکت‌های
تولید

  • اس‌تی‌اکس انترتینمنت

توزیع‌کننده

  • نتفلیکس (ایالات متحده، آمریکای لاتین، فرانسه، آلمان، آفریقای جنوبی، هند، اندونزی)
  • آمازون استودیوز (استرالیا، کانادا، ایرلند، ایتالیا، نیوزیلند، انگلیس)

تاریخ‌های انتشار

  • ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۰ (جشنواره فیلم تورنتو)
  • ۱۹ فوریه ۲۰۲۱ (ایالات متحده)

مدت زمان

۱۱۸ دقیقه[۱]

کشورایالات متحده آمریکا

زبانانگلیسی

فروش گیشه۱٫۳ میلیون[۲][۳]

من خیلی مراقبم (انگلیسی: I Care a Lot) یک فیلم آمریکایی دلهره‌آور و کمدی سیاه محصول سال ۲۰۲۰ به نویسندگی و کارگردانی جی بلیکسن با بازی رزمند پایک، پیتر دینکلیج، ایزا گونزالس، کریس مسینا و دایان ویست است. داستان این فیلم دربارهٔ زن زیرک کلاهبردار است که به عنوان یک سرپرست قانونی برای مراقبت سالمندان ظاهر می‌شود تا از فروش دارایی‌های آنان سود به‌دست‌آورد اما در پرونده سالمند اخیرش با مشکلاتی مواجه شده چراکه زن سالمند مرتبط با یک مافیا روسی از آب در می‌آید.

داستان

[ویرایش]

مارلا گریسون مدیر یک آسایشگاه است که قاضی‌ها و سیستم قانونی را قانع می‌کند تا حکم حجر و سرپرستی افراد سالمند و مسّن را به موسسه بدهند. سپس آن‌ها را به آسایشگاه می‌برد و با دادن آرام بخش، ارتباطشان را با دنیای بیرون قطع می‌کند. سپس خانه و اموالشان را می‌فروشد و پولش را به جیب می‌زند.

دکتر کرن آموس آدرس یک پیرزن بازنشسته به نام جنیف مالا او را به آسایشگاه می‌برد و سریع مشغول فروش مبلمان، ماشین و خانه جنیفر می‌شود. در این بین کلید صندوقی را پیدا می‌کند که در آن، ساعت مچی، شمش طلا، اسکناس‌های بانکی و الماس است.

یک روز مردی برای بردن جنیفر به خانه اش می‌آید ولی دوست دختر و شریک کاری مارلا، فرن، می‌گوید جنیفر از آنجا رفته‌است. مرد پیش رئیسش رومن لونیوف برمی گردد که جنایتکار و پسر جنیفر است. وکیل مافیا دین اریکسون ۱۵۰هزار دلار به مارلا پیشنهاد می‌کند تا دست از سر جنیفر بردارد ولی او نمی‌پذیرد. فرن می‌فهمد هویت «جنیفر پیترسون» متعلق به دختری است که در اثر فلج اطفال مرده‌است. رومن سه نفر را برای نجات مادرش می‌فرستد ولی موفق نمی‌شود. پس دکتر آموس را می‌کشد.

رومن لونیوف مارلا را می‌رباید و بیهوش می‌کند و داخل ماشینی در دریاچه برای صحنه‌سازی مرگش رها می‌کند. مارلا نجات پیدا می‌کند و دو راه پیش پای فرن می‌گذارد: یا با الماس‌ها فرار کنند یا انتقام بگیرند. آن‌ها رومن را می‌دزدند، بیهوشش می‌کنند و عریان در جنگل رهایش می‌کنند. دونده ای پیدایش می‌کند ولی چون هویتش مشخص نیست، قاضی برایش قیم تعیین می‌کند. مارلا به دیدنش می‌رود و می‌گوید در ازای ۱۰ میلیون دلار او و مادرش را رها می‌کند. اما رومن به او پیشنهاد شراکت می‌دهد و مارلا می‌پذیرد، با پول و ارتباطاتش سریع به مدیری قدرتمند و بسیار ثروتمند تبدیل می‌شود. رومن پیش جنیفر برمی گردد.

بعد از یک مصاحبه تلویزیونی، آقای فلدستورم به او شلیک می‌کند و با گریه می‌گوید کسی اجازه ملاقات با مادرش را به او نداد و پیرزن تنها در آسایشگاه مرد. آقای فلدستورم دستگیر می‌شودو مارلا جان می‌دهد.

بازیگران

[ویرایش]

  • رزمند پایک در نقش مارلا گریسون
  • پیتر دینکلیج در نقش رومن لونیوف
  • ایزا گونزالس در نقش فرن
  • دایان ویست در نقش جنیفر پیترسون
  • کریس مسینا در نقش دین اریکسون

راه بازگشت (فیلم ۲۰۲۰)

راه بازگشت (فیلم ۲۰۲۰)

۱۸ زبان

  • مقاله
  • بحث
  • خواندن
  • ویرایش
  • نمایش تاریخچه

ابزارها

ظاهر

نهفتن

متن

  • کوچک

    استاندارد

    بزرگ

عرض

  • استاندارد

    پهن

رنگ (آزمایشی)

  • خودکار

    روشن

    تیره

کارگردانگاوین اوکانر

تهیه‌کنندهبن افلک
Mark Ciardi
گوردون گری
گاوین اوکانر
جنیفر تاد
Ravi D. Mehta

نویسندهBrad Ingelsby

فیلمنامه‌نویسگاوین اوکانر
Brad Ingelsby

بازیگرانبن افلک
جنینا گاوانکار
ال مادریگال

موسیقیراب سیمونسن

فیلم‌بردارادوارد گرائو

تدوین‌گرDavid Rosenbloom

توزیع‌کنندهبرادران وارنر پیکچرز

تاریخ‌های انتشار

  • ۶ مارس ۲۰۲۰ (آمریکا)

مدت زمان

۱۰۸ دقیقه

کشورآمریکا

زبانانگلیسی

هزینهٔ فیلم$۲۱–۲۵ میلیون[۱][۲]

فروش گیشه$۱۴٫۷ میلیون[۳]

راه بازگشت (انگلیسی: The Way Back) یک فیلم در ژانر درام و ورزشی به کارگردانی گاوین اوکانر است که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد. از بازیگران آن می‌توان به بن افلک و جنینا گاوانکار اشاره کرد.

داستان

[ویرایش]

جک کانینگهام یک پدیده بسکتبال HS بود که از بازی دور شد و آینده خود را از دست داد. اما خیلی زود فرصتی به دست می‌آورد که مربی گری یک تیم را به عهده بگیرد، طولی نمی‌کشد که او با چالش‌های گذشته اش روبرو می‌شود که…

بازیگران

[ویرایش]

  • بن افلک در نقش جک کانینگهام
  • ال مادریگال در نقش دن
  • میکلا واتکینس در نقش بث
  • جنینا گاوانکار در نقش آنجلا
  • گلین ترمن در نقش دکتر
  • تاد استاشویک در نقش کورد
  • برندون ویلسون در نقش برندون دورت
  • چارلز لات در نقش چابز هندریک
  • ویل راپ در نقش کنی داوس
  • هیز مک‌آرتور در نقش اریک
  • ریچل کارپانی در نقش دیان
  • مارلین فورته در نقش گیل
  • ملوین گرگ در نقش مارکوس پریش
  • کریس برونو در نقش سل دسانتو
  • دن لاریا در نقش جری نوریس

منابع

[ویرایش]

  1. ↑ D'Alessandro, Anthony (March 8, 2020). "'Onward' Seeing Blasé $40M Domestic Opening, $68M WW: Are Coronavirus Fears Impacting B.O. ? – Sunday Update". Deadline Hollywood. Retrieved March 8, 2020.
  2. ↑ Barnes, Brooks (February 18, 2020). "Ben Affleck Tried to Drink Away the Pain. Now He's Trying Honesty". New York Times. Retrieved February 21, 2020.
  3. ↑ "The Way Back (۲۰۲۰)". باکس آفیس موجو. Retrieved March 27, 2020.

پیوند به بیرون

مرد تاریکی

مرد تاریکی

۲۲ زبان نهفتن

متن

  • کوچک

    استاندارد

    بزرگ

عرض

  • استاندارد

    پهن

رنگ (آزمایشی)

  • خودکار

    روشن

    تیره

مرد تاریکی

پوستر نمایش فیلم

کارگردانسام ریمی

تهیه‌کنندهرابرت تاپرت

فیلمنامه‌نویسسام ریمی
ایوان ریمی
چاک پفارر
دانیل گولدین
جوشوآ گولدین

داستانسام ریمی

بازیگرانلیام نیسون
فرانسیس مک‌دورمند
کالین فریلز
لاری دراک

موسیقیدنی الفمن

فیلم‌برداربیل پوپ

تدوین‌گرباد اس. اسمیت
دیوید استیون

توزیع‌کنندهیونیورسال استودیوز

تاریخ‌های انتشار

  • ۲۴ اوت ۱۹۹۰

مدت زمان

۹۶ دقیقه

کشورایالات متحده آمریکا

زبانانگلیسی

هزینهٔ فیلم۱۶ میلیون دلار

فروش گیشه۴۸٬۸۷۸٬۵۰۲ دلار

مرد تاریکی (به انگلیسی: Darkman) عنوان فیلمی ابرقهرمانی و اکشن می‌باشد که توسط سام ریمی کارگردانی و در سال ۱۹۹۰ اکران عمومی شده‌است. مدت زمان این فیلم نود و شش دقیقه می‌باشد.

بازیگران

[ویرایش]

لیام نیسون در نقش مرد تاریکی

فرانسیس مک دورمند

کالین فریلز

لاری دراک

بروس کمپبل حضور افتخاری در آخرین پلان فیلم

بودجه، فروش

[ویرایش]

برای ساخت فیلم مرد تاریکی، شانزده میلیون دلار هزینه شد. این فیلم در گیشه بیش از چهل و هشت میلیون دلار فروش کرد.

دنباله

[ویرایش]

برای این فیلم دو دنباله نه چندان موفق (که سام ریمی از کارگردانی آن‌ها سرباز زد و تنها تهیه‌کنندگی آن‌ها را برعهده داشت) تحت عناوین مرد تاریکی ۲ و مرد تاریکی ۳ ساخته شد.

موسیقی متن فیلم

[ویرایش]

  1. "Main Titles" – 1:37
  2. "Woe, the Darkman...Woe!" – ۶:۰۹
  3. "Rebuilding/Failure" – 3:16
  4. "Love Theme" – 0:56
  5. "Julie Transforms" – 1:11
  6. "Rage/Peppy Science" – 1:37
  7. "Creating Pauley" – 3:19
  8. "Double Durante" – 1:50
  9. "The Plot Unfolds (Dancing Freak)" – 7:01
  10. "Carnival from Hell" – 3:16
  11. "Julie Discovers Darkman" – 1:59
  12. "High Steel" – 4:19
  13. "Finale/End Credits" – 3:39

رمان و کمیک بوک

استیو ساروویتز

  • ABOUT
  • LATEST NEWS
  • CONTACT US
  • WAYS TO GIVE
  • LOG IN

  • OUR MISSION
  • OUR WORK
  • OUR HISTORY

Steve Sarowitz

Steve Sarowitz is a film producer, business leader, humanitarian, and changemaker whose efforts in entertainment are focused on creating impactful, purpose driven content. In a continuation of this personal mission, Sarowitz co-founded Wayfarer Studios—alongside multihyphenate Justin Baldoni—as an independent financial and production engine to pioneer multi-platform film and television productions that elevate and speak to the human spirit on a global scale.

As a passionate believer in the power of television and film to reach the hearts of their audience and foster progress, Sarowitz has made it his mission to produce projects that can serve as true agents for social change. In 2016, he served as Executive Producer for the Peabody Award-winning Maya Angelou: And Still I Rise, which chronicles the incomparable writer who forever impacted the literary landscape of America and who also blazed a brave and original life as a performer, actress, and activist integral to the Civil Rights movement. Sarowitz has helped fund and promote a number of powerful, award-winning documentaries including He Named Me Malala which was short-listed for the 88th Academy Awards in the Best Documentary Features category and received two Women’s Image Network Awards nominations, including Best Documentary and Best Producer.

A dedicated member of the Bahá’í faith, Sarowitz Executive Produced The Gate: Dawn of the Bahá’í Faith, an award-winning documentary chronicling the origins of the Bahá’í Faith and its acknowledgement of the oneness of humanity’s major religions in order to promote peace and unity rather than intolerance and extremism.

As a native to the corporate world, Sarowitz is the Founder and Chairman of Paylocity—a leading U.S. provider of payroll and HR solutions. He also currently serves in leading roles at global payroll providers Blue Marble and Payescape, but his true passions extend well beyond the boardroom. Sarowitz has long been an international philanthropist with an interest in promoting unity, peace, and universal education to create lasting, actionable change for a brighter future. Apart from his seat on Paylocity’s board, he serves on a number of boards for nonprofit organizations such as the National Center for Arts & Technology, the Chicago Center for Arts & Technology, Raising Haiti, and more. Sarowitz and his wife helm the Julian Grace Foundation, an organization dedicated to community impact on a global scale through a variety of programs centered around foster care, disaster relief initiatives, and donations to increase socio-economic mobility globally and enable lasting social reform.

Sarowitz holds a Bachelor’s Degree in Economics from the University of Illinois. He is an avid runner, a member of the Chicago Area Runners Association Hall of Fame and a 3-time winner of the MSE Division of the Chicago Chase Corporate Challenge. He lives in Highland Park, Illinois with his wife, 2 children, 2 dogs and a turtle named Duchess. When Sarowitz is not working or participating in one of his many philanthropic initiatives, he spends his time guiding at the Baha’i Temple in nearby Wilmette, Illinois.

Religions: Bahá’í

استیو ساروویتز

استیو ساروویتز (زاده ۱۹۶۵/۱۹۶۶) یک تاجر میلیاردر آمریکایی و بنیانگذار Paylocity است .

استیو ساروویتز

متولد شد1965 یا 1966 (سن 58-59) [ 1 ]
ملیتآمریکایی
آموزش و پرورشدانشگاه ایلینوی در اوربانا-شامپین
شغلتاجر
شناخته شده برایبنیانگذار Paylocity
همسرجسیکا ساروویتز

مطالب

    اوایل زندگی

    ویرایش کنید

    ساروویتز مدرک لیسانس خود را از دانشگاه ایلینویز در اوربانا-شامپین دریافت کرد . [ 1 ]

    شغلی

    ویرایش کنید

    Sarowitz 44% از Paylocity را در IPO خود در مارس 2014 و 28% در آوریل 2019 را در اختیار داشت. [ 2 ]

    در دسامبر 2024، ساروویتز توسط بلیک لایولی به عنوان یکی از بنیانگذاران شرکت تولید استودیوی Wayfarer پس از اینکه گفته بود حاضر است 100 میلیون دلار آمریکا برای "ویران کردن زندگی" لایولی و خانواده‌اش خرج کند به منظور انتقام گرفتن از و به افشای علنی اتهامات سوء رفتار جنسی توسط او در طول تولید فیلم 2024 It Ends with Us علیه شریک تجاری ساروویتز، کارگردان و عضو بازیگران جاستین بالدونی ، و تهیه کننده جیمی هیث. [ 3 ]

    زندگی شخصی

    ویرایش کنید

    ساروویتز با جسیکا ازدواج کرده است. این زوج در هایلند پارک ، ایلینوی زندگی می کنند. [ 2 ] او یهودی بزرگ شد ، اما بعداً دیانت بهائی را پذیرفت . [ 2 ]

    مراجع

    ویرایش کنید

    1. ^پرش به بالا:a b "نمایه فوربس: استیون ساروویتز".فوربس​بازبینی شده در 18 نوامبر 2019.
    2. ^پرش به بالا:a b c "جدیدترین میلیاردر شهر قصد ندارد یک نفر بمیرد".Crain's Chicago Business. 26 آوریل 2019. بازبینی شده در 3 مه 2019.
    3. تای روش (21 دسامبر 2024). «بلیک لایولی، جاستین بالدونی، همبازی فیلم «این با ما به پایان می‌رسد» را متهم به آزار و اذیت جنسی و کمپین افشاگری می‌کند . فوربس ​بازبینی شده در 21 دسامبر 2024 .

    نماد خرد

    این یک مقاله خرد درباره یک تاجر آمریکایی متولد دهه 1960 است . شما می توانید با گسترش ویکی پدیا به آن کمک کنید .

    نگاهی به فیلم گیت (The Gate)

    سخن سردبیر

    نگاهی به فیلم گیت (The Gate)

    توسط بهایی پژوهی ۰۵ مرداد ۱۳۹۸

    0 1,222

    اشتراک

    اخيراً در امريکا به مناسبت دویستمین سال تولد مؤسس آیين بابى (علی‌محمد شيرازى) و به منظور تبليغ و معرفی بهاءالله و بهائیت، فيلمى رونمایی شد به نام گيت (دروازه: ترجمه‌ی کلمه باب) تا نشان دهد که باب، شخصيتی صلح‌جو و بزرگ بوده که ظهور کرده تا دروازه‌ی آئين بهائى شود. درمورد این فیلم نکات ذیل به‌نظر می‌رسند:

    ١. فيلم با نادیده گرفتن واقعیات تاریخی و مندرجات کتاب‌ها و آثار و مقالات تحقيقى تاریخی و صرفاً با استفاده‌ی انحصاری از آثار و نوشته‌های یک‌سویه و تبلیغی تشکيلات بهائی از زبان تعدادى بهائى، بدون اظهار تعلق و وابستگی آن‌ها به بهائیت – و فقط با ذکر عناوين دانشگاهى آن‌ها – تکرار می‌شود. افرادى که با آن‌ها مصاحبه شده است عبارتند از:

    – نادر سعیدی: مبلغ و نويسنده‌ی چند کتاب تبليغى بهائى، ساکن لس انجلس،

    – اميد قائم مقامى: بهائى و نويسنده‌ی کتابى در مورد باب،

    – آرمین اشراقی: فرزند ايرج اشراقى، مبلغ و فعال رسانه‌اى بهائی،

    – موژان مومن: مبلغ بهائی و فعال رسانه‌اى و نويسنده‌ی چندين کتاب در تأييد آیين بهائى،

    – فيروز کاظم‌زاده: مبلّغ بهائی که از سال ۱۹۶۳ تا سال ۲۰۰۰ میلادی عضو محفل روحانی ملی بهائیان امريکا بود و در سال ۲۰۱۷ از دنیا رفت،

    – لیلی میلر مورو (Layli Miller-Muro): وکیل و فعال آمریکایی بهائى و مؤسس مرکز عدالت طاهره،

    – رِین ویلسون (Rainn Wilson): بازیگر و کمدین آمریکایی که خود و همسرش بهائى هستند،

    – دیوید اِل رو (David L. Rowe): مشاور درباره‌ی مستندات آیین بهائی و عقاید ویلیام میلر (محقق مسیحی)،

    – تاد لاوسن (Todd Lawson): عضو رسمی تشکیلات بهائی از سال ۱۹۶۸ میلادی،

    – کاترین وِسینگِر (Catherine Wessinger): ویراستار کتاب ” رساله‌ی آکسفورد درباره هزاران سالگی” (The Oxford Handbook of Millennialism) که در آن به بهائیت پرداخته،

    – هوپر دانبِر (Hooper Dunbar): عضو بیت‌العدل اعظم از سال ۱۹۸۸ تا سال ۲۰۱۰ میلادی،

    – کارُلین اسپَری فاکس (Carolyn Sparey Fox): نویسنده‌ی کتاب “نیمی از ناگفته ها” (‘The Half of it was Never Told) در تبلیغ بهائیت،

    – جان اِس هَچِر (John S. Hatcher): نویسنده کتاب “اقیانوسی از کلماتش: راهنمای خوانندگان هنر بهاءالله “، که دارای ارتباط خوبی با حسن موقر بالیوزی (از ایادیان امر و فعال در رادیو بی بی سی) است،

    – جوی دِگِروی (Joy DeGruy): بهائی و نویسنده‌ی کتاب “علائم بردگی پس از جراحت: میراث آمریکا از تحمل آسیب و التیام”.

    ٢. فیلم با سرمایه‌گذاری چند میلیون دلاری جامعه بهائیان، با تهیه‌کنندگی ادوارد پرایس و کارگردانی استیو سارو ویتز و باب هرکولس، که بهائى هستند، در مدت سه و نیم سال در اسپانیا و امریکا تولید شده است . گیت با تبليغات فراوان پیرامونی و زيرنويس به چند زبان آماده شده و قرار است به مناسبت دويستمين سال تولد باب، در مناسبت‌های تبلیغی که بهائیان درکشورهاى مختلف برپا می‌کنند، به نمايش درآيد. فيلم با اين روند که فقط از گويندگان و مبلغان بهائى استفاده مى‌کند، به يک آنونس تبليغاتى شبيه است نه يک مستند تاريخى و پژوهشى. ردّ پای هیچ‌یک از پژوهشگران مستقل یا منتقد مسلمان یا ازلی در این فیلم دیده نمی‌شود و این بخش از جامعه به کلّی نادیده گرفته شده‌اند. سازندگان این فیلم حتّی نمایش بی‌طرفی را فراموش کرده‌اند و از این حیث نمی‌توان این فیلم را بازتاب دهنده‌ی تاریخ واقعی باب دانست.

    ٣. تلاش فيلم بر اين است که باب، شخصی صلح‌جو معرفی شود، اما با توجه به آثار باقی‌مانده از او، چنین موضوعی اصلاً راست نمى‌نمايد، زيرا تمامى آثار باب پر است از تحریک افراد به جنگ و خونریزی و دعوت بابیان به از بین بردن غیربابیان! این موضوع آن‌چنان پررنگ است که حتی رهبران و مبلغان بهائی هم به آن اذعان کرده اند. به عقیده‌ی گلپایگانی، مبلغ معروف بهائی، که در اوایل قرن بیستم مطلب خود را نوشته است، اساس دین بیان … معدوم کردن و از بین بردن همه کتاب‌هایی است که درباره‌ی آیین بابی نباشد، تخریب و انهدام و ویران ساختن همه‌ی مزارها و زیارتگاه‌ها، پرستشگاه‌ها و معابد و اماکن متبرکه و مقدس و استراحتگاه‌های سایر ادیان، قتل‌عام همه‌ی انسان‌ها، و قانونی کردن طرد و تکفیر و بدنام ساختن آنها، و نهایتاً از بین بردن همه کسانی ‌‌که به آئین باب اعتقاد ندارند و محو و از بین بردن هرگونه آثار آن‌هاست (گلپایگانی، کشف الغطاء، ص ۱۶۶). عبدالبهاء، رهبر بهائیان نیز، در عبارت مشابهی، به‌روشنی بیان می‌دارد که دستور کتاب بیان (کتابی که باب آن را ازسوی خداوند می‌داند و اسلام را با آن تمام‌شده معرفی می‌کند)، “قطع گردن مخالفان، آتش زدن کتاب‌ها و نوشته‌‌ها، هدم بقاع و اماکن متبرکه و قتل‌عام عمومی و همگانی به‌جز تابعان و باورمندان بیان است.” (عبدالبهاء، مکاتیب، ج۲، ص۲۶۶)

    ٤. بدون ورود به انگيزه‌هاى تبليغى تشکيلات بهائى در ساخت اين فيلم، باید اذعان نمود که ساخت اين فيلم براى آن‌ها، از منظر راهبرد تبليغى هم، اشتباهى استراتژيک شمرده مى‌شود . زيرا بزرگداشت و ساخت فیلم در مورد فردی مثل عباس افندی با بعضى شعارهاى امروزین و تعاليم روز شايد مى‌توانست توجيه داشته باشد، اما بزرگداشت باب با تعاليم خشن و افراطى ـ که سخن عبدالبهاء را درباره‌ی آن تعالیم نقل کردیم ـ معلوم نيست چه توجيهى مى‌تواند داشته باشد؟!

    ٥. فيلم از همان ابتدا با اطلاعات واهى و دروغین آغاز مى‌شود. ربط دادن انتظار فرقه‌اى ازمسيحيان به رهبرى ويليام ميلر، براى پايان جهان در روز ٢٢ اکتبر سال ١٨٤٤، با ادعاي بابيت علی‌محمد شيرازى در برابر ملاحسين بشرويه‌اى شیخی‌مسلک، در 5جمادی١٢٦٠ قمری (برابر ٢٢ ژانويه ١٨٤٤)، مبنی بر اینکه باب امام مهدى (ع) است، حرفى مضحک و بی‌پايه است. در اين تطبيق، ادعای ميلر براى پايان جهان را، انتظار همه جهانیان (!) براى ظهور موعود، يعنى عيسى مسیح، جلوه داده؛ سپس ادعاى باب را ـ که با نوشتن تفسير سوره‌ی يوسف، خود را باب امام دوازدهم شیعه خوانده، که بعدها ظهور خواهد کرد- با ادعاى پايان جهان و آخرالزمانی ميلر مطابق دانسته است!

    ٦. در فيلم ادعا مى شود که همه‌ی مذاهب اسلامى باور داشتند در سال ١٢٦٠ (سال ادعائى ميلر براى پايان جهان) موعود ظهور خواهد کرد. درحالی‌که حتی يک نمونه گفتار و حدیث هم وجود ندارد که در يک کتاب اسلامى به اين سال ١٢٦٠ هجری (برابر ١٨٤٤ میلادی)، به‌عنوان سال ظهور قائم آل محمد و مهدی موعود (عج) و یا دوران ۱۰۰۰ ساله‌ی امامت ایشان اشاره شده باشد. بلکه برعکس، روایات و احادیث بسیاری در میان کتاب‌های روایی و جوامع حدیثی شیعیان از دیرباز تا کنون وجود داشته است که تعیین‌کنندگان وقت ظهور امام مهدی علیه السلام را دروغگو و کذّاب معرفی کرده است. بقيه‌ی ادعاهاى گیت نیز به همین سبک و سیاق ارائه شده است.

    ٧. نويسنده‌ی فيلم گویا در لباس يک افسانه‌پرداز ظاهر شده و نه يک مستندساز. لذا در صحنه‌ی تیرباران باب تصور می‌کند که ٧٥٠ سرباز صف بستند تا باب را تيرباران کنند و بعد هم نتوانستند به هدف بزنند و همگی به طنابی که محکوم را با آن بسته بودند، شلیک کردند(!) آیا براى کشتن فردی دست‌بسته، جوخه اعدام ٧٥٠ نفری لازم است؟ آیا کسی در تاریخ قدیم و جدید چنین چیزی ثبت کرده است؟! تنها در کتاب تلخیص تاریخ نبیل و منابع بهائی این ادعا صورت پذیرفته است که ادعایی غیر ممکن و خرافی است؛ زیرا عکس‌های سربازخانه سابق تبریز هم‌چنان موجود است و در آن محل، اساساً صد نفر هم به زحمت جا می‌شوند، چه رسد به ۷۵۰ نفر!

    ٨. در گیت ادعا می‌شود که باب و طرفدارانش آزاديخواه و صلح‌طلب بودند، درحالی‌که براساس همه‌ی شواهد و مستندات تاريخی و نوشته‌های خود باب و بررسی‌های تاریخی که اخیراً صورت گرفته، او توهم و انگیزه‌ی گرفتن حکومت ایران و درنهایت ایجاد حکومت جهانی بابی را داشت. يارانش در چندين شهر شورش و کشتار عمومی مردم بی گناه را به راه انداختند و با قواى دولتى ایران جنگيدند و خسارات عظيمى به کشور وارد کردند؛ کارى که امروز با حرکت داعش قابل تطبيق است؛ آن هم با تعاليم خشک و خشن باب در کتاب بيان، که “قتل هر فرد غيربابى را مجاز مى‌دانسته و دستور به حرق کتب و هدم بقاع وقتل همه الا من آمن و صدق داده است” (عبدالبهاء، مکاتیب، ج۲ (قاهره ۱۹۱۲/۱۳۳۰)، ص ۲۶۶) … همچنان که پیروانش اقدام به ترور شاه هم کردند.

    ٩. بی‌مناسبت نیست برای نشان دادن سبعیت و کشتار کور بابیان، که ملهم و برگرفته از سخنان و نوشته‌های باب بود، مطلب کوتاهی را از مقاله‌ی ارزشمند دکتر دنیس مک‌اوئن نقل کنیم ـ که مدت حدود ۱۵ سال از اعضای جامعه‌ی بهائیان انگلیس بود و پایان‌نامه دکترای خود را در زمینه‌ی بابیت نگاشت و علاوه بر آن چندین مقاله و کتاب هم در این موضوع نوشته است ـ تا راستی سخن مبلغان و فیلم‌سازان بهائی محک بخورد:

    «بابیان در برابر چه کسانی دست به جهاد زدند؟

    باب به‌هیچ‌‌روی، معنای مشرک و کافر را منحصر به خدا ناباوران نمی‌دانست؛ بلکه آن را به همه‌ی مسلمانان، چه شیعه و چه سنّی، که عقاید او را بدعت‌آمیز می‌دانستند و اصولاً هرکس که از تأیید و ایمان به او سر باز می‌زد، تعمیم داد.» چند صفحه‌ی بعد (ص ۱۰۸) مجدداً همین سؤال را مطرح کرده‌ام و با توجه به احکام و قوانین بعدی باب، نشان داده‌ام که بابیان مجاز بودند نسبت به هرکس، که به «بابیان» باور نداشته باشند، اعلام جهاد کنند. دیگر بحث غیرمعتقد به خدا، اسلام و مسلمان، عقیده، اختلاف نظر و امثالهم کاربرد نداشته و همه‌ی غیربابیان در دایره‌ی کفر و شرک آن‌ها قرار گرفتند! و سپس در ص۱۰۹، یادآور شده‌ام که “در آن زمان، تمام جمعیت شیعه‌ی ایران مشمول حکم تکفیر و جهاد باب شدند!”

    … به‌هرصورت، باب در کتاب تفسیر سوره‌ی یوسف و کتاب بیان فارسی، دائماً بحث جهاد را دنبال کرده و به موضوعات فتح، غنیمت، برخورد با کفار و مشرکان و اموال آنان و از میان برداشتن و محو شرک و کفر می‌پردازد. اگر عبدالبهاء پذیرفته است ـ همان‌گونه که سندش را ارائه کردیم ـ فکر می‌کنم بهتر است بهائیان کتاب بیان را دقیق‌تر بخوانند، نه آنکه از کتاب‌های بهائی به ما مدرک ارائه کنند!

    به‌‌نظر من لزومی به بررسی دقیق بخش بعدی مطلب، که به شورش‌های بابی در قلعه‌ی شیخ طبرسی، نیریز و زنجان می‌پردازد، نیست. فقط کافی است بگویم که منابع مورداستناد بهائیان، فقط منابع و مأخذ بهائی است، یعنی نوشته‌های زرندی، شوقی‌افندی و بالیوزی! برای بحث و بررسی درباره‌ی مباحث چالشی و پیچیده‌ی تاریخی، صرف استناد تکراری به نظرات و عقاید امروزین بهائیان کافی نیست. اگر نویسندگان بهائی مدعی هستند که می‌توانند پاسخ «اتهامات» به بابیان را بدهند، لطف کنند با استناد به منابع و مستندات تاریخی از همان دوره‌ی زمانی، اثبات کنند. کلی‌گویی براساس مطالب و کتاب‌های متعصبانه و جهت‌‌دار بهائی، که مدت‌ها پس از آن حوادث نوشته شده، در گفت‌وگوی تحقیقی جایی ندارد. اینکه بابیان اقدامات مسلحانه انجام می‌دادند؛ اینکه بابیان تمایلات سیاسی داشتند (و اغراض سیاسی خود را از اهداف دینی خود تفکیک نمی‌کردند)، اینکه آن‌ها عقیده داشتند حکومت قاجار با رفتاری که نسبت به باب داشت، مشروعیت خود را از دست داده بود، همگی ادعاهایی هستند که با شواهد و متون و نصوص روشن، که در مقاله‌ی من و در جاهای دیگر وجود دارد، به‌روشنی قابل اثبات است و طرح مباحث انحرافی، برای گم کردن بحث، بی‌نتیجه است. آنچه می‌تواند مفید و سودمند باشد ابراز همدردی با بابیان است که خواست‌ها و ایده‌آل‌هایشان در زیر گفتارهای به‌ظاهر زاهدانه و تحریف‌های تاریخی صورت‌گرفته توسط بهائیان، محو شده است!

    اجازه می‌خواهم مختصراً به دو نکته‌ی دیگر اشاره کنم. نویسنده‌ی بهائی، به “ادعای نادرست من مبنی بر اینکه «مظهر بعدی الهی» قرار بود در آینده دوری بیاید، اشاره کرده و گفته ‌است این برعکس عبارات مندرج در نوشته‌های باب است که ظهور این مظهرالهی را قریب الوقوع می‌داند!”

    باید این نکته را روشن کنیم که این برداشت و تفسیر بهائیان است که ظهور «من یظهره الله» را نزدیک زمان باب تلقی کرده‌اند، وگرنه نوشته‌های باب چنین اشاره‌ای ندارد. هرکس که کمترین آشنایی با بحث‌های متأخر بابی دارد، می‌داند که این یک بحث پرمناقشه و کشمکشی بین بهائیان و دیگر بابیان است. من تقریباً به‌ طور مفصل، در مقاله‌ی خود، با نام انشعابات و ادعاهای جانشینی در بابیت به این موضوع ‌پرداخته‌ام. در اینجا مختصراً اشاره می‌کنم که بحث من «نادرست و بی‌ارزش» نیست، بلکه مبتنی بر قرائتی تقریباً پذیرفته‌شده ازسوی همگان، از متون کاملاً شناخته‌شده‌ی بابی، همراه با اندکی عقلانیت است!!

    احساس می‌کنم نمی‌توانم بدون ارائه توضیح درباره‌ی آقایان افنان و هچر (یکی از کارشناسان بهائی در فیلم گیت) بگذرم، آنجا که می‌گویند: «مک‌اوئن از فصل 5 کتاب چهارم بیان، نقل می‌کند که پادشاهان و رهبران بیانی ارض نباید صبر کنند که مردم به‌‌صورت ارادی به امر بیان ایمان بیاوردند؛ بلکه باید فعالانه به تبلیغ امر بابی بپردازند و آن‌ها را ترغیب و تشویق به بابیت نمایند.» آن‌ها می‌افزایند که این «فرم متفاوتی از جهاد نیست؛ این اصلاً جهاد نیست.» و عقیده دارند که من مطلب را اشتباه منعکس کرده‌ام و لذا اصل نظریه‌ی من اشتباه است!

    متأسفانه، من آنچه را که به من نسبت داده ‌اند ننوشته‌ام! یعنی عبارت «پادشاهان بیانی باید فعالانه به تبلیغ امر بپردازند!» (این عبارت اساساً یک عبارت مصطلح بهائی است)، بلکه از کتاب بیان نقل قول آورده‌ام که «صاحبان قدرت (یعنی پادشاهان و ملوک) بابی نباید منتظر بنشینند که چیزی از آسمان نازل شود تا هرآنچه بر روی زمین است را داخل در امر بیان نماید. بلکه باید به همان روشی عمل کنند که همه به اسلام گرویدند …» شاید بهتر بود که من عبارت دیگری را از همان فصل از بیان اضافه می‌کردم (۵:۵، ص۱۵۷) که می‌گوید: «اگر، برای مثال، در ابتدای کار اسلام، کشوری با قوه‌ی قهریه و خشونت فتح می‌شد، مردمش نیز به اسلام می‌گرویدند و از میوه‌ی آن دین برخوردار می‌شدند. اگر جوابیه‌نویسان اصلاً کتاب بیان و این فصل از آن را نخوانده‌اند، جهت اطلاع آن‌ها می‌گویم که موضوع این فصل «حکم درباره‌ی تملک و اخذ اموال کسانی که به بیان ایمان ندارند» است. اگر هنوز هم مطلب برای آقایان مبهم و ناروشن است، خوب است زحمت بکشند و تیتر قسمت بعدی کتاب بعدی را بخوانند! (۵:۵، ص۱۵۹) “اگر خداوند علیم، به مؤمنان بیان توفیق فتح سرزمین و کشوری را داد که مردمش در برابر امر بابی تسلیم نشدند؛ هرآنچه در آن سرزمین منحصربه‌فرد است متعلق به نقطه بیان (یعنی باب) است.” با توجه به صراحت عبارات فوق، من اعتراف می‌کنم که معنای محترمانه‌ی عبارات فوق‌الذکر، طبق پیشنهاد افنان و هچر، «تبلیغ امر» است!

    نکته پایانی در این بخش، پاسخ من به جنابان هچر و افنان است. جایی‌که از من نقل قول کرده‌اند که گفته‌ام «بابی‌ها در مناطقی که جنگ و کارزار و شورش برپا می‌کردند، نه‌تنها در برابر سربازان و قوای مسلح کشوری، بلکه نسبت به مردم عادی و محلی و غیرنظامی نیز سبعیت و وحشی‌گری زیادی به‌کار می‌‌بردند.» آن‌ها تا آنجا جلو می‌روند که می‌گویند این اتهام غیرمستند و بدون دلیل مک‌اوئن، نادرست و غیرعلمی است. البته چند مورد دیگر از این قضاوت‌های غیرمستند، در مقاله وی وجود دارد! عرض می‌کنم که این انتقاد آن‌ها غیرمنصفانه و نادرست است. زیرا بی‌رحمی و سبعیت و وحشی‌گری بابیان، به‌‌ویژه در شورش قلعه‌ی شیخ طبرسی به‌خوبی مستند شده و مطالبی که ذیلاً از منابع بابی می‌‌آورم، آن‌ را به خوبی نشان می‌دهد.

    – در کتاب نقطة‌‌الکاف صریحاً بیان شده که بابیان، که در معیت ملاحسین بشرویی، به سمت بارفروش (بابل) می‌رفتند، فرد درویشی را که به آن‌ها آدرس اشتباه داده بود، به همراه فرزند کوچکش، کشتند. (میرزاجانی کاشی بابی، نقطة الکاف، ص۱۵۷)

    – گروهی از بابیان، درضمن یکی از حملات اولیه به ارتشی که شیخ طبرسی را به محاصره در آورده بود، حدود ۱۳۰ نفر از سربازان و روستائیان را کشتند و روستایی را که سربازان در کنار آن اردو زده بودند، ویران کردند و از منازل ساکنان روستا، به‌اندازه‌ی حدود دو سال آذوقه و اقلام موردنیاز خود را مصادره کردند. (همان، صص ۱۶۲-۱۶۱)

    – در حمله‌ی دیگر بابیان به اردوگاه ارتش در واسکاس، دو تن از شاهزادگان گریختند و در طبقه‌ی فوقانی خانه‌‌ای پناه گرفتند. پس از آن، مهاجمان بابی خانه را به آتش کشیدند و همه‌ی اهل آن را در آتش سوزاندند. سپس گروهی از بابیان مازندرانی، روستا را غارت کردند. (همان، صص ۱۶۸-۱۶۷)

    – در یک مورد دیگر، قدوس (محمدعلی بارفروشی) به بابیان محافظ قلعه (طبرسی) دستور داد تا سرهای دشمنان را از بدن آن‌ا جدا کنند و آن سرها را بر بالای دیوارها برافرازند و صحنه‌های وحشتناکی ایجاد کنند…. (همان، ص۱۷۷)

    – لطف‌علی میرزای شیرازی، یکی از بابیان مدافع قلعه شیخ طبرسی، به‌هنگام شرح و توصیف حمله‌ی بابیان به روستای واسکاس، از شدت سنگدلی هم‌کیشان خود می‌گوید که با هرکس روبه‌رو می‌شدند او را به‌قتل می‌‌رساندند. از جمله یک مرد و زن، در روستایی، قبل از واسکاس، که بابیان آن‌ها را به اشتباه به‌قتل رساندند. (لطف‌علی خان شیرازی، تاریخ، بی نام و عنوان، سند 28-F Ms، بخش ۳، و اسناد ادوارد براون کتابخانه دانشگاه کمبریج، ص۹۲ پانوشت.) نبیل زرندی هم از اشتباه مشابهی سخن گفته است. (نبیل زرندی، Dawn Breakers، ص347-346.)

    – در زمان شورش بابیان در زنجان، یکی از بابیان – که از عقیده خود برگشته و مسلمان شده بود – به همراه ۲۲ زندانی دیگر، زنده زنده پوستشان کنده شد و در آتش سوزانده شدند (همدانی، تاریخ جدید باب، ص۱۵۵.).

    نیازی نیست بیش از این دراین‌مورد ادامه دهیم. بهتر است آقایان افنان و هچر، به‌جای متهم کردن من به ارائه‌ی مطالب بی‌مدرک و انجام کار غیرپژوهشی، خودشان اسناد و مدارک موجود را تا اندازه‌ای مطالعه کنند! آن‌ها، خودشان، بدون آنکه تحقیق مستندی انجام دهند و یا به منابع اصلی و اولیه رجوع کنند، بی‌ جهت، و تنها به دلایل گروهی و جناحی و متعصبانه‌ی خود، درصدد کم ارزش جلوه دادن مقاله‌ی من هستند. اشکالی ندارد، هرچه می‌خواهند از این نقدها بنویسند، ولی بدانند که جایگاه واقعی درج مقالات آن‌ها، همان صفحات نشریات بهائی است که توسط سازمان و تشکیلات خودشان منتشر می‌شود و هرگز در نشریات علمی و آکادمیک، که به منظور تشویق بحث‌های علمی و روشنگرانه درباره‌ی تاریخ ادیان و براساس معیارها و استانداردهای علمی و پژوهشی می‌پردازند، جایگاهی ندارند.

    در طول یکصد سال گذشته، نویسندگان و پژوهشگران حوزه‌ی تاریخ، چندین بار، درخصوص عدم صداقت بهائیان، در حوزه‌ی بحث و بررسی مباحث تاریخی سخن رانده‌اند. متأسفانه، این بار قرعه به نام من خورده، تا همچون پیشینیان خود، از روش متکبرانه و متعصبانه‌ی بهائیان، در دست‌کاری و تحریف اسناد و حقایق، یا پنهان کردن و مخفی داشتن حقایق، به خشم آوردن دیگران از عملکرد بهائیان و غرور بی‌موردشان اظهار تأسف کنم؛ همان‌گونه که محققان و پژوهشگران پیشین چنین کردند. آنچه انجام داده و می‌دهم به احترام عقل و منطق انسانی و دور نگه داشتن عقل و خرد از تعصبات است. ازاین‌رو، امیدوارم که این برخورد آراء، حداقل، کمکی به روشن شدن ذهن آن دسته از افراد جامعه بهائی نماید، که پیش از این، با راهنمایی عقل و درایت خود، به مشکلات پیش‌آمده بر اثر حاکمیت و ریاست عوامل بنیادگرا و اقتدارگرا بر جامعه بهائی واقف شده و خطر کنار گذاشتن بحث آزاد را به‌خوبی حس می‌کنند. از این افراد، اعم از آنکه خودشان در حوزه‌های علمی و پژوهشی فعال باشند یا نباشند، تقاضا دارم که بهائیان پژوهشگر و محقق آینده را تشویق کنند تا در برخورد با آثار و کارهای پژوهشی امثال بنده و دیگران، موازین و استاندارد علمی و آکادمیک را رعایت نمایند. درغیراین‌صورت، پژوهشگران از مطالعه و بررسی در حوزه‌های بابی و بهائی دلسرد می‌شوند، که نتیجه آن محرومیت همیشگی جامعه بهائی از پژوهش‌های دینی و تاریخی در حوزه دینشان است.

    خوب است افراد بنیادگرا و جزم‌اندیش، در رده‌های مختلف بهائی، این سؤال را از خود بپرسند، آیا نحوه‌ی عملکرد آن‌ها، درمجموع، به نفع امر است و یا به ضرر آن؟ درمیان جامعه‌ی بهائی بریتانیا و امریکا، تعدادی بهائی پژوهشگر و دانشگاهی، در حوزه‌های جامعه‌شناسی، دین و تاریخ هستند، که می‌توانند با تلاش و مساعی خود، گفتمانی با غیربهائیان شروع کنند که مفید و ثمربخش باشد. اقدامات سختگیرانه و تنگ کردن عرصه‌های علمی و پژوهشی برای ایشان، فقط باعث ترس و نگرانی و دلسردی آن‌ها خواهد شد. محققان و پژوهشگران بهائی دغدغه‌ها و مشکلاتی دارند که یکی از کوچک‌ترین آن‌ها، اجبار به ارائه آثار آن‌ها به کمیته بررسی تألیفات امری است ولی آن‌ها هم‌چنان به تلاش صادقانه مشغولند و می‌توانند در ارائه‌ی تصویر مثبتی از پژوهش علمی در حوزه‌ی بهائی موفق عمل کنند. من امیدوارم کسانی که زمینه و آمادگی گام زدن در مسیر علمی را ندارند، حداقل اطلاع داشته باشند که ارائه‌ی دفاعیه‌های متعصبانه و جزمی، در بهترین حالت، باعث اختلال و روگردانی دیگران و در بدترین شرایط، موجب تخریب و انهدام مبانی هرگونه مطالعات در آینده خواهد شد که ممکن است به ایجاد زمینه‌های مشترک میان بهائیان و غیربهائیان بینجامد.»

    ١٠. نام این فیلم گیت گذاشته شده است و در آن باب را به‌عنوان دروازه‌ای برای آیین بهائی معرفی کرده است. اگرچه این معرفی توسط مبلّغان بهائی بارها تکرار شده است و آنان سید باب را مبشر بهاءالله معرفی می‌کنند، اما اگر دلیل اینکه علی‌محمد شیرازی خود را باب نامید جست‌وجو کنیم، به مسأله‌ی کاملاً متفاوت دیگری می‌رسیم. منظور باب از بابیت برخلاف آنچه سازندگان فیلم گمان کرده‌اند مطلبی است که عبدالبهاء توضیح داده است: «از کلمه بابيّت مراد او چنان بود که من واسطه‌ی فيوضات از شخص بزرگواری هستم که هنوز در پس پرده‌ی عزّت است و دارنده‌ی کمالات بی حصروحدّ، به اراده او متحرّکم و به حبل ولايش متمسّک و در نخستين کتابی که در تفسير سوره‌ی يوسف مرقوم نموده، در جميع مواضع آن خطاب‌هایی به آن شخص غايب که از او مستفيد و مستفيض بوده، نموده و استمداد در تمهيد مبادی خويش جسته و تمنّای فدای جان در سبيل محبّتش نموده، از جمله اين عبارت است:”يا بقيّة اللّه قد فديت بکلّی لک و رضيت السّبّ فی سبيلک و ماتمنّيت الّا القتل فی محبّتک و کفی باللّه العليّ معتصماً قديماً.”» (مقاله شخصی سیاح ص۲). باید یادآور شد که «بقیّةالله» لقب خاص حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است و سید باب در آن کتاب بارها و بارها به ایشان اشاره کرده است. با توجه به سخنانی که سید باب داشت، مردم و کسانی که با ایشان ارتباط داشتند این چنین می‌اندشیدند که جناب علی‌محمد، باب امام زمان و واسطه‌ی بین ایشان و بقیه‌ی مردم است. همان طور که عبدالبهاء به تصریح نوشته است، باب خطاب به حضرت بقیة الله علیه السلام چنین گفته است که راضی به شنیدن فحش در راه ایشان است و تنها چیزی که آرزو می‌کند این است که در راه محبت ایشان کشته شود. مردم آن زمان هم که به امام زمان علیه السلام معتقد بودند، وقتی سخنان باب به آن‌ها می‌رسید، با شنیدن آن به‌واقع فکر کردند که او واسطه‌ی بین مردم و امام زمان علیه السلام است. به همین دلیل هم تا پای جان در راه ایشان مقاومت کردند و ایستادند. بنابراین نمی‌توان پذیرفت که منظور باب از بابیت در کتاب قیوم الاسماء به‌هیچ‌عنوان بشارت به بهاءالله باشد. کتاب قیوم الاسماء ظاهراً اولین کتاب ایشان است که در تفسیر سوره‌ی یوسف علیه السلام برای اثبات مقام خود به ملاحسین بشرویه‌ای نوشته است. ایشان در این کتاب آشکارا اظهار کرده است که این کتاب را از جانب «محمدبن‌الحسن العسکری علیه السلام» یعنی امام دوازدهم شیعیان و قائم موعود اسلام، خارج کرده است: «اَللهُ قَد قَدَّرَ أن يَخرُجَ ذلِک الکتاب في تَفسيرِ أحسَن القِصَص مِن عِندِ مُحَمَّدِبنِ‌الحَسَن بن‌عَلي‌بن‌مُحَمَّدِ بنِ‌عَليِّ بنِ‌موسي بنِ‌جَعفَر بنِ‌مُحَمَّدِ بنِ‌عَليِّ بنِ‌الحُسينِ بنِ‌عَليِّ بنِ‌أبي‌طالب عَلي عَبدِهِ لِيَکونَ حُجَّة‌ اللهِ مِن عِندِ الذِّکر عَلَي العالَمينَ بَليغاً» یعنی خداوند مقدر کرده است که آن کتاب را در تفسیر بهترین داستان‌ها (قصه‌ی حضرت یوسف) از نزد محمدبن‌الحسن بن‌علی‌بن‌محمد . . . بن‌علي‌بن‌ابي‌طالب بر بنده‌اش خارج کند، تا حجت خدا از نزد ذکر باشد و بر جهانیان رسا باشد. (صفحه‌ی اول کتاب قیوم الاسماء (تفسیر سوره‌ی یوسف؛ و نیز: رحیق مختوم جلد یکم ص۲۲ یا ۳۴. این کتاب با تأیید و دستور مؤسسه‌ی مطبوعات امری چاپ و منتشرشده است. نیز: اسرارالآثار جلد دوم ذیل کلمه باب). همان‌طور که ملاحظه می‌شود ادعای ایشان این است که کتاب قیوم الاسماء – با تمامی محتویات عالیه‌اش آن‌گونه که بهائیان در منزلتش سخن می‌گویند- از نزد امام دوازدهم شیعیان نازل شده است. سید باب در اینجا به‌صراحت نام حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را به همراه نام اجداد ایشان تا حضرت علی علیه‌السلام می آورد و جایی برای هیچ‌گونه شک و تردیدی باقی نمی‌گذارد.

    ١١. به‌نظر مى‌رسد حتى يک فيلم براى تبليغ کالاى مصرفى هم اصولى را رعايت مى‌کند که در اين فيلم رعايت نشده است. همه‌ی گويندگان با عناوين و القاب معرفى شده ولی بهائى بودن آن‌ها ذکر نشده است. بی گمان هدف سازندگان آن بوده که نشان دهد عده‌اى تحصيل کرده‌ی بی‌طرف دارند اين‌مطالب را مى‌گويند! ادعاهاى غيرواقعى درمورد زرين‌تاج براى کشف حجاب و … هم با مستندات تاريخى تطبيق نمى‌کند، زيرا او که به اتهام قتل عمو و اقدام براى ترورشاه اعدام شد، حتى موقع اعدام هم حاضر نشد حجاب خود را کنار بگذارد. خشونت‌های باب و بابیان در این فیلم به کلی سانسور شده و چهره‌ای دروغین از این جریان به تصویر کشیده شده که این چهره حتی مورد تأیید بهائیان روشنفکر نیست. واقعیت آن است که باب و بابیان، خشونت را چاشنی اصلی فعّالیت‌هایشان کرده بودند و سراسر کتاب‌های باب، از تشویق و ترویج خشونت علیه مسلمانان مشحون است. عنوان فيلم هم نادرست است، زيرا باب هرگز به بهاءالله بشارت نداد و خود را دروازه‌ی او نشمرد، بلکه از فردى به نام من يظهره الله نام برده که حدود دو هزار سال بعد (به عدد مستغاث) قرار است ظهور کند! تصور مى کنيد با اين مقدار اشتباه فاحش اين فيلم را نبايد دروازه دروغ ناميد؟! امید است تحليل دقيق‌تر فيلم با اشاره به دقايق آن به‌زودى عرضه شود.

    یادداشت ها و منابع

    • مطالب نقل‌شده از دنیس مک‌اوئن برگرفته از مقاله‌ی “بنیادگرایی بهائی و مطالعه‌ی آکادمیک جنبش (تروریستی) بابی” او در نشریه دین (۱۹۸۶) صص ۸۴-۵۷ است. دنیس مک‌اوئن دکترای خود را، در سال ۱۹۷۹، از دانشگاه کمبریج اخذ کرد و رشته‌ی مطالعات اسلامی را در دپارتمان مطالعات دینی، در دانشگاه نیوکاسل تدریس کرده است. او مقالات زیادی در زمینه‌ی شیخیه، بابیه و بهائیت نوشته است.

    سالی سالنبرگر

    سالی سالنبرگر

    ۳۱ زبان

    نهفتن

    متن

    عرض

    رنگ (آزمایشی)

    سالی سالنبرگر

    سالی سالنبرگر در سال ۲۰۲۲

    نماینده دائم ایالات متحده آمریکا در سازمان بین‌المللی هواپیمایی کشوری

    دوره مسئولیت
    ۳ فوریه ۲۰۲۲ – ۱ ژوئیه ۲۰۲۲[۱]

    رئیس‌جمهورجو بایدن

    پس ازشان ئی. دوسی

    پیش ازبرنت کریستنسن[۲]

    اطلاعات شخصی

    زاده

    چسلی برنت «سالی» سالنبرگر سوم


    ۲۳ ژانویهٔ ۱۹۵۱ ‏(۷۳ سال)
    دنیسون، تگزاس، ایالات متحده آمریکا

    ملیتآمریکایی

    همسر(ان)لوری سالنبرگر (ا. ۱۹۸۹)

    فرزندان۲

    خویشاوندانمِری سالنبرگر (خواهر)

    تحصیلات

    شناخته‌شده برایفرود آوردن پرواز ۱۵۴۹ یو اس ایرویز بر روی رود هادسن

    پیشینه نظامی

    وفاداریایالات متحده آمریکا

    شاخه نظامینیروی هوایی ایالات متحده آمریکا

    سال‌های خدمت۱۹۷۳ تا ۱۹۸۰

    درجهسروان

    چسلی برنت «سالی» سالنبرگر سوم (انگلیسی: Chesley Burnett "Sully" Sullenberger III؛ زادهٔ ۲۳ ژانویهٔ ۱۹۵۱) خلبان جنگنده بازنشسته، دیپلمات و خلبان پیشین خطوط هوایی یو اس ایرویز اهل ایالات متحده آمریکا است که بیشتر به خاطر اعمال قهرمانانه خود به عنوان خلبان اول (کاپیتان) پرواز ۱۵۴۹ یو اس ایرویز شناخته می‌شود که در سال ۲۰۰۹ هواپیمای مسافربری را پس از توقف کامل هر دو موتور در اثر برخورد پرندگان، بر روی رودخانه هادسون نشاند. همه ۱۵۵ سرنشین این هواپیما جان سالم به در بردند. سالنبرگر به یک مدافع صریح و فعال ایمنی هوانوردی تبدیل شد[۳] و به توسعه پروتکل‌های جدید برای ایمنی خطوط هوایی کمک کرد. او از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ در کنار کمک خلبانش در پرواز ۱۵۴۹، جفری اسکایلز، رئیس هیئت مدیره برنامه آموزشی عقاب‌های جوان بود کارش آموزش خلبانی و پرواز به کودکان و نوجوانان ۸ تا ۱۷ سال است.[۴]

    سالنبرگر در ۳ مارس ۲۰۱۰ از یو اس ایرویز پس از ۳۰ سال خدمت به عنوان یک خلبان مسافربری بازنشسته شد.[۵] در ماه مه سال بعد، سی‌بی‌اس نیوز او را به‌عنوان کارشناس هوانوردی و ایمنی پرواز استخدام کرد.[۶]

    سالنبرگر به همراه جفری زاسلو نویسنده کتاب پرفروش بالاترین وظیفه، خاطرات زندگی خود و رویدادهای پیرامون پرواز ۱۵۴۹ را به رشته تحریر درآورد که در سال ۲۰۰۹ توسط انتشارات هارپرکالینز منتشر شد. کتاب دوم او، «ایجاد دگرگونی: داستان‌هایی از بینش و شجاعت از رهبران آمریکا»، در ماه مه ۲۰۱۲ منتشر شد. او پس از میشل اوباما در رتبه دوم ۱۰۰ قهرمان و نماد برتر تایم در سال ۲۰۰۹ قرار گرفت.[۷]

    در ۱۵ ژوئن ۲۰۲۱، پرزیدنت جو بایدن اعلام کرد که سالنبرگر را به عنوان نماینده ایالات متحده آمریکا در سازمان بین‌المللی هوانوردی کشوری (ایکائو) با درجه سفیری معرفی خواهد کرد.[۸][۹] مجلس سنای ایالات متحده آمریکا در ۲ دسامبر ۲۰۲۱ با قاطعیت کامل آرا این انتخاب را تأیید کرد[۱۰] و او برای کمتر از پنج ماه از ۳ فوریه تا ۱ ژوئیه ۲۰۲۲ در این سِمَت خدمت کرد.[۱]

    وی همچنین برندهٔ جوایزی همچون لژیون دونور (افسر) و جایزه تونی جانس شده‌است.

    منابع

    فارست گامپ

    فارست گامپ

    ۹۶ زبانفارست گامپ

    Forrest Gump

    عکس روی جلد دی‌وی‌دی

    کارگردانرابرت زمکیس

    تهیه‌کنندهوندی فینرمن
    استیو تیش
    استیو استارکی
    چارلز نوویرت

    نویسندهاریک راث (فیلمنامه)

    بازیگرانتام هنکس
    رابین رایت
    گری سینایس
    میکلتی ویلیامسون
    سالی فیلد
    آفِـیمو آمِلامی
    سونی شرویر
    دیک کَـویت
    ژاکلین لاول

    موسیقیآلن سیلوستری

    فیلم‌برداردان برجس

    تدوین‌گرآرتور اشمیت

    توزیع‌کنندهپارامونت پیکچرز

    تاریخ‌های انتشار

    ۶ ژوئیه ۱۹۹۴

    مدت زمان

    ۱۴۱ دقیقه

    کشورایالات متحده

    زبانانگلیسی

    هزینهٔ فیلم۵۵ میلیون دلار

    فروش گیشه۶۷۷٫۹ میلیون دلار

    فارست گامپ (به انگلیسی: Forrest Gump) فیلم آمریکایی در ژانر کمدی-درام، به کارگردانی رابرت زمکیس محصول سال ۱۹۹۴ پارامونت پیکچرز است. فیلم برپایهٔ رمانی به همین نام که توسط وینستون گروم در سال ۱۹۸۶ نوشته شده بود ساخته شده‌است و در آن بازیگرانی چون تام هنکس، رابین رایت، گری سینایس، میکلتی ویلیامسون و سالی فیلد حضور دارند. این داستان چندین دهه از زندگی فارست گامپ (با بازی تام هنکس) را نشان می‌دهد، مردی کند ذهن اما مهربان از آلاباما که شاهد چندین رویداد تاریخی مشخص در ایالات متحده در سده بیستم است و ناخواسته بر آنها تأثیر می‌گذارد. شایان ذکر است که این فیلم تفاوت‌های اساسی با رمان دارد.

    فیلمبرداری اصلی در اواخر سال ۱۹۹۳، عمدتاً در جورجیا، کارولینای شمالی و کارولینای جنوبی انجام شد. از جلوه‌های بصری گسترده برای تلفیق هنکس در فیلم‌های بایگانی شده و ساخت صحنه‌های دیگر استفاده شد. همچنین موسیقی متن فیلم شامل آهنگ‌هایی است که دوره‌های مختلف فیلم را منعکس می‌کند.

    فارست گامپ در تاریخ ۶ ژوئیه ۱۹۹۴ در ایالات متحده اکران شد و نظرات مطلوبی را برای کارگردانی رابرت زمکیس، بازی‌های گری سینایس و تام هنکس، جلوه‌های بصری، موسیقی و فیلمنامه دریافت کرد. این فیلم در گیشه با موفقیت چشمگیری روبرو شد. این فیلم تبدیل به پردرآمدترین فیلم آمریکا در آن سال شد و بیش از ۶۷۷ میلیون دلار در سراسر جهان درآمد کسب کرد و این فیلم را دومین فیلم پردرآمد سال ۱۹۹۴ پس از شیر شاه کرد. موسیقی متن بیش از ۱۲ میلیون نسخه فروش کرد. همچنین فارست گامپ نامزد دریافت ۱۳ جایزهٔ اسکار شد و از این تعداد ۶ جایزه را شامل جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین جلوه‌های ویژه، بهترین کارگردانی و جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای تام هنکس را به‌دست آورد. همچنین نامزد دریافت بسیاری از جوایز دیگر از جمله گلدن گلوب، جوایز فیلم بفتا و جایزه انجمن بازیگران فیلم را دریافت کرد.

    تفسیرهای مختلفی از شخصیت اصلی و نمادگرایی سیاسی فیلم انجام شده‌است. در سال ۲۰۱۱، کتابخانه کنگره، این فیلم را برای نگهداری در فهرست ملی ثبت فیلم ایالات متحده (از نظر فرهنگی، تاریخی یا زیبایی شناختی) دریافت کرد.[۱][۲]

    داستان

    [ویرایش]

    مکانی در امتداد مسیر US 163 در Monument Valley جایی که فارست به دویدن خود پایان می دهد.

    فارست گامپ (تام هنکس)، مرد ساده‌دلی است که در ایستگاه اتوبوسی منتظر نشسته‌است. با آمدن خانمی، خود را معرفی می‌کند و داستان زندگیش را تعریف می‌کند. فارست کودکی با بهرهٔ هوشی پایینتر از همسالانش است و تمام دنیایش مادرش (سالی فیلد) که حوادث اطرافش را با زبانی ساده برایش توصیف می‌کند. او در کودکی مجبور به استفاده از اسکلت و داربست فلزی بود که به پایش بسته می‌شد. بچه‌های همسالش او را دوست نداشتند. اما یکی با او همبازی شد: جنی. طی حادثه‌ای، آن اسکلت مزاحم فلزی در هم می‌شکند و توانایی فارست در دویدن پدیدار می‌شود. فارست که حالا بالغ شده در راگبی به افتخار می‌رسد. جنی جوان (رابین رایت پن) که هرگز از مهر پدر الکلی‌اش بهره‌ای نداشته، آرزو دارد خوانندهٔ کانتری شود. او دختر سر به راهی نیست و حتی در یک بار نامناسب خوانندگی می‌کند.در روزهای جنگ با ویتنام، فارست به ارتش می‌پیوندد. هنگام خداحافظی، جنی از فارست می‌خواهد شجاع نباشد و هر وقت خطری بود فقط فرار کند. فارست در دورهٔ آموزشی ارتش، دوستی به نام بوبا (میکلتی ویلیامسون) پیدا می‌کند. او جوان سیاهپوست ساده‌دلی است که آرزو دارد خانوادهٔ فقیرش را با صید میگو به وضع بهتری برساند. آن‌ها به ویتنام اعزام می‌شوند و تحت فرماندهی سرگرد دن تیلور (گری سینایس) قرار می‌گیرند. در یکی از حملات، نیروهای آمریکا به‌شدت بمباران می‌شوند. با فرمان فرماندهش، فارست شروع به دویدن می‌کند و ناگهان به یاد بوبا می‌افتد. او بازمی‌گردد تا بوبا را پیدا کند اما هر بار یک مجروح دیگر را می‌یابد و او را تا کرانهٔ رودخانه می‌رساند، از جمله سرگرد دن را. بالاخره بوبا را درحالی‌که به‌شدت زخمی است می‌یابد. بوبا می‌میرد و فارست زخمی جزئی برداشته ولی سرگرد دن هر دو پایش را از دست می‌دهد. دن بخاطر آنکه تا آخر عمر فلج است و با افتخار نمرده و گمان می‌برد فارست نگذاشته به سرنوشتش برسد از او خشمگین است. فارست مدال افتخار می‌گیرد و در دوران نقاهت استعدادش در پینگ‌پنگ شکوفا می‌شود. درحالی‌که او به مسابقات جهانی می‌رود و یکی یکی پله‌های افتخار را طی می‌کند زندگی جنی هر روز در سراشیبی است. اعتیاد و روابط ناسالم، جوانی و زندگی جنی را می‌رباید. فارست سرگرد دن را با خود همراه می‌کند تا به آرزوی بوبا جامهٔ عمل پوشاند. او اسم قایقش را جنی می‌گذارد و موفق می‌شود یکی از بی‌نظیرترین صیدهای میگو را انجام دهد، چنان‌که عکسش بر جلد مجله‌ها برود؛ ولی او فقط دنیای کوچک خودش را می‌خواهد دنیایی که تمام وسعتش آغوش مادر و داشتن جنی است. بعدها که فارست از کار صید میگو بیرون می‌آید و مشغول کوتاه کردن چمن‌های خانه اش است، جنی را می‌بیند که به سمت او می‌آید. جنی برای مدتی با او زندگی می‌کند و در آخر، شبی فارست از جنی می‌پرسد که با او ازدواج می‌کند یا نه اما جنی سر باز می‌زند. در همان شب جنی وارد اتاق فارست شده و آنها مشغول عشق بازی می‌شوند. فردای ان صبح وقتی که فارست از خواب بیدار می‌شود جنی را نمی‌یابد و می‌فهمد که جنی رفته‌است. پس از این اون بدون هیچ دلیل خاصی شروع به دویدن می‌کند و تا سه سال این کار را متوقف نمی‌کند. او که حالا بیش از پیش معروف شده به خانه خود برمیگردد… حال فارست گامپ بر روی صندلی در انتظار اتوبوس است و به خانمی که کنارش نشسته و شنونده داستان او است می‌گوید که نامه ای از طرف جنی دریافت کرده که از او می‌خواهد به ملاقات او برود. خانم به او می‌گوید که بدون اتوبوس هم می‌توان به محلی که می‌خواهد برسد پس بدین ترتیب فارست شروع به دویدن به سوی خانه جنی می‌کند. وقتی که به خانه جنی رسید، پسر جنی از مدرسه بازمی‌گردد. در اینجا جنی به فارست می‌گوید که او بچه فارست است و از او درخواست ازدواج می‌کند و به فارست می‌گوید که مریض است. پس از ازدواج آنها زندگی خوبی را با هم می‌گذرانند، اما پس از مدتی جنی در روز دوشنبه از بیماری خود می‌میرد. فارست بر سر قبر او با او درد و دل می‌کند. و در آخر فارست در همان محلی که خود سوار بر اتوبوس مدرسه اش شد، پسرش را سوار بر اتوبوس می‌کند.

    نکات فیلم

    [ویرایش]

    هنگامی که فارست از جنگ ویتنام برگشت و در یک سخنرانی صحبت کرد، پلاگین میکروفون کشیده شد و شما نمی‌توانستید صدای او را بشنوید. درواقع او می‌گوید: «زمانی که مردم به ویتنام می‌روند، نزد مادرانشان بر می‌گردند اما بدون پا؛ و بعضی وقت‌ها اونا هیچ‌گاه به خانهٔ خود بر نمی‌گردند. این همهٔ چیزی بود که باید دربارهٔ آن صحبت کنم».[۳] و هنگامی که فارست برای اولین بار بازی پینگ پنگ را در بیمارستانی می‌آموزد، به او گفته می‌شود که ترفند این است که «سر خود را روی یک توپ نگه دارد». پس از آن لحظه، هر زمان که او پینگ پنگ، بازی می‌کند، او هرگز پلک نمی‌زند.[۴] همچنین دختری که در اتوبوس مدرسه با موهای قرمز نشسته بود، الیزابت هنکس، دختر تام هنکس است.[۵]

    نقش‌ها

    [ویرایش]

    • تام هنکس در نقش فارست گامپ: فارست در سنین پایین ضریب هوشی پایین‌تر از متوسط ۷۵ داشت. در طول مسیر، او در طول زندگی خود با بسیاری از شخصیت‌ها و وقایع تاریخی روبرو می‌شود. برادر کوچکتر تام، جیم هنکس، بدل او در فیلم برای صحنه‌هایی است که فارست در آن سرتاسر ایالات متحده را می‌دود. دختر تام، الیزابت هنکس، در فیلم به عنوان دختری در اتوبوس مدرسه ظاهر می‌شود که مانع از نشستن فارست جوان در کنارش می‌شود. جان تراولتا گزینه اصلی برای ایفای نقش اصلی فیلم بود و اعتراف می‌کند که رد کردن این نقش اشتباه بزرگی بوده‌است.[۶][۷][۸] بیل موری و چوی چیس نیز برای این نقش در نظر گرفته شده بودند.[۹] شان پن در مصاحبه ای اظهار داشت که گزینه دوم برای این نقش بوده‌است. هنکس فاش کرد که پس از یک ساعت و نیم خواندن فیلمنامه، به فیلم پیوست.[۱۰] وی در ابتدا می‌خواست لهجه جنوبی زبان فارست را کم کند، اما سرانجام توسط رابرت زمکیس کارگردان مجاب شد تا لهجه سنگین تأکید شده در رمان را به تصویر بکشد.[۱۰] وینستون گرم، که رمان اصلی را نوشته‌است، گفته‌است که فیلم «لبه‌های خشن» را از شخصیت گرفته‌است. همچنین او تصور می‌کرد که نقش فارست را جان گودمن بازی کند.[۱۱]
    • رابین رایت در نقش جنی کوران: دوست کودکی فارست که بلافاصله عاشق او می‌شود و هرگز در طول زندگیش عشق به او از بین نمی‌رود. جنی که قربانی سوءاستفاده جنسی کودکان شده‌است، راهی متفاوت از فارست را در پیش می‌گیرد و زندگی خود تخریبی را طی می‌کند و بخشی از جنبش هیپی در کالیفرنیا در دهه ۱۹۶۰ و رابطه جنسی یک دهه بعد من و فرهنگ مواد مخدر دهه ۱۹۷۰. او در دوره‌های مختلف بزرگسالی دوباره وارد زندگی فارست می‌شود. جنی سرانجام در ساوانا، جورجیا پیشخدمت می‌شود، جایی که در یک آپارتمان با پسر خود (و پسر فارست)، فارست جونیور زندگی می‌کند. آنها سرانجام ازدواج می‌کنند، اما اندکی پس از آن به دلیل عارضه ای به علت بیماری بی‌نام (احتمالاً هپاتیت C) درگذشت.[۱۲][۱۳]

    در روزی که تام هنکس صحنه‌های فیلمبرداری فوتبال را بازی می‌کرد، او واقعاً از بیماری آنفلوانزا رنج می‌برد.[۱۴] همچنین دربارهٔ بازیگرانی که برای بازی در این فیلم پیشنهاد شدند، جودی فاستر، نیکول کیدمن و دمی مور بودند که آنها نقش جنی را رد کردند.[۱۵] همچنین بیل موری، جان تراولتا و چوی چیس نقش فارست گامپ را رد کرده بودند. تراولتا بعداً اعتراف کرد که رد کردن این نقش یک اشتباه بود.[۱۶]

    حق امتیاز

    [ویرایش]

    به تام هنکس در این فیلم پولی پرداخت نشد، به جای آن او بخشی از امتیازات فیلم را به دست آورد که نزدیک به ۴۰ میلیون دلار بود.[۱۷]

    جلوه‌های گرافیکی

    [ویرایش]

    در طول مسابقات پینگ پنگ هیچ توپی وجود نداشت که این جلوه به‌طور کامل به وسیلهٔ CGI متحرک سازی شده بود. همچنین پاهای گری سینایس (در نقش ستوان دن) در یک پارچه مخصوص آبی پیچیده شده بود که آنها را به صورت گرافیکی حذف کرده بودند.[۱۸]

    اثرات ماندگار

    [ویرایش]

    نیمکت پارک که تام هنکس در بسیاری از لحظات فیلم روی آن نشسته بود، در ساوانا واقع در جورجیا میدان چیپوا واقع شده‌است. یک نیمکت فیبر شیشه ای که درنهایت برداشته شد و به موزه منتقل شد تا از تخریب آب و هوای بد یا احتمالاً سرقت محفوظ بماند. کلیسا تا به امروز، آن نیمکت را در موزه تاریخ ساوانا، در جورجیا نگهداری کرده‌است.[۱۹]

    دستاوردها

    [ویرایش]

    دیالوگ «مامان همیشه می‌گفت زندگی مانند یک جعبه شکلات است. شما هرگز نمی دونید که چه چیزی اتفاق خواهد افتاد.» به عنوان چهلمین دیالوگ برتر از ۱۰۰ دیالوگ منتخب توسط انجمن فیلم آمریکا انتخاب شد.[۲۰]

    امکانات

    [ویرایش]

    خانه مورد استفاده در این فیلم که فارست در آن زندگی می‌کرد همان خانه ای است که در فیلم میهن‌پرست استفاده می‌شود.[۲۱]

    حوادث

    [ویرایش]

    همه صحنه‌های حوادث درون قایق، از جمله صحنه طوفان، توسط یک موتور جت برای تولید طوفان و باد استفاده شد؛ و تصاویر عکس‌های خبری و اخبار مربوط به طوفان که از تلویزیون پخش می‌شود مربوط به عکس‌های خبری پس از طوفان هوگو در کارولینای جنوبی در سال ۱۹۸۹ است.[۲۲]

    فروش گیشه

    [ویرایش]

    این فیلم فقط ۶۶ روز طول کشید تا به رکورد فروش ۲۵۰+ میلیون دلار در گیشه قرار گیرد.[۲۳]

    حواشی

    [ویرایش]

    این فیلم همزمان با فیلم‌های موفق رستگاری در شاوشنک و داستان عامه پسند (در یک سال) ساخته شد و تقریباً در تمامی جایزه‌های اسکار با این فیلم رقیب بود. فارست گامپ در همه رقابت‌ها پیروز شد و در این سال رستگاری در شاوشنک موفق به کسب هیچ جایزه ای نشد. البته بعدها در لیست ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما در سایت IMDB که بر اساس رای مردم است، رستگاری در شاوشنک در رتبه ۱ و فارست گامپ در رتبه ۱۱ قرار گرفت.

    بازیگران

    [ویرایش]

    تام هنکس بازیگر نقش فارست گامپ

    • تام هنکس (فارست گامپ)
    • رابین رایت پن (جنی کوران)
    • گری سینایس (ستوان دن تیلور)
    • سالی فیلد (خانم گامپ)
    • میکلتی ویلیامسون (بوبا)
    • مایکل کونر هامفری (کودکی فارست)
    • هانا هال (کودکی جنی کوران)
    • هالی جوئل آزمنت (فرزند فارست گامپ)
    • سونی شرویر
    • ژاکلین لاول

    جایزه‌ها

    [ویرایش]

    • برندهٔ جایزه اسکار بهترین فیلم
    • برندهٔ جایزه اسکار بهترین کارگردانی برای رابرت زمکیس
    • برندهٔ جایزه اسکار بهترین فیلم‌نامهٔ اقتباسی برای اریک راث
    • برندهٔ جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای تام هنکس
    • برندهٔ جایزه اسکار بهترین تدوین فیلم برای آرتور اشمیت
    • برندهٔ جایزه اسکار بهترین جلوه‌های تصویری

    فرزاد مؤتمن

    فرزاد مؤتمن

    ۲ زبان

    متن

    • کوچک

      استاندارد

      بزرگ

    عرض

    • استاندارد

      پهن

    رنگ (آزمایشی)

    • خودکار

      روشن

      تیره

    برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکی‌پدیا برای ارجاع به منابع، با ارائهٔ منابع معتبر به بهبود این مقاله کمک کنید. مطالب بی‌منبع را می‌توان به چالش کشید و حذف کرد.
    یافتن منابع: "فرزاد مؤتمن" – اخبار · روزنامه‌ها · کتاب‌ها · آکادمیک · جی‌استور (چگونگی و زمان حذف پیام این الگو را بدانید)

    فرزاد مؤتمن

    زادهٔ۱۹ مرداد ۱۳۳۶ (۶۷ سال)

    تهران، ایران

    ملیتایرانی

    پیشهکارگردان و تهیه‌کننده

    سال‌های فعالیت۱۳۷۷-اکنون

    فرزاد مؤتمن (زادۀ ۱۹ مرداد ۱۳۳۶ در تهران) کارگردان و تهیه‌کننده اهل ایران است.[۱]

    زندگی

    [ویرایش]

    فرزاد مؤتمن دوران کودکی و نوجوانی‌اش را در آبادان سپری کرد و بعد از اتمام تحصیلات در مقطع متوسطه برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شد.

    وی در سال ۱۹۷۹ تحصیل در رشته سینما را رها کرد و به ایران برگشت. مؤتمن بعد از آن به عکاسی، فیلمبرداری و مستندسازی روی آورد. همچنین از سال ۱۳۷۸ به ساخت فیلم‌های سینمایی و به‌طور همزمان، تدریس در دانشگاه سوره و دانشگاه پارس مشغول شد.[۲]

    فیلم‌شناسی

    [ویرایش]

    سینما

    [ویرایش]

    سال تولیدفیلم سینماییمسئولیت

    ۱۴۰۰شبگردکارگردان

    ۱۳۹۷چشم و گوش بستهکارگردان

    ۱۳۹۶سراسر شبنویسنده و کارگردان

    ۱۳۹۴آخرین بار کی سحر را دیدی؟تهیه کننده و کارگردان

    ۱۳۹۴باران می باریدمشاور کارگردان

    ۱۳۹۴جاودانگیمشاور کارگردان

    ۱۳۹۳خداحافظی طولانیتهیه کننده و کارگردان

    ۱۳۹۳یادگاریمشاور کارگردان

    ۱۳۹۲سایه روشنکارگردان

    ۱۳۸۸پوپک و مش ماشااللهکارگردان

    ۱۳۸۷بیداریکارگردان

    ۱۳۸۷صداهاکارگردان

    ۱۳۸۵جعبه موسیقیکارگردان

    ۱۳۸۴پابرهنه در بهشتمشاور کارگردان

    ۱۳۸۲باج‌خورکارگردان

    ۱۳۸۱شبهای روشنکارگردان

    ۱۳۷۹هفت پردهکارگردان

    سریال تلویزیونی

    [ویرایش]

    سال تولیدسریال

    ۱۳۸۹نون و ریحون

    فیلم تلویزیونی

    [ویرایش]

    سال تولیدفیلم

    ۱۳۹۱و از سرنوشت

    ۱۳۹۱آهسته در سکوت

    ۱۳۹۰انتهای بزرگراه

    ۱۳۸۹آذر

    ۱۳۸۹دماغ

    ۱۳۸۸ساعت گیج زمان

    ۱۳۸۸کرگدن

    ۱۳۸۶شب زده

    ۱۳۸۶انتهای جاده [۳]

    کتاب‌شناسی

    [ویرایش]

    • مؤتمن، فرزاد؛ اسدی، بهزاد (۱۴۰۳). دربارهٔ سینما با فرزاد مؤتمن. تهران: نشر ثالث. شابک ۹۷۸-۶۲۲-۳۸۴-۰۱۹-۷.

    جایزه‌ها

    [ویرایش]

    سالجشنوارهقسمتنامزدفیلمنتیجه

    ۱۳۹۴سی و چهارمین جشنواره فیلم فجربهترین فیلمفرزاد مؤتمنآخرین بار کی سحر را دیدی؟نامزدشده

    ۱۳۹۴سی و چهارمین جشنواره فیلم فجربهترین کارگردانیفرزاد مؤتمنآخرین بار کی سحر را دیدی؟نامزدشده

    ۱۳۹۳سی و سومین جشنواره فیلم فجربهترین فیلمفرزاد مؤتمن - علی حضرتیخداحافظی طولانینامزدشده

    ۱۳۹۳سی و سومین جشنواره فیلم فجربهترین کارگردانیفرزاد مؤتمنخداحافظی طولانینامزدشده

    ۱۳۸۱بیست و یکمین جشنواره فیلم فجربهترین اثر هنر و تجربهفرزاد مؤتمنشب‌های روشننامزدشده

    منابع

    آقای نوبادی

    آقای نوبادی

    ۳۷ زبانآقای نوبادی

    کارگردانژاکو وان دورمال

    تهیه‌کنندهفیلیپ گودو

    نویسندهژاکو وان دورمال

    بازیگرانجرد لتو
    سارا پلی
    دیانه کروگر
    ریس ایفانز
    ناتاشا لیتل
    توبی رگبو
    جونو تیمپل
    کلیر استون
    توماس برن
    ادری جاکومینی
    دنیل میز

    موسیقیپیر ون‌دورمال

    تدوین‌گرماتیاس ورس
    سوزان شیپتون

    شرکت
    تولید

    پن یوروپن

    توزیع‌کنندهوایلد بانچ

    تاریخ‌های انتشار

    • ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۹ (شصت و ششمین جشنواره ونیز)
    • ۱۳ ژانویه ۲۰۱۰ (بلژیک و فرانسه)
    • ۸ ژوئیه ۲۰۱۰ (آلمان)
    • ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۰ (کانادا)

    مدت زمان

    ۱۴۱ دقیقه
    ۱۵۷ دقیقه (تدوین کارگردان)کشور


    بلژیک
    کانادا
    فرانسه
    آلمان

    زبانانگلیسی

    هزینهٔ فیلم۳۳ میلیون یورو

    آقای نوبادی[۱][۲][۳][۴] (انگلیسی: Mr. Nobody) فیلمی در ژانر درام و علمی–تخیلی به نویسندگی و کارگردانی ژاکو وان دورمال و تهیه‌کنندگی فیلیپ گودو است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. فیلم داستان زندگی مرد ۱۱۸ ساله‌ای به نام «نیمو نوبادی» را روایت می‌کند که آخرین انسان فانی روی کره زمین پس از رسیدن انسان به جاودانگی است. نیمو تقریباً تمام خاطرات گذشته خود را بیاد می‌آورد. او به سه معشوق زندگی خود، طلاق پدر و مادرش و تحمل سختی‌های پس از آن و انتخاب‌هایش در سه تقاطع بحرانی زندگی خود اشاره می‌کند: ۹ سالگی، ۱۵ سالگی و ۳۴ سالگی. مسیر زندگی او با هر کدام از انتخاب‌هایش تغییر می‌کند. فیلم روایتی غیر خطی دارد و سرشار از تحلیل‌های فلسفی است.

    فیلم آقای نوبادی نامزد ۷ جایزه مگریت شد که توانست ۶ تای آن را از جمله جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردان از آن خود کند. آقای نوبادی از فیلم‌های برتر شصت و ششمین جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز بود که توانست جایزهٔ اوسلا طلایی و لانچیا را از آن خود کند. نظر منتقدان در بارهٔ فیلم مثبت بود.[۵]

    بازیگران

    [ویرایش]

    بازیگران در اولین نمایش فیلم، سپتامبر 2009 (از چپ به راست): لین دان فام، سارا پلی، دیانه کروگر و جرد لیتو

    • جرد لتو
    • توبی رگبو
    • سارا پلی
    • دیانه کروگر
    • ریس ایفانز
    • جونو تیمپل
    • ادری جاکومینی
    • دنیل میز
    • مایکل ریلی
    • آلن کوردانر
    • ناتاشا لیتل
    • بن منسفیلد
    • مارک زینگا
    • کلیر استون
    • توماس برن

    منابع

    [ویرایش]

    1. ↑ «"آقای نوبادی" به آلمان می‌رود». خبرگزاری مهر. ۲۵ مهر ۱۳۸۶.
    2. ↑ «بازیگران فیلم جدید ژاکو وان دورمل مشخص شدند». وبگاه روزنامهٔ جام‌جم. ۲۷ تیر ۱۳۸۶. بایگانی‌شده از اصلی در ۴ اوت ۲۰۱۶.
    3. ↑ «بزرگان سینما در جشنواره کن ۶۲». وبگاه روزنامهٔ دنیای اقتصاد. ۳۰ فروردین ۱۳۸۸.
    4. ↑ «نقد فیلم: زندگی‌های زندگی نکردهٔ یک مرد ...». رادیو زمانه. دریافت‌شده در ۱۴ خرداد ۱۳۹۵.
    5. ↑ "empireonline".
    • مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Mr. Nobody (film)». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در ۱۲ اوت ۲۰۱۵.

    پیوند به بیرون

    [ویرایش]

    مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به آقای نوبادی در ویکی‌گفتاورد موجود است.

    در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ آقای نوبادی موجود است.

    • وبگاه رسمی
    • آقای نوبادی در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها (IMDb)
    • آقای نوبادی در راتن تومیتوز
    • آقای نوبادی در متاکریتیک
    • آقای نوبادی در باکس آفیس موجو
    • آقای نوبادی در فیس‌بوک

    ممنون که سیگار می‌کشید

    ممنون که سیگار می‌کشید

    ۲۷ زبان

    کارگردانجیسون رایتمن

    تهیه‌کنندهDavid O. Sacks
    ادوارد آر. پرسمن

    فیلمنامه‌نویسجیسون رایتمن
    کریستوفر باکلی

    بر پایهThank You for Smoking
    اثر کریستوفر باکلی

    بازیگرانآرون اکهارت
    ماریا بلو
    کامرون برایت
    آدام برودی
    سام الیوت
    کیتی هلمز
    دیوید کوچنر
    راب لو
    ویلیام اچ میسی
    جی. کی. سیمونز
    رابرت دووال
    ماریان مولرلایلی

    موسیقیرولف کنت

    فیلم‌بردارجیمز ویتاکر

    تدوین‌گردانا ئی. گلاوبرمن

    شرکت
    تولید

    Room 9 Entertainment
    ContentFilm

    توزیع‌کنندهفاکس سرچلایت پیکچرز

    تاریخ‌های انتشار

    • ۹ سپتامبر ۲۰۰۵ (TIFF)
    • ۱۷ مارس ۲۰۰۶ (آمریکا)

    مدت زمان

    ۹۲ دقیقه[۱]

    کشورآمریکا

    زبانانگلیسی

    هزینهٔ فیلم$۱۰ میلیون[۲]

    فروش گیشه$۳۹٫۳ میلیون[۱]

    ممنون که سیگار می‌کشید (انگلیسی: Thank You for Smoking) فیلمی در ژانر کمدی-درام و کمدی به کارگردانی جیسون رایتمن است که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد.

    بازیگران

    [ویرایش]

    • آرون اکهارت
    • ماریا بلو
    • آدام برودی
    • سام الیوت
    • کیتی هلمز
    • راب لو
    • ویلیام اچ میسی
    • رابرت دووال
    • کامرون برایت
    • جی. کی. سیمونز
    • دیوید کوچنر
    • کیم دیکنز
    • ملورا هاردین
    • کاترین ریتمن
    • آلوما رایت
    • ریچارد اسپیت جونیور
    • آرون لوستیگ
    • کانی ری
    • ماریان مولرلایلی

    منابع

    [ویرایش]

    1. ↑ پرش به بالا به:۱٫۰ ۱٫۱ "Thank You for Smoking". Boxofficemojo.com. Retrieved 5 October 2017.
    2. ↑ Waxman, Sharon (September 10, 2006). "The Son Also Directs". نیویورک تایمز. pp. B9. Retrieved April 25, 2006. {{cite news}}: Cite has empty unknown parameter: |coauthors= (help)

    پیوند به بیرون

    [ویرایش]

    • وبگاه رسمی
    • ممنون که سیگار می‌کشید در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها (IMDb)
    • ممنون که سیگار می‌کشید در آل‌مووی
    • ممنون که سیگار می‌کشید در راتن تومیتوز
    • ممنون که سیگار می‌کشید در متاکریتیک
    • ممنون که سیگار می‌کشید در باکس آفیس موجو

    آیکون خرد

    این یک مقالهٔ خرد فیلم است. می‌توانید با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.

    رده‌ها:

    • فیلم‌های ۲۰۰۵ (میلادی)
    • فیلم‌ها به زبان انگلیسی
    • آثار درباره روابط عمومی
    • فیلم‌های اقتباس‌شده از رمان‌های آمریکایی

    کارآموز (فیلم ۲۰۱۵)

    کارآموز (فیلم ۲۰۱۵)

    ۳۷ زبان

    ظاهر

    نهفتن

    متن

    • کوچک

      استاندارد

      بزرگ

    عرض

    • استاندارد

      پهن

    رنگ (آزمایشی)

    • خودکار

      روشن

      تیره

    کارآموز

    کارگرداننانسی مایرز

    تهیه‌کنندهنانسی مایرز
    سوزان فارول

    نویسندهنانسی مایرز

    بازیگرانرابرت دنیرو
    ان هتوی
    رنه روسو

    موسیقیتئودور شاپیرو

    فیلم‌برداراستیون گولدبلات

    تدوین‌گررابرت لیتان

    توزیع‌کنندهوارنر برادرز

    تاریخ‌های انتشار

    • ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۵

    مدت زمان

    ۱۲۱ دقیقه[۱]

    کشورآمریکا

    زبانانگلیسی

    هزینهٔ فیلم۳۵ میلیون دلار[۲]

    فروش گیشه۱۹۴٫۵ میلیون دلار[۲]

    کارآموز (انگلیسی: The Intern) فیلمی کمدی به کارگردانی نانسی مایرز است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. در این فیلم بازیگرانی همچون رابرت دنیرو، ان هتوی، رنه روسو، آندرس هولم، اندرو رنلز، زک پرلمن، آدام دیواین، نات وولف، لیندا لوین، سلیا وستون، مری کی پلیس، استیو وینوویچ و مالی برنارد ایفای نقش کرده‌اند.

    داستان

    [ویرایش]

    بنجامین ویتاکر (رابرت دنیرو) بازنشسته‌ای است که از حدود سه سال پیش در غم از دست دادن همسرش به سر می‌برد. او که چندان از بی‌کار بودنش خرسند نیست، تصادفاً تبلیغ یک شرکت فروش اینترنتی لباس مبنی بر استخدام کارآموز باتجربه (سالخورده) را می‌بیند. بعد از آن وی به عنوان کارآموز، دستیار شخصی جولز آستین (هتوی) مدیر عامل شرکت می‌شود که بسیار در کار خود غرق شده و زندگی خصوصی و اجتماعی آشفته‌ای دارد. بن با تثبیت خود در کنار جولز به کمک او می‌شتابد.

    ارجاع به بیرون

    [ویرایش]

    • The Intern در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها (IMDb)

    منابع

    موج نو: سینمای ایران /1348 تا بعد  

    موج نو: سینمای ایران /1348 تا بعد دکتر حسین گیتی

    مقدمه :

    این مقاله می کوشد با مستندات موجود در میان تاریخ و نوشتار سینمایی رویارویی نشریات سینمایی با کل سینمای ایران را بروز داده که منتقدان صاحب نام دهه چهل و پنجاه به صورت سلیقه ای با فیلم ها برخورد کرده اند پرویز دوایی بسیاری از فیلم های سینمای ایران را تا سال ۱۳۵۳ که برای همیشه از کشور رفت به صورت ملایم و دوستانه نقد نوشت و نقدهایش حداقل چهار صفحه از مجله را در خود می گرفت. او در صفحه آخر مجله «سپید و سیاه» نقدهای طویل می نوشت هم او بود که درباره «بیگانه بیا» (مسعود کیمیایی) نوشت و یا «قیصر» به میدان آمد و مصاحبه و نقد چاپ کرد و ب دیگر منتقدان کوشید که برای پدیده های «جنوب شهر»، «خشت و آینه»، «شب قوزی» و «قیصر» نامی جستجو کند. سرانجام ابراهیم رهنما (شایع بود) به تقلید از «موج نو» سینمای فرانسه، به آن نام «موج نو» داد کیمیایی در جلسه ای گفت نمی داند موج نو چیست و چه می گوید. «موج نو »تئوریسین خاصی ندارد مشی آن این است که تعدادی فیلم از جریان روان سینمای ایران که رویاپردازی می کرد و درباره کاباره رقص سرقت و هیجان ،بود جدا شدند و فیلم هایی تولید شد که ویژگی سینمی به اصطلاح «فیلم فارسی» را نداشت. «موج نو» هیچ گاه به جریان بدل شد و موج ماند تا تمام شد.

    سینمای موج نو ایران

    برای اولین بار در سینمای جهان «موج نو» در سینمای فرانسه رخ داد. جنبشی در سینمای فرانسه که در دهه ۱۹۵۰ به رهبری منتقدان جوان تحریریه مجله سینمای «کایه دوسینما» (دفترهای سینما) در فرانسه رخ و به سراسر نقاط دنی سرایت یافت.

    موج نو سینما فرانسه دو دوره داشت دوره اول از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ که مشخصه بارز آن تأکید بر «مؤلف» و «میزانسن» بود فیلمسازان دهه پنجاه از قواعد مسلط در این دوره روگردان شدند و به این جنبش و ویژگی های آن پرداختند.

    دوره دوم «موج نو» بین سال های ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸ رخ داد. در این دوره گفتمان، سیاسی تر و ایدئولوژی کم رنگ تر شد. در این دوره فیلمسازان به موضوعاتی چون سیاست ورزی

    این موج متأثر از تفکر دو نشریه کایه دو سینما بود این پروسه نشان می دهد که مطبوعات به ویژه مطبوعات سینمایی می توانند تأثیرات دگرگون کننده ای در روند فیلمسازان ایجاد کنند

    اما پدیده «موج نو» در یرن مو دیگری است که در سینمای این سرزمین رخ داد. «موج نو» به جنبشی در سینمای ایران اشاره دارد که در اواخر دهه چهل خورشیدی شکل گرفت.

    فیلم های «گاو» (دریوش مهرجویی)، «قیصر» (مسعود کیمیایی) و «آرامش در حضور دیگران (ناصر تقوایی) نمایندگان اصلی این موج هستند.

    دو فیلم «گاو» و «آرامش در حضور دیگران» از ادبیات بهره گرفتند و هر دو را دکترغلامحسین ساعدی نوشته ،اما قیصر طبق معمول نوشته مسعود کیمیایی است

    نشانه های سینمای موج نو از اوایل دهه چهل هویدا شده بود جلد مار (هژیر داریوش)خشت و آینه (براهیم گلستانه) و شب قوزی (فرخ غفاری).

    مسیرهای موج نو سینمای ایران سینمای

    سینمای موج نو بعد از پیدایش به دو مسیر مستقل رفت ساخت فیلم های شخصی خصوصی و انتزاعی و آبستره با آثاری چون رگبار چشمه یک اتفاق ساده، شازده احتجاب دایره مینا و پستچی و... مسیر دوم جبهه فیلم هایی با سویه های پررنگ اجتماعی و تجاری مثل فرار از تله، سه قاپ ،خداحافظ رفیق، طوقی، رضا موتوری و گوزن ها.

    تولیدات مسیر دوم موج نو، نگاهی به انبوه تماشاگر داشت برخورد نشریات دوره های تولید این فیلم ها نگاه متفاوت منتقدان و نویسندگان سینما را در خود داشته؛ و در بررسی فیلم ها نگاه متضاد هم داشته اند. فیلم های که در جامعه وسوسه ایجاد کرده بود حجم بالایی از نوشته ها را به خود اختصاص داده اند.

    شناخت سینماگران موج نو

    نسل سینماگران «موج نو» شناخت عمیق تری از هنر سینما داشتند. شدت از ادبیات و به معاصر تأثیر گرفته اند. در واقع شاخصه مهم و اصلی سینمای موج نو در ایران ارتباط عمیقش با ادبیات معاصر است.

    می توان چهره های اصلی «موج نو» را این گونه برشمرد مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، عباس کیارستمی محسن مخملباف، جعفر پناهی، بهرام بیضایی، سهراب شهید ثلث، ناصر تقوایی، بهمن فرمان آرا، فریدون گله...

    موتور محرک موج نو در واقع کیمیایی مهرجویی و تقوایی هستند که آثارشان راهگشا این حرکت اند. برخی از فیلمسازان موج نو در مؤسسه ای دولتی به نام «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» با ساخت فیلم های کوتاه فیلمسازی را آغاز کردند. این مؤسسه در در سال ۱۳۴۴ دی ماه تأسیس شد و اولین مدیریت آن لیلی امیرارجمند بود

    روشنفکران و موج نو سینما

    « موج نو» در سینمای ایران موافقین پرتعداد و مخالفین صریحی دارد. به باور موافقین موج نو در مقابل فیلم فارسی های رایج ایستاد و سخن متفاوت با آنچه آنها رویا فروشی سطحی نگری و ابتذال می خواندند در سینما پدید آورد مخالفین اما معتقدند اگر موج نو در سینمای فرانسه دارای پایگاه اجتماعی و عقبه فکری مستحکمی برگرفته از اندیشه تئوریسین های «کایه دوسینما» بود در سینمای ایران چنین استوار شکل نگرفت و قوام نیافت و در حد چند فیلم مخالف جریان حاکم باقی ماند. در اوضاع و احوال سینمای عامه گرای ایران ساخته شدن چند فیلم متفاوت طبقه تحصیل کرده و بیدار جامعه را متوجه خود کرد. رشد طبقه متوسط توأمان با تحولات اقتصادی و سیاسی جامعه، نسل نوجویی را در سینما پدید آورد.

    دکتر امیر هوشنگ کاوسی به فیلم عامه گرا و تماشاگر پسند لقب «فیلم فارسی» فیلم و فارسی روی هم نوشته شود یعنی سینمایی که تنها زبانش فارسی و ابتذال پرور است این لقب تحقیرآمیز تاکنون ماند حالا برخی از فیلم های اکران شده جدید را، بازسازی سینمای فیلم فارسی دوره گذشته می دانند کاوسی اعتقاد داشت که نه فیلم است نه فارسی بلکه ملغمه ای از این دو است !!

    موج نو سینمای ایران همان قدر که تئوریسین ها و هواداران زیادی داشت در مقابل منتقدین و مخالفین جدی داشت یکی ابراهیم گلستان (نویسنده و فیلمساز) را می گفت موج نو پشتوانه علمی و عملی ندارد و خیلی پرت است.

    سیر ساخت فیلم های متفاوت و نظرات دوستانه و دشمنانه و طرفداری نشریه ای چون «فیلم وهنر» از سینمای ایران که بدون قید وشرط این سینما را می ستود: سرانجام سینمای ایران از کمک به آن سر باز زدند و در سال ۱۳۵۳ برای همیشه تعطیل شد.

    جمال امید بهرام ری پور ،رضا سهرابی و خانم میهن بهرامی در آن نقد فیلم می نوشتند و در نوشته های خود با ادب و احترام فیلم ایرانی (آنان که نقدپذیر بودند) ایرادهایی بر آن می گرفتند.

    نشریات سینمایی از دهه سی خورشیدی

    مجله ستاره سینما که ز سال ۱۳۳۲ تادی ماه ۱۳۵۷ منتشر شد در دوره های متناوب دشمن سینمای ایران بود و در دوره ای کوتاه فقط اخبار و رپرتاژ سینمای ایران بود و اگر نقدی نوشته می شد دشمنانه بود.

    نشریات غیرسینمایی چون «نگین»، «فردوسی» ،«سپید و سیاه»، «بازا ویژه ادبیات و هنر»، «خوشه» مطالب و نقدهایی روشنفکرانه درباره سینمای ایران داشتند.

    سینماگران راه خود را می رفتند و اهمیتی به نوشتار سینمایی نمی دادند و گوش شنوایی در این رابطه نداشتند منتقدان هم کار خود را می کردند و بستگی به سلیقه و دانش خود فیلم ها را مورد تحلیل قرار می دادند. فیلمسازانی چون داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، سهراب شهید ثالث، ناصر تقوایی، جلال مقدم ،کامران شیردل، بهرام بیضایی، فریدون گله، علی حاتمی و محمدرضا اصلانی در مرکز نوشتار سینمای ایران بودند و تعریف ها و تمجیدها به وفور از آنها نشر می یافت.

    پرویز دوایی که برای اولین بار فیلم «قیصر» کیمیایی را حلوا حلوا کرد و از آن دفاع جانانه ای کرد درباره «گاو» هم سنگ تمام گذاشت و فیلم را ستود. فروش گاو دور از هر گونه مته به خشخاش گذاشتن و انتقاد و زاین جور حرفها می تواند عامل مهم دیگری برای تحرک دادن به سینمای ما و راه انداختن این سینما در جهتی سوای سینمای کنسرو کاباره ای باشد... گاو خوشبختانه نه فقط در پردخت و شکل بیان خود را سینمای فنی قابلی معرفی می کند بلکه از اصل تصور داستان دور نمی افتد... گاو فیلم خوبی ست.... قیصر و اینک گاو، هر چند درد و برداشت به کلی متفاوت از سینما، هوش و تفکر و دقت و حساسیت و تسلط بر شگرد ،تکنیک در حدود سطحی شایان توجه است...

    سال ۱۳۵۲ را جمال امید سال جبهه سوم و انشعاب نامید. «آرامش در حضور دیگران» در این سال اکران شد «آرامش در حضور دیگران» فیلم دیگر موج نوست که بر اساس داستانی از دکتر غلامحسین ساعدی نوشته شده و ناصر تقوایی آن را ساخته، فیلم پس از سال ها هنوز طراوت خود را دارد.

    نسل، نو دهه چهل خورشیدی

    «موج نو»ی سینمای ایران را باید یکی از تحولات بزرگ در تولید اثر و خلق شخصیت های ماندگار در سینمای ایران نامید.

    در سال اکران (۱۳۴۸) پنجاه فیلم سینمای ،بدنه از کمدی ،جنایی، ملودرام و ژانرهای توامی و برخی بی هویت ،بودند «گاو» یک باره مورد توجه منتقدان و نویسندگان سینمایی قرار گرفت. و هنوز معلوم نبود که آیا به درد و رنج مردم آن زمان اهمیتی نمی دادند و تصویری غیر واقع گرایانه از جامعه داشتند فیلم ها پر از رقص و آواز، شاد با پایان های خوش که تماشاگران خسته از کار را راضی نگاه می داشتند

    با ساخت فیلم های دیگر چون «قیصر» مسعود کیمیایی (۱۳۴۸)، آرام آرام سینمایی نو زاده شد. تا قبل از این تاریخ فیلمسازان ساختن فیلمهای تجارتی، عاشقانه را توسعه می دادند اما کارگردان های «موج نو» که با فیلمنامه های قوی با روایات داستانی به اتکای اصل علت و معلول و اصل سببیت در داستان با عناصر تصویری و بصری فیلم تولید کرده بودند .

    برخورد سرد نشریات سینمایی

    برخلاف نیمه ی اول سال ۱۳۴۸ که بسیار سرد و معمولی سپری می شود و نشریات سینمایی همچنان پدیده فیلم ها را فیلم فارسی می دانند و تمسخر می کنند، نیمه ی دوم پرجنب و جوش و هیجان انگیز است. نمایش موفق «قیصر» و «گاو» ضمن اینکه موقعیت سینای ایران را نزد تماشاگران حفظ می کند تحولی نیز در جناح های مختلف فیلمسازی به وجود می آورد. سینما تجاری در دو حوزه متعارف و غیر متعارف، سینمای روشنفکری و سینمای جبهه سوم که تلفیقی از سینمای تجاری و روشنفکری فعالند. در مطبوعات سینمایی زمان اکران «قیصر» و «گاو» این سینما را جبهه سوم روشنفکری قلمداد کرده بودند. هنوز جامعه روشنفکری و پژوهشگران سینمایی نام ویژه ای برای این ماجرا انتخاب نکرده بودند. بعدها به تأثیر از موج نو فرانسه و چند کشور اروپایی برای این تحول سینما «موج نو»

    موج نو و دهه چهل خورشیدی

    دهه چهل خورشیدی شاید سرنوشت سازترین دهه در تاریخ سینمای ایران باشد. دهه ای آکنده از حرکت های نوین و ریشه ای در سال های پایانی این دهه است که صنعت سینمای ایران به جدی ترین مرحله حیات خود می رسد. موفقیت غافلگیرکننده «گنج قارون» و وضعیت فرهنگی را در مسیر تحولی بی سابقه قرار می دهد سرمایه های جدیدی در این عرصه به جریان می افتد و همزمان با جنب و جوش حاصل از این شکوفایی اقتصادی نیروهای تازه ای با پشتوانه ایده های نو قدم در راه می گذارند در سال های پایانی دهه چهل دو جریان همزمان تاریخ سینمای ایران را یکسره دگرگون می کند و در مسیری متفاوت قرار دهد. داریوش مهرجویی با کارگردانی «گاو» و مسعود کیمیایی با ارایه «قیصر» بانین اصلی این تحول تاریخی می شوند

    ژاله مهدوی در نشریه ی فردوس چندین مقاله در اعتراض به ساختارهای سینمایی کیمیایی در اواسط دهه چهل نوشته و دقیق آثار او را مورد ارزیابی قرار داده در تاریخ سینمای نوشتاری ایران میهن بهرامی شما منتقد و نویسنده ی سینمای ایران است که هیچ نقد منفی بر سینمای ایران ننوشته و کلیه نقدهایش که موجود و بسیار فراوانند است متعادل بوده اند، قیصر میآید با جمع آوری همه آنچه که در گذشته کهنه شده بود با فضای جنایی فیلم های خاچیکیان یا نیشتر عقده شکاف« گنج قارون» با سوپر استارسازی به مرد تورم احساس اجتماعی با فرم دادن مرتب کردن چاقو و کلاه و دستمال ابریشمی و کفش پاشنه خواب در فضایی تازه و بهره وری از تداومی محکم و بالاترازهمه منولوگی جگر خنگ کن رول تصویر دشت ...

    میهن بهرامی در نقدی طولانی که درباره سینمای مسعود کیمیایی نوشت. سینمای او را عامرانه به نقد کشید و دفاع بی دلیل از او به انجام نرساند کوشید نقاط ضعف و قوت او را تفسیر کند. نکته مهم نوشته اش این است که کیمیایی فراز نشیب داشته و همه ی فیلم هایش را نمی پذیرفت

    میهن بهرامی فیلم های پس از سال ۵۷ او را نقد نکرد وگرنه حدیث طولانی از نقاط ضعف او را نشان میداد. . چند فیلم موج نو

    از ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷ با فاصله های کم و زیاد این آثار را «موج نو» نامیدند شب قوزی ،جنوب شهر، خشت و آینه آرامش در حضور دیگران ،گاو ،قیصر آقای هالو، فرار از تله، داش آکل ،درشکه چی، سه قاپ، صبح روز چهارم، رگبار ،چشمه، تگنا، شازده احتجاب، گوزن ها، طبیعت بی جان، کندو، باغ سنگی ،شطرنج باد، سوته دلان و دایره مینا

    مؤخره

    پژوهشگران و صاحب نظران سینمای ایرن و منتقدان نظر داده اند که موج نو سینمای ایران پس از سال ۵۷ نسل دومی از فیلمسازان ظهور کرد دونده ،امیر نادری طعم گیلاس، عباس کیارستمی، بچه های آسمان ،مجید مجیدی زیر پوست شهر، رخشان بنی اعتماد ،طلای سرخ جعفر پناهی زمانی برای مستی اسب ها، بهمن قبادل گبه، محسن مخملباف و نسل سوم شاخص موج نو درباره الی اصغر فرهادی، نفس عمیق، پرویز شهبازی ؛

    جدایی نادر از سیمین ؛اصغر فرهادی ؛فروشنده ؛اصغر فرهادی.

    دکتر حسین گیتی

    بچه‌های خیابان (فیلم)

    بچه‌های خیابان (فیلم)

    ۴ زبان

    ظاهر

    نهفتن

    متن

    • کوچک

      استاندارد

      بزرگ

    عرض

    • استاندارد

      پهن

    رنگ (آزمایشی)

    • خودکار

      روشن

      تیره

    بچه‌های خیابان (فیلم)

    کارگرداننانی لوی

    تهیه‌کنندهجووانی دی کلمنته

    نویسندهنانی لوی
    الویو پورتا

    بازیگرانلئو گولوتا
    پینو آمندولا
    توسکا داکوئینو
    لینا پولیتو
    الویو پورتا
    نیکلا دی پینتو
    جی‌جی ساوویا
    استفانو د ساندو
    پپه لانتـسِـتا
    جوزپه دِ رُزا

    موسیقیکلاودیو ماتونه

    فیلم‌بردارکلاودیو چیریلو

    تدوین‌گرفرانکو فرانتیچلی

    توزیع‌کنندهتیتانوس

    تاریخ‌های انتشار

    • ۱۲ اکتبر ۱۹۸۹ (ایتالیا)

    مدت زمان

    ۱۲۲ دقیقه

    کشورایتالیا

    زبانایتالیایی

    بچه‌های خیابان (به ایتالیایی: Scugnizzi) نام فیلمی درام/موزیکال با تم اجتماعی است که توسط نانی لوی کارگردانی شده‌است. این فیلم محصول سال ۱۹۸۹ کشور ایتالیا است.

    این فیلم جز اولین فیلم‌هایی است که در کلاسهای بازیگری و تئاتر پیشنهاد می‌شود.[نیازمند منبع]

    منابع

    [ویرایش]

    • Al film è ispirato il musical teatrale "C'era una volta...Scugnizzi" del 2002, di Claudio Mattone ed Enrico Vaime

    خوشبختی بعضی ها» روی آنتن شبکه نمایش

    «خوشبختی بعضی ها» روی آنتن شبکه نمایش

    فیلم سینمایی «خوشبختی بعضی ها» به کارگردانی دنیل کوهن شنبه شب از شبکه نمایش پخش می شود.

    3

    اشتراکEmailWhatsAppPrint

    به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی سیما،

    «خوشبختی بعضی ها» محصول 2020 فرانسه و بلژیک به نویسندگی دنیل کوهن امشب 8 دی ماه ساعت 23 روی آنتن می رود.

    در خلاصه داستان فیلم آمده است: وقتی لئا یک رمان پرفروش می نویسد، هماهنگی بین چهار دوست، یعنی دو زوج به چالش کشیده می شود و...

    در فیلم «خوشبختی بعضی ها»، بِرنیس بُژو، ونسان کسل، فرانسیس دامینز و... به ایفای نقش پرداخته اند.

    علاقه‌مندان به فیلم‌های کمدی می‌توانند «خوشبختی بعضی ها» را ساعت ۲۳ از شبکه نمایش تماشا کنند.

    انتهای پیام/ن

    برچسب ها :

    دیگران (فیلم ۲۰۰۱)

    دیگران (فیلم ۲۰۰۱)

    ۴۲ زبانظاهر

    نهفتن

    متن

    • کوچک

      استاندارد

      بزرگ

    عرض

    • استاندارد

      پهن

    رنگ (آزمایشی)دیگران

    پوستر فیلم

    کارگردانآلخاندرو آمنابار

    تهیه‌کنندهخوزه لوئیس کوئردا

    نویسندهآلخاندرو آمنابار

    بازیگراننیکول کیدمن
    فیونولا فلانگان
    کریستوفر اکلستون
    الین کاسیدی
    اریک سایکس
    گوردون رید

    موسیقیآلخاندرو آمنابار

    فیلم‌بردارخاویر آگیره‌ساروبه

    شرکت
    تولید

    کانال +

    توزیع‌کنندهدایمنشن فیلمز
    برادران وارنر
    لاکی رد

    تاریخ‌های انتشار

    • ۱۰ اوت ۲۰۰۱ (ایالات متحده)
    • ۷ سپتامبر ۲۰۰۱ (اسپانیا)

    مدت زمان

    ۱۰۴ دقیقه

    کشوراسپانیا
    ایالات متحده
    فرانسه
    ایتالیا

    زبانانگلیسی
    فرانسه

    هزینهٔ فیلم۱۷ میلیون دلار

    فروش گیشه۲۰۹٬۹۴۷٬۰۳۷ دلار

    دیگران (به انگلیسی: The Others) فیلمی گوتیک ترسناک آمریکایی-اسپانیایی محصول سال ۲۰۰۱، به کارگردانی و نویسندگی آلخاندرو آمنابار با بازی نیکول کیدمن است. این فیلم ۸ جایزهٔ گویا، که شامل بهترین فیلم و بهترین کارگردانی می‌شود، برده‌است. این فیلم اولین فیلم انگلیسی‌زبانی است که برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم گویا شده‌است، بدون آن‌که حتی یک کلمه اسپانیایی در آن صحبت شده باشد.

    داستان

    [ویرایش]

    صحنهٔ فیلم، روزهای پایانیِ جنگ جهانی دوم است. گریس استورات (نیکول کیدمن)، یک مادر کاتولیک است که به‌همراه دو فرزند کوچکش در یک خانهٔ پرت زندگی می‌کند. بچه‌ها، آن (آلاکینا مان) و نیکولاس (جیمز بنتلی)، یک نوع بیماری نادر حساسیت به نور دارند؛ بنابراین، زندگی آن‌ها با یک‌سری قوانین عجیب و پیچیده که برای محافظت آن‌ها از اشعهٔ آفتاب در نظر گرفته شده، عجین شده‌است.

    همزمان با ورود سه خدمتکار جدید به خانه (خانم برتا میلز (فیونولا فلانگان)، یک باغبان به نام آقای ادموند توتل (اریک سایکس) و یک دختر لال جوان به نام لیدیا (الین کاسیدی)) یک‌سری حوادث عجیب رخ می‌دهد و گریس کم‌کم پی می‌برد که آن‌ها تنها نیستند و از این موضوع می‌ترسد. آن، نقاشی‌ای از ۴ نفر ــ یک مرد، یک زن، یک پسربچه به نام ویکتور و یک پیرزن ترسناک ــ می‌کشد که می‌گوید آن‌ها را در خانه دیده‌است. صدای یک پیانو از داخل یک اتاق قفل‌شده، شنیده می‌شود؛ درحالی‌که هیچ‌کس داخل اتاق نیست. هر بار که گریس به اتاق وارد یا از آن خارج می‌شود، در بسته می‌شود. هنگامی که سعی می‌کند دلیل آن را بفهمد، در محکم به او می‌خورد و او را به کف زمین می‌اندازد. گریس سعی می‌کند با یک تفنگ به مبارزه با مزاحمان (دیگران) برود، اما نمی‌تواند آن‌ها را پیدا کند. او دخترش را برای حرف‌های مزخرفش دربارهٔ ارواح سرزنش می‌کند تا اینکه خود هم با آن‌ها مواجه می‌شود. او متقاعد می‌شود که چیزی شوم در خانه وجود دارد؛ ازاین‌رو در یک‌هوای مه‌آلود، برای رفتن پیش کشیش و درخواست برای دعا، از خانه بیرون می‌رود. در این ضمن، خدمتکاران که توسط خانم میلز رهبری می‌شوند، کارهایی انجام می‌دهند. باغبان سه سنگ قبر را زیر برگ‌های پاییزی دفن می‌کند و خانم میلز به حرف‌های آن که علیه مادرش سخن می‌گوید، گوش می‌دهد.

    در جنگل، گریس در مه غلیط راه را گم می‌کند. اما به‌طور معجزه‌آسایی همسرش چارلز (کریستوفر اکلستون) را، که فکر می‌کرد در جنگ کشته شده، می‌یابد و او را به خانه می‌برد. چارلز در طول یک روز حضورش در خانه بسیار سرد و غیرصمیمی است و خانم میلز به آقای توتل می‌گوید: "من فکر نمی‌کنم او بداند که کجاست". گریس بعداً پیرزنی را که در نقاشی آن دیده‌بود را در لباس دخترش می‌بیند و می‌گوید: "تو دختر من نیستی!"، و به او حمله می‌کند. اما متوجه می‌شود که او در واقع به دخترش حمله کرده‌است. آن، بعد از این اتفاق نمی‌خواهد کنار مادرش باشد، درحالی‌که گریس سوگند می‌خورَد که او پیرزنی را دیده‌است. خانم میلز به آن می‌گوید که او هم افرادی را دیده‌است؛ اما آن‌ها نمی‌توانند به مادرش بگویند. چون گریس چیزی را که برای آن آماده نیست نخواهد پذیرفت. چارلز وقتی که دربارهٔ رفتار مادرش با او صحبت می‌کند متحیر و گیج می‌شود. چارلز می‌گوید که باید خانه را ترک کند تا به جبهه برود، و دوباره ناپدید می‌شود. بعد از آن‌که چارلز خانه را ترک می‌کند، آن بازهم چیزهایی را می‌بیند؛ مثلاً خانوادهٔ ویکتور و پیرزن را. خانم میلز به گریس می‌گوید که "برخی اوقات جهان مردگان با جهان زنده‌ها درهم می‌آمیزد". دو زن همچنین کتابی از مرده‌ها را می‌یابند که چهره‌هایی مرده را نشان می‌دهد که در قرن نوزدهم گرفته شده‌است.
    یک روز صبح، گریس جیغ بچه‌ها را می‌شنود: همهٔ پرده‌های خانه ناپدید شده‌اند. وقتی که خدمتکاران قبول نمی‌کنند که به‌دنبال پرده‌ها بگردند، گریس متوجه می‌شود که آن‌ها هم در این ماجرا درگیرند. بچه‌ها را از نور پنهان ساخته و خدمتکاران را اخراج می‌کند.
    آن شب، آن و نیکولاس برای یافتن پدرشان دزدکی از خانه بیرون می‌روند و اتفاقاً به قبرهای پنهان‌شده برخورد می‌کنند. آن‌ها متوجه می‌شوند که آن سنگ قبرها متعلق به خدمتکاران هستند. در همان زمان، گریس به‌سمت اقامتگاه خدمتکاران می‌رود و عکسی از کتاب مرده‌ها پیدا می‌کند و وقتی که متوجه می‌شود آن‌ها متعلق به همان سه خدمتکار هستند، وحشت‌زده می‌شود. خدمتکاران ظاهر می‌شوند و برای گرفتن بچه‌ها به دنبالشان می‌روند که همین موضوع باعث برگشتن بچه‌ها به خانه می‌شود. درحالی‌که گریس با تفنگ سعی می‌کند خدمتکاران را به عقب براند، بچه‌ها به طبقهٔ بالا می‌روند و در آنجا پنهان می‌شوند. اما توسط پیرزنِ عجیب پیدا می‌شوند. در طبقهٔ پایین، خدمتکاران با گریس صحبت می‌کنند و به او می‌گویند که آن‌ها باید یاد بگیرند که با هم زندگی کنند. گریس کم‌کم متوجه می‌شود که منظور آن‌ها چیست. در طبقهٔ بالا، آن و نیکولاس متوجه می‌شوند که پیرزن به احضار ارواح نزد پدر و مادر ویکتور می‌پردازد. همینجاست که آن‌ها متوجه حقیقت تلخی می‌شوند: پیرزن، آن شخصی نیست که روح است! روح‌ها، آن، نیکولاس و مادرشان هستند. گریس کنترلش را ازدست می‌دهد و به حاضران حمله می‌کند.
    در صحنهٔ بعد، گریس به‌همراه فرزندانش در آغوشش نشسته‌است.

    حقیقت در نهایت برای گریس و بینندگان آشکار می‌شود. او آنچه را قبل از آمدن خدمتکاران اتفاق افتاده به خاطر می‌آورد. او بر اثر از دست دادن شوهرش دیوانه می‌شود و دو فرزندش را با بالش خفه می‌کند و بعد از آگاه شدن از کاری که کرده، به خودش شلیک می‌کند و خود را نیز می‌کشد. وقتی که متوجه می‌شود، فکر می‌کند که خداوند به خانوادهٔ او معجزه‌ای عطا کرده‌است. گریس و فرزندانش می‌فهمند که چارلز هم مرده‌است، اما از این حقیقت خبری ندارند. خانم میلز ظاهر می‌شود و به گریس خبر می‌دهد که آن‌ها یاد خواهند گرفت که به انسان‌های زنده‌ای که در خانه ساکن‌اند توجهی نکنند. بیرونِ خانه، خانوادهٔ ویکتور، که از خانهٔ شبح‌زده ناراضی‌اند، از آنجا می‌روند. از پنجره، گریس و بچه‌هایش آن‌ها را نگاه می‌کنند. با وجود نفرت پیشینِ گریس از خانه، بیان می‌کند که «هیچ‌کس نمی‌تواند ما را مجبور به ترک این خانه کند»، و با فرزندانش ناپدید می‌شوند.

    فروش گیشه‌ای

    [ویرایش]

    دیگران در اوت ۲۰۰۱ در ۱۶۷۸ سالن نمایش در آمریکا و کانادا اکران شد و ۱۴ میلیون دلار در هفتهٔ نخست به‌دست‌آورد و در ردهٔ چهارمین فروش گیشه‌ای قرار گرفت. برای ۳ هفتهٔ دیگر نیز در ردهٔ چهارم باقی ماند و در سالن‌های نمایشِ دیگری نیز نمایش داده شد. در سپتامبر، دومین فیلم گیشه شد و ۵ میلیون دلارِ دیگر به‌دست‌آورد. این فیلم، که ۱۷ میلیون دلار برای تولید آن هزینه شده بود، ۹۶٫۵ میلیون دلار در آمریکا و کانادا، و ۱۱۳٫۴ میلیون دلار در کشورهای دیگر، و در مجموع در سطح جهان ۲۰۹٫۹ میلیون دلار فروش داشته‌است.

    منابع

    تبریک کریسمس ۲۰۲۵

    تبریک کریسمس ۲۰۲۵

    متن تبریک کریسمس 1403 و عکس پروفایل کریسمس 2025 +‌کلیپ و عکس نوشته

    مجموعه به من دروغ بگو

    مجموعه به من دروغ بگو --(روانشناسی زبان بدن body language)

    شروع موضوع توسط MoshaverFa ‏26/2/16 در انجمن تحلیل فیلم های روانشناسی

    1. MoshaverFa

      MoshaverFaModeratorعضو کادر مدیریت

      ارسال ها:

      961

      تشکر شده:

      509

      امتیاز دستاورد:

      63

      23e0963999103bf7ce838446ef81369f.jpg
      عنوان : به من دروغ بگو
      موضوع روانشناسی : (روانشناسی زبان بدن body language)
      سالهای پخش: 2009–2011
      ژانر: جنایی | درام | معمایی | هیجان انگیز
      سازندگان: Samuel Baum
      پخش: (۴۵ دقیقه)
      امتیاز کاربران: 8.7 از 10 - (میانگین رای 85 نفر)
      خلاصه داستان :
      دکتر کال لایتمن، در رشته زبان بدن (Body Language) درس میدهد. وی از سوی مقامات دولتی، در تحقیقات بسیاری، پیشنهاد کار دریافت میکند. کارش هنگامی که پلیس و دیگر ارگان ها کاری از دستشان برنمی آید، نمایان میشود. وی برای کارهایش تیم خود را، خودش تشکیل میدهد...
      توضیحات :
      این داستان از یک دکتر واقعی به نام Paul Ekman الهام گرفته شده که تحقیقاتی را در زمینه بروز احساسات انجام داد.مردی که بیش از ۶ دهه عمر خود را صرف مطالعه در مورد احساسات انسانها و به طور خاص، «دروغ و فریب» در «گفتگوها و ارتباطات و مذاکره» کرده است.وی سالها به نقاط مختلف جهان سفر کرد و حتی در میان قبایل بدوی زندگی کرد تا به این اطمینان برسد که همه انسانها مستقل از سن و رنگ و نژادشان، احساسات خود را به شکل یکسانی در چهره بروز می دهند.لیست احساسات مشترک ما انسان ها به این شرح است:
      ترس. تعجب. خشم. نفرت. شادی. غم. تحقیر

      دانلود فصل اول :

      قسمت ۱ از فصل ۱
      قسمت ۲ از فصل ۱
      قسمت ۳ از فصل ۱
      قسمت ۴ از فصل ۱
      قسمت ۵ از فصل ۱
      قسمت ۶ از فصل ۱
      قسمت ۷ از فصل ۱

      قسمت ۸ از فصل ۱
      قسمت ۹ از فصل ۱
      قسمت ۱۰ از فصل ۱
      قسمت ۱۱ از فصل ۱
      قسمت ۱۲ از فصل ۱
      قسمت ۱۳ از فصل ۱
      لینک دانلود زیرنویس ها

      آخرین ویرایش: ‏1/8/16

      MoshaverFa, ‏26/2/16

      #1

      rezanaghdi، sare و yekdokhtar از این ارسال تشکر کرده اند.

    2. MoshaverFa

      MoshaverFaModeratorعضو کادر مدیریت

      ارسال ها:

      961

      تشکر شده:

      509

      امتیاز دستاورد:

      63

      دانلود فصل دوم :

      قسمت ۱ از فصل ۲
      قسمت ۲ از فصل ۲
      قسمت ۳ از فصل۲
      قسمت ۴ از فصل ۲
      قسمت ۵ از فصل۲
      قسمت ۶ از فصل ۲
      قسمت ۷ از فصل ۲
      قسمت ۸ از فصل ۲
      قسمت ۹ از فصل ۲
      قسمت ۱۰ از فصل ۲
      قسمت ۱۱ از فصل ۲
      قسمت ۱۲ از فصل ۲
      قسمت ۱۳ از فصل ۲
      قسمت ۱۴ از فصل ۲
      قسمت ۱۵ از فصل ۲
      قسمت ۱۶ از فصل ۲
      قسمت ۱۷ از فصل ۲
      قسمت ۱۸ از فصل ۲
      قسمت ۱۹ از فصل ۲
      قسمت ۲۰ از فصل ۲
      قسمت ۲۱ از فصل ۲
      قسمت ۲۲ از فصل ۲
      لینک دانلود زیرنویس ها

      آخرین ویرایش: ‏1/8/16

      MoshaverFa, ‏27/2/16

      #2

      sare، rezanaghdi، Maryam _yas و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.

    3. MoshaverFa

      MoshaverFaModeratorعضو کادر مدیریت

      ارسال ها:

      961

      تشکر شده:

      509

      امتیاز دستاورد:

      63

      دانلود فصل سوم:

      قسمت ۱ از فصل ۳
      قسمت ۲ از فصل ۳
      قسمت ۳ از فصل ۳
      قسمت ۴ از فصل ۳
      قسمت ۵ از فصل ۳
      قسمت ۶ از فصل ۳
      قسمت ۷ از فصل ۳
      قسمت ۸ از فصل ۳
      قسمت ۹ از فصل ۳
      قسمت ۱۰ از فصل ۳
      قسمت ۱۱ از فصل ۳
      قسمت ۱۲ از فصل ۳
      قسمت ۱۳ از فصل ۳
      لینک دانلود زیرنویس ها

    چاقوکشی (فیلم ۲۰۱۹)

    چاقوکشی (فیلم ۲۰۱۹)

    ۴۵ زبان چاقوکشی

    پوستر اکران فیلم

    کارگردانریان جانسن

    تهیه‌کنندهرام برگمن
    ریان جانسن

    نویسندهریان جانسن

    بازیگران

    • دنیل کریگ
    • کریس ایوانز
    • آنا د آرماس
    • جیمی لی کرتیس
    • تونی کولت
    • دان جانسون
    • مایکل شنون
    • کیت استنفیلد
    • کاترین لانگفورد
    • جیدن مارتل
    • کریستوفر پلامر

    موسیقینیتان جانسن[۱]

    فیلم‌برداراستیو یدلین

    تدوین‌گرباب دوسِـی

    شرکت
    تولید

    مدیا رایت کپیتال[۲]
    برگمن پروداکشنز

    توزیع‌کنندهلاینزگیت فیلمز

    تاریخ‌های انتشار

    • ۷ سپتامبر ۲۰۱۹ (تورنتو)
    • ۲۷ نوامبر ۲۰۱۹ (ایالات متحده)

    مدت زمان

    ۱۳۰ دقیقه[۳]

    کشورایالات متحده

    زبانانگلیسی

    هزینهٔ فیلم۴۰ میلیون دلار[۴]

    فروش گیشه۳۱۲٫۹ میلیون دلار[۵][۶]

    چاقوکشی[۷] (انگلیسی: Knives Out؛ که با نام چاقوهای بی‌غلاف[۸][۹] نیز شناخته می‌شود) یک فیلم آمریکایی در ژانر معمایی به نویسندگی، تهیه‌کنندگی و کارگردانی ریان جانسن است که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد. فیلم، داستان اعضای یک خانواده عجیب را دنبال می‌کند که بعد از قتل وحشیانه پدر خود در یک خانه جمع شده و یک کارآگاه پلیس سعی در حل معما دارد. دنیل کریگ، کریس ایوانز، آنا د آرماس، جیمی لی کرتیس، تونی کولت، دان جانسون، مایکل شنون، کیت استنفیلد، کاترین لانگفورد، جیدن مارتل و کریستوفر پلامر ستارگان فیلم هستند.

    چاقوکشی نخستین بار در سپتامبر ۲۰۱۹ و در طی جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو به روی پرده رفت. فیلم از تاریخ ۲۷ نوامبر ۲۰۱۹ توسط لاینزگیت فیلمز اکران شد. چاقوکشی با تحسین جهانی منتقدان همراه بود[۱۰] و در زمینه تیم بازیگری (به خصوص عملکرد کریگ)، فیلم‌نامه و کارگردانی جانسن، موسیقی، طنز و اصالت مورد تحسین قرار گرفت.[۱۱] هیئت ملی بازبینی فیلم، چاقوکشی را به عنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۹ انتخاب کرد.[۱۲] فیلم یک موفقیت در گیشه بود و ۳۱۱ میلیون دلار در سراسر جهان فروش کرد در حالی که بودجه ساخت آن ۴۰ میلیون دلار بوده‌است. چاقوکشی در هفتاد و هفتمین مراسم گلدن گلوب در سه رشته بهترین فیلم موزیکال یا کمدی، بهترین بازیگر نقش اول مرد فیلم موزیکال یا کمدی برای کریگ و بهترین بازیگر زن - فیلم موزیکال یا کمدی برای د آرماس نامزد دریافت جایزه شده اما نتوانست هیچ‌کدام را به‌دست‌آورد.[۱۳] در نود و دومین دوره جوایز اسکار، فیلم در رشته بهترین فیلم‌نامه غیراقتباسی برای جانسن نامزد دریافت جایزه اسکار بود که این جایزه به بونگ جون-هو برای نوشتن فیلم‌نامه انگل تعلق گرفت.[۱۴]

    در مارس ۲۰۲۱، گزارش شد که نتفلیکس با پرداخت بیش از ۴۵۰ میلیون دلار برای حق انتشار دو دنباله به نویسندگی و کارگردانی جانسن موافقت کرده‌است و کریگ بار دیگر در نقش کارآگاه بنویت بلانک ایفای نقش می‌کند. گلس آنین: یک چاقوکشی اسرارآمیز در سال ۲۰۲۲ منتشر شد.[۱۵]

    داستان

    [ویرایش]

    خانواده هارلن ترومبی، رمان‌نویس ثروتمند، به جشن تولد ۸۵ سالگی‌اش در عمارت او در ماساچوست می‌روند. صبح روز بعد، سرایدار هارلن، فران، او را در حالی‌که مرده‌است پیدا می‌کند. پلیس معتقد است که مرگ هارلن خودکشی است، اما کارآگاه خصوصی بنویت بلانک توسط فردی ناشناس برای بازرسی دربارهٔ این پرونده استخدام می‌شود. بلانک می‌فهمد که روابط هارلن با اعضای خانواده اش تیره‌وتار شده‌است: هارلن در روز مرگش، داماد خود ریچارد را تهدید می‌کند که خیانت به دخترش لیندا را افشا می‌کند و کمک هزینه عروسش جونی را بخاطر سرقت از وی قطع می‌کند. همچنین او، پسرش والت را از شرکت انتشاراتی خود اخراج می‌کند و با نوه اش رانسم وارد بحث و جدل می‌شود.

    پرستار هارلن، مارتا کابررا، داروهای هارلن را به اشتباه با هم به او تزریق می‌کند. ظاهراً او مورفین را بیش‌ازحد به او تزریق کرده و چون پادزهری برای آن پیدا نمی‌کند، تنها چند دقیقه برای هارلن فرصت باقی مانده‌است. هارلن که می‌خواهد خانواده مارتا را از اتهام نجات دهد (مادر مارتا یک مهاجر غیرقانونی است) به او کمک می‌کند تا مدارک دال بر گناهکار بودن خود را از بین ببرد و سپس گلوی خود را می‌برد. مادر مسن هارلن مارتا را در حین فرار کردن می‌بیند، اما او را با رانسم اشتباه می‌گیرد. هر زمان که مارتا می‌خواهد دروغ بگوید به‌طور ناخواسته استفراغ می‌کند، بنابراین وقتی مورد سؤال قرار می‌گیرد، پاسخ‌هایش راست اما ناقص است. او موافقت می‌کند تا در تحقیقات به بلانک کمک کند و شواهدی از فرارش از عمارت را پنهان می‌کند. وقتی وصیت‌نامه هارلن خوانده می‌شود همه از اینکه مارتا تنها وارث اموال هارلن است شوکه می‌شوند. رانسم به او کمک می‌کند تا از دست خانواده فرار کند، اما او را وادار به اعتراف می‌کند. او در ازای سهمی از ارث به او قول همکاری می‌کند. ترومبی‌های دیگر سعی می‌کنند مارتا را متقاعد کنند که از ارث صرف‌نظر کند. والت او را تهدید می‌کند که وضعیت مهاجرت مادرش را فاش می‌کند.

    مارتا برگه گزارش سم‌شناسی هارلن را به همراه یک یادداشت باج‌خواهی دریافت می‌کند. او و رانسم به پزشکی قانونی می‌روند، اما آن جا دچار آتش‌سوزی می‌شود. مارتا با دریافت ایمیلی پیشنهاد ملاقات با باج‌گیر را می‌دهد. بلانک و پلیس آن‌ها را پیدا می‌کند و پس از یک تعقیب‌وگریز خیابانی، رانسم دستگیر می‌شود. بلانک توضیح می‌دهد که مادر هارلن شب مرگش، رانسم را دیده که از اتاق هارلن در حال پایین‌آمدن است. در محل قرار ملاقات، مارتا فران را در حالیکه دچار اوردوز شده پیدا می‌کند و روی او عملیات احیا را انجام داده و با آمبولانس تماس می‌گیرد. او به بلانک اعتراف می‌کند، گرچه رانسم قبلاً به او اطلاع داده‌است و تصمیم می‌گیرد به خانواده بگوید که او باعث مرگ هارلن شده‌است. این کار باعث می‌شود تا او از ارث محروم شود. در خانه، او یک نسخه از گزارش کامل سم‌شناسی را در مخفیگاه مواد فران پیدا می‌کند. او بدون این‌که خودش آن را بخواند به بلانک می‌دهد. بلانک با خواندن آن متوجه می‌شود که مورفین کمی در بدن هارلن وجود داشته‌است و قبل از اینکه مارتا به این موضوع اعتراف کند، حرفش را قطع می‌کند.

    بلانک استنباط‌های خود را فاش می‌کند؛ پس از اینکه رانسم متوجه شد هارلن همهٔ ارثش را برای مارتا گذاشته‌است، محتویات شیشه‌های داروی هارلن را عوض کرده و پادزهر را می‌دزدد تا مارتا هارلن را بکشد و در نتیجه برای ادعای وراثت واجد شرایط نباشد. اما مارتا در واقع داروی صحیح را به هارلن داده بود و این موضوع را از روی ویسکوزیته آن‌ها تشخیص داده ولی بعد از خواندن برچسب رویشان فکر کرد که او را مسموم کرده‌است. هنگامی که مرگ او خودکشی تلقی می‌شود، رانسم به صورت ناشناس بلانک را برای افشای مقصر بودن مارتا استخدام می‌کند. فران متوجه می‌شود که رانسم در حال دستکاری صحنه جرم بوده و یادداشت باج‌خواهی را برای او ارسال می‌کند. بعد از اینکه متوجه می‌شود که مارتا مسئول مرگ هارلن نیست، یادداشتی را برای مارتا فرستاده و پزشکی‌قانونی را می‌سوزاند تا شواهد بی‌گناهیش از بین برود. او مورفین را بیش از حد به فران تزریق کرد و قصد داشت برای مارتا از این طریق پاپوش درست کند.

    مارتا به دروغ به رانسم می‌گوید که فران زنده مانده و پای او را وسط این ماجرا می‌کشد، سپس روی او استفراغ می‌کند و از این طریق دروغش برملا می‌شود. رانسم با عصبانیت بوسیلهٔ چاقویی از کلکسیون هارلن به او حمله می‌کند اما معلوم می‌شود که درواقع یک چاقوی جمع‌شونده‌است. با ضبط شدن اعتراف قتل رانسم و تلاشش برای قتل مارتا، پلیس او را دستگیر می‌کند. بلانک به مارتا می‌گوید که او خیلی قبل‌تر متوجه شده که او در مرگ هارلن نقش داشته و متوجه لکهٔ کوچکی از خون روی کفش او شده‌است. لیندا یادداشتی از هارلن در مورد خیانت همسرش پیدا می‌کند. در حالی که رانسوم تحت بازداشت قرارمی‌گیرد، مارتا از بالکن عمارت خود را نظاره می‌کند.

    بازیگران

    [ویرایش]

    • دنیل کریگ در نقش بنویت بلانک: یک کارآگاه خصوصی که در مورد قتل هارلن تحقیق می‌کند.
    • کریس ایوانز در نقش رانسم درایسدل: نوه هارلن، پسر لیندا و ریچارد و یک جوان خوش گذران
    • آنا د آرماس در نقش مارتا کابررا: پرستار هارلن که رابطه خوب و نزدیکی با او داشت.
    • جیمی لی کرتیس در نقش لیندا درایسدل: دختر بزرگ هارلن و همسر ریچارد. او شرکت دارد و آن را با حمایت شوهرش اداره می‌کند.
    • مایکل شنون در نقش والتر «والت» ترومبی: کوچک‌ترین پسر هارلن، شوهر دونا و مدیرعامل شرکت انتشارات پدرش
    • دان جانسون در نقش ریچارد درایسدل: داماد هارلن و شوهر لیندا که به اداره شرکت همسرش کمک می‌کند.
    • تونی کولت در نقش جانی ترومبی: زن پسر مرده هارلن (نیل) که یکی از معلمان سبک زندگی و تأثیرگذار است.
    • کیت استنفیلد: یک کارآگاه محلی که در حال انجام تحقیقات در مورد قتل است.
    • کاترین لانگفورد در نقش مگان «مگ» ترومبی: نوه هارلن، دختر جانی و نیل که در دانشکده معتبر هنرهای لیبرال تحصیل می‌کند.
    • جیدن مارتل در نقش جیکوب ترومبی: نوه هارلن، پسر والت و دونا که همه نسبت به او دیدگاه خوبی دارند و همیشه با تلفن همراه خود مشغول است.
    • کریستوفر پلامر در نقش هارلن ترومبی: نویسنده مشهور و ثروتمند رمان‌های جنایی است که همه خانواده خود را به جشن تولد ۸۵ سالگی‌اش دعوت می‌کند اما در اواسط مراسم به طرز مشکوکی به قتل می‌رسد. او سه فرزند دارد: لیندا، والت و نیل
    • نوآ سیگان در نقش تروپر واگنر: یک افسر پلیس که درگیر تحقیقات است.
    • ادی پترسن در نقش فران: خدمتکار هارلن که جسدش را پیدا می‌کند.
    • ریکی لیندهوم در نقش دونا ترومبی: عروس هارلن و همسر والت
    • کی کالان در نقش وانتا: مادر مسن هارلن
    • فرانک اوز در نقش آلن استیونز: وکیل هارلن
    • ام امت والش در نقش آقای پروفراک
    • مارلین فورته در نقش خانم کابررا: مادر مارتا
    • شرلی رودریگز در نقش آلیشیا کابررا: خواهر مارتا
    • رائول کاستیلو در نقش پلیس
    • جوزف گوردون لویت در نقش کارآگاه هاردروک (صدا گذاری)

    موسیقی

    فیلم سینمایی او

    دانلود رایگان فیلم سینمایی او با زیرنویس فارسی Elle 2016 BluRay

    فیلم جنایی او ۲۰۱۶ با کیفیت عالی 1080p & 720p & 480p

    نامزد 1 اسکار، برنده 70 و نامزد 93 جایزه

    دانلود فیلم او Elle 2016

    نام فیلم: او – Elle | ژانر: جنایی، درام، مهیج | سال انتشار: 2016 | حجم: متفاوت با هر کیفیت

    زبان: فرانسوی | مدت‌ زمان: 104 دقیقه | زیرنویس فارسی: دارد | کیفیت: بلوری

    فرمت: MKV | محصول فرانسه، آلمان و بلژیک | امتیاز: 7.1 از 10

    خلاصه داستان:
    فیلم او Elle 2016 در مورد یک مدیرعامل موفق و در عین حال بی‌رحم شرکت بازی‌های ویدئویی به نام میشل (با بازی ایزابل هوپر) است که تلاش میکند یک مهاجم نقاب‌دار که به خانه او حمله کرده است را پیدا کند. به زودی میشل وارد یک تعقیب و گریز خطرناک و هیجان‌انگیز شده که هر لحظه ممکن است اوضاع از کنترل وی خارج شود اما…

    (نسخه سانسور شده با زیرنویس فارسی چسبیده)

    [دانلود نسخه 1080p با حجم 1.86 گیگابایت]

    [دانلود نسخه 720p با حجم 936 مگابایت]

    [دانلود نسخه 480p با حجم 488 مگابایت]

    دانلود فیلم او Elle 2016

    درباره فیلم:
    فیلم سینمایی او (Elle) یک فیلم جنایی، درام و هیجان انگیز محصول سال 2016 کشورهای فرانسه، آلمان و بلژیک به کارگردانی پل ورهوفن است که توسط کمپانی‌های U SBS Productions و Twenty Twenty Vision Filmproduktion GmbH و France 2 Cinéma تولید و منتشر شد؛ فیلمنامه این فیلم را نیز دیوید بیرک و هارولد منینگ براساس رمانی به نام “آه…” نوشته فیلیپ دیژان به رشته تحریر درآورده و بازیگرانی چون ایزابل هوپر، لوران لافیت، آن کنسینی، شارل برلینگ، ویرژینی افیرا، جودیت مگر، کریستیان برکل، جوناس بلوکت، آن لوریت و غیره در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند؛ همچنین این فیلم که نخستین فیلم بلند ورهوفن پس از کتاب سیاه محصول سال 2006 و اولین فیلم وی به زبان فرانسوی محسوب میشود، اولین بار در تاریخ 21 می سال 2016 میلادی در شصت ‌و نهمین دوره جشنواره فیلم کن Cannes Film Festival به نمایش درآمد سپس در 11 نوامبر همان سال توسط Sony Pictures Classics در سینماهای کشور آمریکا اکران شد و توانست به فروش تقریبی 12.7 میلیون دلار در سطح جهانی دست پیدا کند؛ فیلم او پس از حضور در جشنواره‌های بین المللی متعدد موفق شد برنده 70 جایزه از جمله جایزه بهترین فیلم خارجی و بهترین بازیگر زن با بازی ایزابل هوپر شده و نامزد دریافت 93 جایزه دیگر نیز شود که از میان آن‌ها میتوان به نامزدی جایزه اسکار برای بهترین بازیگر نقش اول زن با بازی ایزابل هوپر و نامزدی یک جایزه بفتا برای بهترین فیلم خارجی زبان اشاره کرد؛ جالب است بدانید فیلم او پس از اکران نظرات مثبت فراوانی از سوی منتقدان دریافت کرد و به عنوان یکی از بهترین کارهای حرفه‌ای پل ورهوفن شناخته شد؛ نسخه زبان اصلی این فیلم را میتوانید با لینک مستقیم نیم بها به صورت سانسور شده با زیرنویس فارسی چسبیده از وبسایت دوستی ها دانلود کنید.

    Elle 2016

    0 seconds of 0 secondsVolume 90%

    مطالب پیشنهادی

    برج تاریک (فیلم)

    برج تاریک (فیلم)

    ۳۳ زبان

    برج تاریک

    پوستر

    کارگرداننیکولای آرسل

    تهیه‌کنندهآکیوا گلدزمن

    فیلمنامه‌نویسنیکولای آرسل

    بر پایهبرج تاریک
    اثر استیون کینگ

    بازیگرانادریس البا
    متیو مک‌کانهی
    کاترین وینیک
    جکی ارل هیلی
    فران کرانتس
    ابی لی کرشاو
    مایکل باربیری
    کیم کلودیا
    ژوزه زونیگا
    تام تیلور

    موسیقیجانکی ایکس ال

    فیلم‌بردارراسموس ویدبک

    تدوین‌گر

    • آلان ادوارد بل
    • دن زیمرمن

    شرکت
    تولید

    • آکیوا گلدزمن
    • ایمیجین اینترتینمنت
    • مدیا رایتس کپیتال

    توزیع‌کنندهکلمبیا پیکچرز

    تاریخ‌های انتشار

    • ۴ اوت ۲۰۱۷ (ایالات متحده)

    کشورآمریکا

    زبانانگلیسی

    هزینهٔ فیلم۶۰ میلیون دلار[۱]

    فروش گیشه۱۱۰٫۲ میلیون دلار[۲]

    برج تاریک (انگلیسی: The Dark Tower) یک فیلم در ژانر وسترن، فانتزی و ماجراجویی به کارگردانی نیکولای آرسل است که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. این فیلم بر اساس رمانی به همین نام نوشته استیون کینگ ساخته شده است[۳] و بازیگرانی همچون ادریس البا؛ متیو مک‌کانهی و کاترین وینیک در آن ایفای نقش کرده‌اند.

    برج تاریک از سوی منتقدان مورد استقبال واقع نشد و نقدهایی منفی دریافت کرد.[۴][۵][۶][۷][۸][۹][۱۰][۱۱] سایت راتن تومیتوز گزارش کرد که تنها ۱۶٪ منتقدین به فیلم نمره قبولی داده‌اند که این میانگین از روی ۲۰۹ نقد به دست آمده است که در مجموع امتیاز ۴/۱۰ را نصیب فیلم می‌کند.[۱۲]در سایت متاکریتیک نیز برج تاریک نمره ۳۴/۱۰۰ گرفته است که این نمره از روی ۴۶ نقد بدست آمده است.[۱۳]

    داستان

    [ویرایش]

    جیک چمبرز (تام تیلور) یک جوان یازده ساله ماجراجو و جستجوگر است. در حین این جستجوها او سرنخی را از یکی دیگر از ابعاد جهان به نام (میدورلد) کشف می‌کند. پس از کشف این راز او وارد سفری به این بعد می‌شود. جایی که با شوالیه تنهای مرزنشینی به نام رولاند دسچین (ادریس البا) برخورد می‌کند. شوالیه در پی رسیدن به برج تاریک است. جاییکه در آخر دنیا واقع شده است. او می‌خواهد در فضازمان سفر کند و میدورلد را از انقراض نجات دهد؛ ولی او در این مسیر با هیولاهای مختلف و ساحر شروری به نام والتر پدیک (متیو مک کانهی) برخورد می‌کند و تا پایان این مسیر با مشکلات زیادی مواجه است.

    بازیگران

    [ویرایش]

    • ادریس البا
    • متیو مک‌کانهی
    • کاترین وینیک
    • جکی ارل هیلی
    • فران کرانتس
    • ابی لی کرشاو
    • کیم کلودیا
    • ژوزه زونیگا

    منابع

    جایی برای پیرمردها نیست (فیلم)

    جایی برای پیرمردها نیست (فیلم)

    جایی برای پیرمردها نیست

    پوستر اکران

    کارگردانجوئل کوئن
    اتان کوئن

    تهیه‌کننده

    • اسکات رودین
    • اتان کوئن
    • جوئل کوئن

    فیلمنامه‌نویس

    • جوئل کوئن
    • اتان کوئن

    بر پایهجایی برای پیرمردها نیست
    اثر کورمک مک‌کارتی

    بازیگران

    • تامی لی جونز
    • خاویر باردم
    • جاش برولین

    موسیقیکارتر برول

    فیلم‌بردارراجر دیکینز

    تدوین‌گربرادران کوئن

    توزیع‌کننده

    • میرامکس
    • پارامونت

    تاریخ‌های انتشار

    • ۱۹ مه ۲۰۰۷ (کن)
    • ۹ نوامبر ۲۰۰۷ (ایالات متحده آمریکا)

    مدت زمان

    ۱۲۲ دقیقه

    کشورایالات متحده آمریکا

    زبانانگلیسی

    هزینهٔ فیلم۲۵ میلیون دلار

    فروش گیشه۱۷۱٫۶ میلیون دلار

    جایی برای پیرمردها نیست (به انگلیسی: No Country for Old Men) فیلمی در گونهٔ جنایی و مهیج، به نویسندگی و کارگردانی جوئل و اتان کوئن محصول سال ۲۰۰۷ ایالات متحده است که فیلمنامه آن بر اساس رمانی به همین نام از نویسندهٔ آمریکایی کورمک مک‌کارتی نوشته شده است. این فیلم در جوایز اسکار ۲۰۰۷ نامزد دریافت ۸ جایزه و برندهٔ ۴ جایزهٔ اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم‌نامه اقتباسی و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد گردید.[۱]

    داستان

    [ویرایش]

    تامی لی جونز

    فیلم با نماهایی از زمین‌های بایر غرب تگزاس در سال ۱۹۸۰ آغاز می‌شود در حالی که صدای روی تصویرِ کلانتر اد تام بل (با بازی تامی لی جونز) را می‌شنویم که نسبت به افزایش خشونت در زمان جدید نسبت به زمانی که پدرش کلانتر بود افسوس می‌خورد. وقتی لوئلین ماس (با بازی جاش برولین) دارد در صحرا دنبال شکار می‌گردد به‌طور اتفاقی به تعدادی جسد در میانهٔ صحرا برمی‌خورد، که از یک معاملهٔ نافرجام مواد مخدر به جا مانده‌اند. یک مکزیکی مجروح که هنوز جانی در بدن دارد از او آب درخواست می‌کند. لوئلین در آن ناحیه مقدار زیادی مواد مخدر و کیفی حاوی دو میلیون دلار پول می‌یابد و کیف را در زیر یدک‌کشی که خانهٔ او و همسرش محسوب می‌شود مخفی می‌کند. آن شب عذاب وجدان مانع خوابیدن لوئلین می‌شود، بنابراین برای رساندن آب به مکزیکی نیمه جان به صحرا بر می‌گردد، بی‌خبر از اینکه تعدادی از معامله کنندگان بی رحم مواد در تاریکی شب در آن محل حضور دارند. آن‌ها لوئلین ماس را با جیپ تعقیب می‌کنند و او با پای پیاده به سمت رودخانه می‌گریزد و در آخرین لحظه از خطر مرگ حتمی توسط سگی درنده نجات می‌یابد. بعد از رهایی از خطر، لوئلین که همچنان مصمم به نگهداری پول است همسرش کارلا جین را به خانهٔ مادرش می‌فرستند و خودش به متلی در آن نزدیکی می‌رود و کیف پول را در مجرای تهویهٔ هوای اتاقش پنهان می‌کند.

    آنتون چیگور (با بازی خاویر باردم) آدمکش بی رحم برای پیدا کردن دوبارهٔ پول‌ها اجیر می‌شود. در ابتدای فیلم او را دیده‌ایم که برای فرار از دست پلیس یکی از مأموران نگهبان را به قتل رسانده و سپس برای سرقت یک ماشین، رانندهٔ آن را به وسیلهٔ کپسولی که معمولاً برای کشتن گاوها به کار می‌رود به قتل رسانده. اکنون او به کمک یک فرستندهٔ رادیویی که در میان کیف پول جاسازی شده در تعقیب پول‌ها به راه می‌افتد. شبی که به متل ماس می‌رسد، چند مکزیکی را که در تعقیب ماس کمین کرده‌اند با تیراندازی از پا درمی‌آورد، سپس در جستجوی پول دریچهٔ کانال هوا را با سکه‌ای باز می‌کند و درمی یابد که ماس پیش از او با برداشتن پول‌ها از آنجا گریخته.

    چیگور بار دیگر ماس را در هتلی در حاشیهٔ شهر گیر می‌اندازد و پس از تعقیب و گریزی پرخطر که به خیابان کشیده می‌شود، ماس موفق می‌شود از دست این قاتل بیرحم نجات پیدا کند درحالی که هردوی آن‌ها به سختی مجروح می‌شوند. ماس به ناچار برای بهبودی در بیمارستان بستری می‌شود. کارسون ولز، عامل دیگری که برای پس گرفتن پول اجیر شده با دسته گلی به ملاقات لوئلین می‌آید و پیشنهاد می‌دهد در مقابل برگرداندن پول، از جان او محافظت خواهد کرد. چیگور ابتدا پای زخمی اش را با داروهایی که دزدیده درمان می‌کند و سپس به متلی که کارسون ولز در آن اقامت دارد می‌رود و او را با شلیک تیری از پا درمی‌آورد. وقتی که ماس تلفن می‌کند، چیگور اشاره می‌کند که کارسون مرده و او می‌تواند در مقابل افشای مکان پول، از کشتن کارلا جینز همسر ماس صرفنظر کند. اما ماس اعتنایی نمی‌کند. او قراری ترتیب می‌دهد تا کارلا جینز را در ال پاسو ملاقات کند و کیف پول را به او بسپارد و از او بخواهد به جای دوری بگریزد، اما زمانی که کارلا به ال پاسو می‌رسد متوجه می‌شود ماس کشته شده. آن شب کلانتر بل که همیشه یک قدم عقبتر از ماس و چیگور اتفاقات را تعقیب می‌کند، در صحنهٔ قتل حاضر می‌شود و متوجه می‌شود که قفل در اتاق ماس در متل از جا درآمده. زمانی که بل با احتیاط وارد اتاق نیمه تاریک ماس می‌شود، چیگور را می‌بینیم که در پشت در مخفی شده. کلانتر بل در اتاق دریچه کانال تهویه‌ای را که با سکه باز شده وارسی می‌کند و بی‌آنکه متوجه حضور چیگور شود صحنه را ترک می‌کند.

    بعد ازاین بل به دیدار عمو الیس پیرو بازنشسته در کلبه‌ای پر از گربه می‌رود تا گله و شکایت‌های او را از تغییر زمانه بشود. زمانی که کارلا جین از مراسم تدفین مادرش به خانه بر می‌گردد، متوجه می‌شود چیگور آنجا به انتظارش نشسته. چیگور از او می‌خواهد شیر یا خط سکه را حدس بزند تا شاید بتواند از مرگ نجات پیدا کند اما کارلا جینز حاضر به انجام بازی نمی‌شود. چیگور درحالی به تنهایی از خانه خارج می‌شود که ته چکمه‌هایش را به دقت وارسی می‌کند (احتمالاً برای این که ببیند ته چکمه‌هایش خونی شده‌است یا نه، در واقع می‌توان این‌طور تصور کرد که کارلا را کشته‌است اما) این که آیا کارلا به قتل رسیده یا نه موضوعی است که مبهم باقی می‌ماند. وقتی که چیگور دارد با ماشین از محل دور می‌شود به سختی تصادف می‌کند و دست چپ او شکستگی وخیمی پیدا می‌کند. او با پرداختن پول به دو کودک که در آن نزدیکی با دوچرخه بازی می‌کنند پیراهن یکی از آن‌ها را می‌خرد، دست مجروحش را با آن می‌بندد و پیش از رسیدن پلیس از محل دور می‌شود.

    در پایان فیلم کلانتر اد تام بل که اکنون بازنشسته شده دو رؤیای خود را برای همسرش تعریف می‌کند که هردو به پدر درگذشته اش مربوطند. در رؤیای اول پدرش به او مقداری پول می‌دهد و او پول را گم می‌کند. در رؤیای دوم، او و پدرش سوار بر اسب از مسیری برفی در کوهستان عبور می‌کنند، سپس پدر او با مشعل روشنی به دست به سمت منطقهٔ تاریک و سرد روبرو می‌تازد تا بتواند در میان تاریکی آتشی روشن کند. سپس تصویر تاریک می‌شود و عنوان بندی پایانی ظاهر می‌گردد.[۱]

    بازیگران

    [ویرایش]

    • تامی لی جونز در نقش کلانتر اد تام بل. پلیس
    • جاش برولین در نقش لوئلین ماس. کهنه سرباز جنگ ویتنام و شکارچی
    • خاویر باردم در نقش آنتون چیگور. یک آدمکش خونسرد و بی‌احساس
    • کلی مکدونالد در نقش کارلا جین ماس. همسر لوئلین ماس
    • وودی هارلسون در نقش کارسون ولز
    • گرت دیلاهانت در نقش وندل
    • تس هارپر در نقش لورتا بل
    • بری کوربین در نقش الیس
    • بت گرانت در نقش اگنث کریک
    • استیون روت در نقش مرد مأمور ثبت نام
    • جین جونز در نقش توماس تایر